نقد و نظری بر کتاب «از راز به خِرد»
نقد و نظری بر کتاب «از راز به خِرد»؛
رساله ای در باب حقوق زنان
از دکتر مجتبی مقصودی
شناسنامه کتاب:
عنوان «از راز به خِرد»؛
رساله ای در باب حقوق زنان
مطالعه برخی حقوق زنان در اسلام، قوانین کشور و کنوانسیون منع هرگونه تبعیض علیه زنان
نویسنده: فائزه هاشمی بهرمانی
ویراستار خانم سیمین حاجی پور ساردویی، انتشارات کویر، 1399، 240صفحه
کتاب در دو فصل، 8 بخش و 29 گفتار به همراه یک دیباچه، نتیجه گیری و لیست منابع سازماندهی شده که فصل اول در سه بخش و 6 گفتار و فصل دوم در 5 بخش و 23 گفتار می باشد.
مقدمه:
ضرورت انتشار آثاری از این دست که به مسائل زنان کشور می پردازد بر هیچ کس پوشیده نیست. محصول دغدغه های نویسنده در باب حقوق زنان بوده و برگرفته از پایان نامه خانم فائزه هاشمی در سال 1382 یعنی بیش از حدود 2 دهه قبل است. کتاب در ایام کرونا منتشر شده و مجال بحث و نظر زیاد نیافت؛ ولی امروز به معرض داوری گذاشته می شود.
نفس تدوین و انتشار این کتاب ارزشمند و حکایت از نوعی بصیرت و اینده نگری است. علاوه بر کنش گری مدنی و سیاسی و اجتماعی خانم هاشمی این کنشگری علمی نیز قابل تحسین است. نقش ایشان یک برجستگی متفاوت دیگری هم دارد و آن هم از خاندان هاشمی بودن است که به دیدگاه ها و عملکرد وی برجستگی و جرات و جسارت بخشیده است و نقش آوانگارد را در این عرصه از وابستگان به نهاد قدرت را ایفاء کرده است. جرات و جسارت خانم هاشمی ستودنی است که حاضر شده که کتاب مورد طرح و بررسی و نقد جدّی قرار بگیرد. از منظر روشی دسترسی به منابع معتبر و مصاحبه با شخصیت های عالیرتیه، مجتهدین و علمای طراز اول ویژگی مثبت دیگر اثر است.
مفروضات کتاب: ذات اسلام در ارتباط با حقوق زنان کامل و بی عیب و نقص است و وظیفه و مسئولیت علمای دین و فقه پویا بر اساس شرایط زمان و مکان به روز رسانی آن در مسائل زنان است. روح و جوهره اثر به دنبال پاسخ به این شبهه هست که اسلام در ذات خود حقوق زنان را به رسمیت می شناسد.
آبادی بتخانه ز ویرانی ماست جمعیت کفر از پریشانی ماست
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست!
و همه آنچه در کنوانسیون منع هرگونه تبعیض علیه زنان مندرج و مصوب است در آیین اسلام وجود دارد و فقط باید آنرا درک و در جمهوری اسلامی آنرا عملیاتی نمود.
دو نکته مقدماتی:
اول: جنبش زن، زندگی و آزادی تحول عمیق، گسترده و درون زایی را موجب شد که این کتاب آنها را ندید. قