مقدمه کتاب تحولات قومی در ایران
جمعه, ۲۲ مهر ۱۳۹۰، ۰۵:۰۳ ب.ظ
مقدمه تعدد و تنوع اقوام تشکیل دهنده جامعه ایران به نحوی است که اطلاق واژه "جامعه چند قومی" بر ترکیب جمعیتی آن، از واقعیتی غیر قابل انکار خبر میدهد. حضور و زندگی قومیتهای مختلف چون فارسها، آذریها، کردها، بلوچها، ترکمنها، عربها و لرها در جوار یکدیگر و در چارچوب جغرافیای سیاسی واحد، بیانگر تنوع فرهنگی - قومی جامعه ایران است. در واقع الگوی فرهنگی - قومی کشور ایران همانند فرشهای چشم نواز و نفیس کشورمان که برغم ویژگیهای مشترک، از رنگها و طرحهای متمایز و متنوعی بهره برده و بافته شدهاند، الگوی پیچیدهای متشکل از گروههای قومی، زبانی، مذهبی، نژادی، فرهنگی و منطقهای را به معرض نمایش میگذارد، تا جایی که به جرات میتوان ادعا کرد این تنوع و پیچیدگی، خصیصه بنیاد - نه خاص - جامعه ایران است. در طول تاریخ، هر یک از اقوام ساکن در ایران به سهم خود در نضج، دوام و استمرار تمدن ایرانی شرکت داشته و به رغم نشیب و فرازهای فراوان، توانسته اند به طرق مختلف، حیات سیاسی این مرز و بوم را پاس بدارند. اگر همنوایی، همدلی و همزیستی مسالمت آمیز و برادرانه را به عنوان قاعدهای کلی بر مناسبات اقوام ایرانی بپذیریم، در کنار این قاعده، برهههایی نیز وجود داشته که بر این روابط، سطوح مختلفی از تنش، منازعه و بحران حاکمیت پیدا کرده است. این برههها در تاریخ معاصر ایران، به ویژه در یک صد ساله اخیر به تعداد معدودی قابل شناسایی و طرح و بررسی است. سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب مشروطیت، اواسط دهه 1320 ه.ش و نیز اولین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی، سه مقطعی هستند که در تاریخ معاصر ایران به واسطه شدت و دامنه بحران، طول زمانی مناقشات، نوع و میزان درخواستها، حجم تلفات، صدمات و خسارات، از جایگاه ویژهای برخوردار میباشند.
وقوع سطوح متفاوتی از منازعات قومی در مناطقی چون؛ کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان، و خوزستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از مهمترین چالشهای نظام جمهوری اسلامی ایران در طول این دو دهه بوده است که آثار و عواقب زیانباری را بر این مناطق و بر ساخت سیاسی کشور و نیز بر روابط و مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اقوام، وارد نموده است. در حال حاضر به استناد آمارهای مختلف، بین 40 تا 50 درصد جمعیت ایران را، اقوام غیر فارس تشکیل میدهند. در عین حالی که بر علایق همه اقوام ایرانی در حفظ هویت ملی و حراست از تمامیت ارضی و جغرافیای سیاسی کشور تاکید داریم، در مقابل نیز نمیتوانیم بر بسترها و رشتههای کوتاه و بلندی که از گذشته تاکنون، کم و بیش زمینهساز واگرایی برخی اقوام از مرکز بودهاند و به تعداد زیاد در ساخت و بافت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جغرافیایی کشور و نیز در سطح منطقه و نظام بینالمللی یافت میشود، چشم فرو بندیم. حساسیت ایجاب میکند که به لحاظ نظری و علمی، به درک بهتری از چرایی بروز تحولات قومی نائل آییم. از این منظر، بررسی علل و زمینههای بروز تحولات قومی در ایران دوران معاصر، با تاکید بر مقطع سوم یعنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گام مهمی است در جهت شناخت هر چه بهتر اوضاع و احوال حاکم بر اجتماعات قومی جامعه ایران برای درک و دریافت واقع بینانهتر علل هر نوع تحولات کمک نماید. در کنار واقعیت تکثر و تنوع جامعه ایران، این امر نیز پذیرفتنی است که تجمعات انسانی در هر سطح و اندازه در درون خود با گروههای غیر، از نقاط قوت و ضعف و اشتراک و افتراق برخوردار باشند و بالتبع در این میان، تجمع انسانها در چارچوب وسیعی تحت عنوان دولتهای ملی نیز، از این قاعده کلی بیرون نیست. آنچه مشخص است، هیچ تنوعی فی حد ذاته مذموم نیست، و در مقابل هیچ یکدستیای ممدوح نمیباشد؛ چرا که در عین حالی که یکدستی و همگونی قومی در بطن یک جامعه میتواند مزایای را در برداشته باشد، تنوع و تکثر نیروهای اجتماعی و قومی نیز، این جوامع را از ظرفیتها و استعدادهایی برخوردار میسازد که بهره گیری مناسب از آنها میتواند موتور رشد، توسعه، همگرایی و همسازی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، باشد، لذا اولین هدف این پژوهش طرح و بررسی کارشناسانه زمینههای بروز بحرانهای قومی در چارچوب آسیب شناسی ملی است و این آسیبشناسی از زوایای مختلفی امکان پذیر خواهد بود. در واقع یکی دیگر از هدفهای این پژوهش، نگرش همه جانبه و فراگیر موضوع است. بر این نکته تاکید داریم که اکثر پژوهشهای انجام شده در خصوص موضوعات مشابه از سوی محققین داخلی، از زوایا خاصی انجام پذیرفته است. مشخصا، رفع این نقیصه و جامعیت بخشیدن به این موضوع از جمله اهداف کاری این پژوهش را تشکیل میدهد. در ادامه این نکته را از نظر دور نمیداریم که صرفا مطالعات نظر کافی و وافی به مقصود نیست. از این رو ارائه راهحلهای مناسب را به عنوان یکی از اهداف این اثر برگزیدهایم تا بر وجه کاربردی این پژوهش نیز تاکید شده باشد. در شرایط کنونی آنچه بیش از پیش بر اهمیت و حساسیت تحولات قومی افزوده و به آنها ابعاد فرامرزی، منطقهای و حتی بین المللی بخشیده است، در واقع متاثر از عوامل و عناصری است که در گذشته کمتر ایفاگر نقش بودهاند. انقلاب در عرصه ارتباطات و اطلاعات و از بین رفتن فواصل جغرافیایی، ارتقای سطح آگاهیهای عمومی و نیز شناخت مردم نسبت به هویتهای فردی و اجتماعی خود، امکان درک بهتر مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و احیانا ظلمها، ستمها و تبعیضهای موجود در روابط بین اقوام، افزایش سطح انتظارات و تقاضاها، همچنین امکان برقراری روابط فرامرزی با اقوام و گروههای هم ریشه و هم تبار افزایش کمی و کیفی جنگ افزارهای نظامی و سلاحهای کشتار جمعی و نیز امکان دستیابی سهل الوصلتر به انواع سلاحهای پیشرفته، نقش و تاثیر مداخله جویانه بازیگران منطقهای و بینالمللی به ویژه پس از تحولات جدید و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک قدرت بازدارنده و افزایش احتمال سرایت درگیریها به مناطق همجوار و ایجاد کانونهای تنشزا و بحران خیز، از جمله عواملی است که در این مجموعه میتوان برشمرد. در کنار حساسیت و اهمیت جهانی موضوع، در ایران نیز، بروز بحرانهای قومی مختلفی که کشور را تا آستانه تجزیه ارضی سوق داده است، ما را بر آن میدارد تا به توجه به شواهد و قرائن، به ویژه تعارض سیاست خارجی ایران با سنخ نظام بینالمللی و ایالات متحده، از منظر پیش بینی علمی و آینده نگری، رخداد واقعی از این دست را از نظر دور نداریم و به بررسی و تبیین ابعاد و جنبههای مختلف آن بپردازیم. در این پژوهش مهمترین سوال این است که عوامل و زمینههای بروز بحرانهای قومی در ایران معاصر چه میباشد؟ در این خصوص سوالات دیگری نیز متبادر به ذهن میشود که به تعدادی اشاره میشود به طور مثال: - آیا در بحرانهای قومی دوران معاصر، زمینههای مشترکی وجود دارد؟ یا بسته به شرایط زمانی و مکانی این زمینهها متفاوت است؟ - بین وقوع خشونتهای قومی و قدرت دولت مرکزی چه رابطهای وجود دارد؟ - آیا فرایند کثرت گرایی و استقرار حکومتی های مردم سالار در ایران، زمینه ساز طرح تقاضاها و درخواستهای هویتی از سوی اقوام شده است؟ - تاثیر ساخت قدرت بر مناسبات و ستیزههای قومی چگونه است؟ - نقش عوامل خارجی اعم از منطقهای و بینالمللی در بروز مناقشات قومی، به چه شکلی است؟ - چه زمینههایی موجب تشدید و تقویت واگرایی و ناهمسازی در برخی اقوام میشود: و در این میان کدام یک نقش محوری و کدام نقش حاشیهای ایفا مینماید؟ - موقعیت جغرافیایی، چه تاثیر در منازعات قومی ایفا مینماید؟ - وسعت سرزمینی و ناهمگونی قومی، نژادی، زبانی، مذهبی و فرهنگی، تا چه حد زمینه ساز وقوع تنشهای قومی میباشند؟ - وجود خرده فرهنگهای مختلف چه زمینههایی را برای بروز چالشهای قومی، مهیا میسازند؟ - کارکرد نظریه گزینش عقلانی در فرایند بحرانهای قومی چگونه است؟ - نظرات حوزه اقتصاد سیاسی چون؛ نظریه استعمار داخلی، نظریه مرکز - پیرامون و نظریه توسعه ناموزون و نابرابریهای منطقهای، چه تحلیلهایی را در شناخت زمینههای بروز هویت خواهیهای قومی ارائه میدهند؟ - آیا بحرانهای قومی، محصول دوران فرانوگرایی است؟ - توسعه و دوران گذار، بر روند منازعات قومی چه تاثیری دارد؟ - نقش فرهنگ و ارتباط در فرایند تنشهای قومی، چگونه است؟ - وقوع درگیریهای قومی تا چه حد متاثر از زمینههای روانشناسی است؟ - نقش نخبگان قومی در بروز کشمکشهای قومی، چگونه است؟ طرح این سوالات که مرتبط با موضوع میباشد، در جهت تبیین همه جانبه مساله مطرح شده است. کثرت سوالات از یک سو، ناظر بر گستردگی زمینهها و حوزههای مورد بحث است و از سوی دیگر، از عدم امکان تحلیل این مقوله به وسیله یک عامل خبر میدهد، لذا با توجه به تعدد اسباب و عوامل دخیل و نیز، خطای تحلیل تک عاملی و پیچیدگی مباحث، تحلیل چند سببی را دستمایه فرضیه سازی خود در این پژوهش قرار داده و به طرح آن مبادرت ورزیدهایم. زمینههای مطروحه در چهار حوزه سیاسی، اقتصادی، روانی و اجتماعی به عنوان متغیرهای مستقل و بحرانهای قومی متغیر وابسته این پژوهش میباشد. در حوزه سیاسی عوامل و زمینههای چهارگانه چون؛ کاهش قدرت حکومت مرکزی به مثابه ضعف دولت مرکزی در بر کارگیری ابزارهای اعمال قدرت در اقصی نقاط کشور، نقش ابرقدرت به ویژه نقش اتحاد جماهیر شوروی سابق و ایالات متحده آمریکا، دوران گذار در عرصه داخلی و یا در ساخت نظام بین المللی و موقعیت مناسب جغرافیای با تاکید بر موقعیت توپوگرافیک و خط سیر مرزها، مورد توجه قرار میگیرد. در حوزه اقتصادی یا به عبارت دقیقتر، اقتصاد سیاسی، نقش گزینش عقلانی بر مبنای حسابگری و محاسبه سود و زیان اعمال گروههای قومی؛ و در حوزه جامعه شناسی ساخت نابرابر اجتماعی معطوف به منزلت اجتماعی، به عنوان متغیرهای مستقل و مفاهیم کلیدی مطرح میباشند. در حوزه روانشناسی "احساس محرومیت نسبی" به عنوان تصور جمعی تودههای قومی نسبت به ستمها و محرومیت در مقایسه با دیگر اقوام و نقش نخبگان اقوام در تصویر سازی، القاء و تهییج گروههای قومی مطرح میباشد. به علاوه در این پژوهش از اصطلاحات و مفاهیم متعدد دیگری نظیر؛ ناسیونالیسم قومی، نظام شهروندی، جامعه مدنی، نظریه توطئه، خرده فرهنگهای قومی، جنبشهای اجتماعی ، اعتراضی، یادگیری اجتماعی، تسلیح، برون فکنی، استعمار داخلی، سلطه قومی و قطبی شدن جامعه، توسعه ناموزون و نابرابریهای منطقهای، روابط مرکز - پیرامون، کثرت گرایی، خود مختاری، فدرالیسم، تصورات معکوس، ناکامی، تاثیرات نمایشی، نظریه پردازیهای مرحله گذار، دوران فرانوگرایی و ژئوپولیتیک بهره خواهیم جست، اما در عین حال، با توجه به تعداد زیاد آنها و جهت جلوگیری از تکرار بی مورد، هر یک از این مفاهیم و اصطلاحات را در فصول و قسمت های مربوطه، مورد دقت نظر و تعریف قرار خواهیم داد. در این قسمت تنها به تعریف مفاهیم "قوم" و "بحران" و صورت ترکیبی این دو کلمه، یعنی "بحران قومی" و "تحولات قومی" خواهیم پرداخت. از جمله اصطلاحات گنگ و مبهم در تحقیقات اجتماعی که با پیچیدگیهای مفهومی بسیار زیادی همراه است واژههای مترادف و هم سنخ "قوم"، "قومیت"، "هویت قومی" و "گروه قومی" میباشد. به لحاظ ریشه شناسی قوم و قومیت از واژههای یونانی ethnos که به تفاوتها و تمایزات میان مردم اشاره دارد، مشتق شده است. یک گروه قومی، اجتماع کوچکی از انسانها در درون جامعهای بزرگتر است که به صورت واقعی یا احساسی و ادراکی دارای اصل و نسبت مشترک، خاطرات مشترک و گذشته تاریخی، فرهنگی، مشترک است. همچنین دارای یک یا چند عنصر سمبلیک نظیر؛ خویشاوندی، مذهب، زبان، سرزمین و خصوصیات ظاهری و فیزیکی مشترک میباشد که هویت گروهی آنان را از گروههای دیگر متمایز میسازد و اعضای آن به تعلقات گروهی، قومی خویش آگاهی دارند. در فهم قوم، قومیت و هویت قومی، سه رهیافت متضاد وجود دارد که با نامهای بدوی گرایان، ابزار گرایان و ساختار گرایان شناخته میشوند. - بدوی گرایان، هویت قومی را امری باطنی، قلبی و قدیم میدانند که متاثر از تعلق خاطر اولیه افراد نسبت به یک گروه و یا یک فرهنگ است. - در رهیافت ابزار گرایان، قومیت به عنوان یک ابزار سیاسی تلقی میگردد که رهبران در تعقیب عمل گرایانه منافع خویش، آن را ساخته و از آن بهره میجویند. - ساختار گرایان، قومیت را امری تصادفی و تغییر پذیر میدانند که علاوه بر شکلگیری آن در فرآیند تاریخی، به وسیله ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، استمرار و انعطاف میپذیرد. در جمع بندی قوم، قومیت، هویت قومی و گروه قومی، میتوان شاخصههای زیر را معیار تمیز آنها از دیگر گروههای اجتماعی قرار داد. این شاخصهها عبارتاند از:1- مهمترین ممیزه قوم و قومیت در ابعاد فرهنگی آن نهفته است. به بیان دیگر، این گروهها بر بنیاد مواریث و شناسههای فرهنگی نظیر؛ زبان، مذهب، آداب و رسوم و پیشینه تاریخی، شکل میگیرند.2- قومیت ناظر بر ادارک هویت قومی است این ادراک میتواند دارای خاستگاه واقعی و یا احساسی باشد ولی در هر صورت از دلبستگی و تعلق خاطر نسبت به گروه قومی حکایت دارد.3- رشد قومیت، متاثر از درک و تجربه مشترک از محرومیت مادی، شرایط نامطلوب زندگی، سختیها و به حاشیه رانده شدنهاست.4- قومیت، امری انفعالی است که گروههای قومی جهت دفاع از هویت و بقای گروه خویش بدان روی میآورند.5- هویت قومی زیر مجموعهای از هویت ملی است و امکان تبدیل به هویتهایی فراقومی چون دولت - ملتها، امپراتوریها و واحدهای بزرگ دینی را دارد. دومین مفهوم مورد تعریف اصطلاح بحران است. گستردگی معنایی، مفهومی و مصداقی اصطلاح بحران، به حدی است که علاوه بر استفاده رومزه آن توسط عوام و خواص و با ذهنیتها و تعابیر مختلف، هر یک از علوم و گرایشهای فکری نیز، در تعریف بحران، ویژگیها، ابعاد و اجزایی را مورد تاکید قرار دادهاند. پزشکان، روانشناسان، فلاسفه، جامعهشناسان، اقتصاددانان، استراتژیستها، نظریهپردازان توسعه و نوسازی و مکتب وابستگی، هر یک از چارچوب نظری خویش، به این مهم مبادرت ورزیدهاند. با آگاهی از این گستردگی و با گزینش روش تصمیمگیری، بحران، به وضعیت پیچیده، حساس و خطرناکی اطلاق میشود که:1- هدفهای عالی و حیاتی واحد تصمیم گیرنده را تهدید کند.2- زمان واکنش برای اتخاذ تصمیم محدود میباشند.3- عناصر و عوامل تصمیم گیرنده را با بروز خود، غافلگیر کند. به بیان دیگر، تهدیدپذیری منافع حیاتی، محدودیتهای زمانی، کمبود اطلاعات و اصل غافلگیری مهمترین عناصر تشکیل دهنده بحران هستند. "بحران قومی"، ناظر بر وضعیت پیچیده و خطرناکی است که با طرح تقاضاهای قومی و هویتی توسط گروههای قومی در بخشی از کشور، حادث میشود. این وضعیت با توجه به حساسیتهای زمانی و مکانی، حجم و تعداد نیروهای درگیر، نوع و میزان درخواستها، تواناییهای سیاسی - نظامی گروههای قومی در اعمال فشارها و تقاضاها، شدت ستیزهها، نقش بازیگران فرامرزی و جانشینهای خطرناک و مجادله برانگیز، منازعه مسلحانه میان گروههای قومی با یکدیگر و یا با دولت را، به وجود آورد. اگرچه در متن اثر جهت جلوگیری از تکرار واژه بحران، از کلمات مشابه و نسبتا مترادف نظیر، کشمکش، ستیزه، درگیری، مناقشه، منازعه، تنش و چالش (با آگاهی از تفاوتهای میان آنها) بهره میجوییم، ولی جهت عملیاتی کردن مفهوم بحران قومی و محدوده کردن مصادیق آن در ایران و اجتناب از گستردگی بیش از حد پژوهش، نشانههای زیر را- که میتوان مجادله برانگیز و قابل افزایش باشد - مبنای شناسایی بحرانهای قومی قرار میدهیم:1- شرکت گروههای قومی.2- طرح درخواستهای هویتی و منطقهای.3- موقعیت حساس جغرافیایی یا به عبارت دیگر، استقرار متمرکز بحران در حاشیه مرزهای کشور.4- رهبری و هدایت تحرکات قومی توسط نخبگان قومی.5- حساس بودن مقطع زمانی بروز بحران.6- نقش بازیگران فرامرزی.7- تواناییهای بالای سیاسی - نظامی گروههای قومی.8- حجم و تعداد زیاد نیروهای درگیر، اعم از بازیگران قومی و دولتی. اصطلاح "تحولات قومی" ناظر بر بروز رخدادهای مهمی نظیر همبستگی ملی، واگرایی، منازعه و بحران رشد ناسیونالیسم قومی و خلق جوامع قومی مجازی است که در این کتاب بحرانهای قومی محوریت اصلی مباحث را تشکیل میدهد. با آگاهی از محدودیتهای موجود در هر یک از روشهای پژوهشی، "رهیافت بین رشتهای" را برای تحلیل همه جانبه و کلی نگر موضوع برگزیدهایم. پژوهشهای انجام شده در خصوص موضوعات مشابه، ثابت کرده است اگر چه هر یک از روشهای متداول تحقیق در علوم اجتماعی و انسانی به تنهایی قابلیت تشریح و ارزیابی ابعاد و اجزای از مباحث مطروحه را دارند، ولی در کنار آن برخی ابعاد و اجزای مهم دیگر را مورد تجزیه و تحلیل قرار نداده و از آن غفلت ورزیدهاند. با درس آموزی از این موضوع و در جهت دستیابی به نتایج علمی و تکرار پذیر، تلفیقی از روشهای مختلف را انتخاب کردهایم. روش گزینش شده آمیزهای از روش تاریخی، اسنادی و تفهمی است که گهگاه با استفاده از مدلسازی و آمارهای در دسترس، از طریق همسنجی و تطبیق نمونههای مشابه در ایران و جهان، به تشریح زمینهها، تحلیل، تبیین و توصیف علل وقوع بحرانهای قومی در ایران بعد از انقلاب خواهیم پرداخت. در واقع بهره گیری از رهیافت بین رشتهای، ما را به عرصه وسیعتر روش شناختی یعنی روش فرا رفتار گرایی رهنمون میسازد؛ چرا که در این روش ضمن بهره گیری از ابزارهای کمی و کیفی متداول در روشهای رفتارگرایی و سنت گرایی خود را محدود به آنها نکرده و حوزهای فراگیرتر و جامعتر را مورد توجه قرار میدهیم. به لحاظ محدوده زمانی، پژوهش بر بحرانهای قومی دوران معاصر - قرن بیستم - متمرکز میباشد لیکن سه مقطع زمانی یعنی، از مشروطیت تا استقرار دولت رضا شاه،از شهریور 1320 ه. ش تا خاتمه بحران آذربایجان و کردستان در سال 1325 و دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد نظر قرار گرفته است. که در این اثر مسایل قومی مقطع اخیر، مورد تاکید ویژه میباشد. قلمرو مکانی و جغرافیایی اثر در مقطع اولیه بر مناطق آذربایجان و خوزستان در مقطع دوم بر مناطق آذربایجان و کردستان و در مقطع سوم بر مناطق کردستان، ترکمن صحرا، بلوچستان ،آذربایجان و کردستان متمرکز است. کتاب پیش رو در هفت بخش و یک مقدمه سازماندهی شده است. در مقدمه با طرح مساله و اهمیت موضوع به طرح سوالات مبادرت شد. سپس با مفهوم سازی واژههای و اصطلاحات کلیدی، به تعریف عملیاتی از بحران های قومی پرداخته شد و نهایتا روش پژوهش انتخابی و تمرکز زمانی و مکانی مباحث مطرح گردید. بخشهای اول، دوم و سوم این کتاب به مباحث نظری اختصاص دارد. در بخش اول در دو فصل با تشریح رهیافت سیاسی - اجتماعی بروز بحرانهای قومی از منظر نظریه پردازیهای رشته علوم سیاسی، روابط بینالمللی، جغرافیای سیاسی، جامعهشناسی و جامعهشناسی سیاسی و در بخش دوم با طرح نظریاتی از حوزه اقتصاد سیاسی، توسعه و نوسازی و دیدگاه مارکسیستها و همچنین در بخش سوم با ارائه دیدگاههای از منظر روانشناسی فرهنگ و ارتباطات زمینههای بروز این چالشها به لحاظ نظری مورد توجه قرار گرفت. جمع بندی نظری و تحلیل تطبیقی رهیافتهای گوناگون و ارائه مدل مفهومی زنجیرهای به عنوان معیار ارزیابی بحرانهای قومی آخرین فصل از بخش سوم را تشکیل میدهد. به منظور بررسی موردی ستیزههای قومی، بخش چهارم با نگاهی به بحرانهای قومی تاریخ معصر در دو مقطع زمانی یعنی بعد از انقلاب مشروطه و اوسط دهه 1320 ه.ش، چهار بحران عمده قومی شامل؛ قیام خیابانی، غائله شیخ خزعل و جریانات آذربایجان و کردستان را مورد طرح و تجزیه و تحلیل قرار میدهد. در بخش پنجم به تشریح بحرانهای قومی ایران در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بررسی زمینهها و بسترهای آن مبادرت شده است. توصیف و تشریح منازعات قومی در کردستان، بلوچستان، ترکمن صحرا، آذربایجان و خوزستان فصول جداگانه این بخش را تشکیل میدهند. در ادامه در بخش ششم با بهره گیری از مدل مفهومی بحرانهای قومی در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد تجزیه و تحلیل و مقایسه قرار گرفته است. جمع بندی نتایج حاصله و ارائه پیشنهادها و راهکارهایی اجرایی و کاربردی آخرین قسمت از این کار مطالعاتی را تشکیل میدهد که امیدواریم تا حدی انتظارات و خوانندگان اثر را بر آورده باشیم. منابع و یادداشتها:1- ساندرا مک کی، الگوهای مختلف فرهنگی ایران، میدل ایست این سایت، 1/5/1995 به نقل از: بانک اطلاعات مقالات خارجی وزارت ارشاد اسلامی، شماره 24393.2- Martin Bulmer, Race and Ethnicity, In Robert G. Buugess(ed), varible in Social investigation , (London, Boston & Henley : Routledge & Kegan paul , 1986 p.5.4- همچنین چهت اطلاع بیشتر از ابهام و آشفتگی در مفاهیم قومیت و گروههای قومی ر.ک به: حمید احمدی قومیت و گروههای قومی؛ مفاهیم مخدوش شده، روزنامه صبح امروز، شماره 90، 26/1/1378 ص6.J .Johnston, Derek Gregory & M.Smith(de): The Dictionary of Human Geograply: Third Edition (Massachsettes Black Well Publihers, LTD 1994),cit4- Martin Bulmer , OP, cit.Sergey SOKOLOVSKii & Valery Tiskov ethnicity, In Alan Barnard & Barnard & Jonathan Spener (ed) , Encyclopedia of Socia; and CulturalAnthroplogy, (Lodon & Newyork: Routledge, 1996 ) p.190. 6- الف) تورج اتابکی، ملیت، قومیت و خود مختاری در ایران معاصر؛ فصلنامه گفت و گو، شماره 3؛ (دی ماه 1372)، ص 70.B) Michae S.Bassis , Richard J.Gelles, Ann Levine , Study Guide To Accompany Sociology: An Intioduction, Prepared by Ann Levine Third Edition. (U.S.A: Random House. 1988)P.1227- J. Johnston, Derek Gregory & David M,Smith .OP.CIT Ellis Cashmore , Dietionary of Race and Ethnic Relations, fouth Edition London: Routledge 1998 pp. 120 , 124 Ibid , p , 12310- مجتبی مقصودی، ناهمگونی جمعیتی و توسعه ملی در ایران با تاکید بر ناهمگونی قومی) تهران: موسسه مطالعات ملی، 1376 صص 24 و 25.11- جهت آشنایی با تعدادی از منابع که اختصاصا موضوع بحران راه در مرکز مباحث خود قرار دادهاند نگاه کنید به:الف) ژاک، ژرمیا، بحران مارکسیسم، ترجمه مصطفی رحیمی، (تهران: سروش، 1370).ب) روژه لاکمب، بحران دموکراسی، ترجمه نور علی تابنده،(تهران: وزارت فرهنگ و هنر، 1346).ج) محمد سوداگر، بحران و تورم، (تهران: گلشن، 1356).د) محمود نکو روح، بحران ایدئولوژی، (تهران: چاپخش، 1372).ه) سعید مدنی، ساختار یک بحران، ایران فردا، سال اول، شماره 5 (بهمن و اسفند 1371)، صص 30-26.و) حسین عظیمی، اقتصاد ایران، بحرانها و چشم اندازها، ایران فردا، سال اول، شمار 4 (آذری و دی 1371)، صص 16-8.ز) کاوه بیات، بحران مشروطه فصلنامه فرهنگی و اجتماعی گفت و گو، شماره 11(بهار 1375)، صص 159-155ح) سعید حجاریان، بحرانهای ساختاری توسعه، فرهنگ و توسعه سال اول، شماره 4 (بهمن و اسفند 1371)، ص 48.- Jurgan Habermas Legitimation Crisis Trans T.MC - Carthy (Boston Beacon press , 1975 12- سید علی اصغر کاظمی، مدیریت بحرانهای بین المللی، چ 2، (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللیف 1386) صص 13، 14، 19 و 20 همچنین نگارنده در اثری دیگری موضوع بحران را به صورت مبسوط و گستردهای مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.نگاه کنید به: مقصودی، همان منبع، صص 85 - 74. 13- جهت اطلاع بیشتر از روشهای مورد بحث، به ویژه رهیافت بین رشتهای، روشن سنت گرایی، رفتار گرایی و فرار رفتار گرایی ر.ک. به:الف) سید علی اصغر کاظمی، روش و بینش در سیاست (نگرشی فلسفی، علمی و روش شناختی)، (تهران: موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1374)، صص 102-98ب) هوشنگ مقتدر، سیاست بین المللی و سیاست خارجی، (تهران: موسسه خدماتی - انتشاراتی مفهرس، 1370)، ص 4 و 5.ج) محمود سریع القلم، سیر روش و پژوهش در رشته روابط بین الملل، (تهران: مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1371) فصلهای دوم، سوم و چهارم.د) هوشنگ عامری، اصول روابط بین الملل، (تهران: موسسه انتشارات آگاه، 1370)، صص 40 و 41.ه) مریم سیف نراقی و عزت الله نادری، روشهای تحقیق در علوم انسانی: با تاکید بر علوم تربیتی، (بیجا: مولفان، 1359)، صص 44 - 33.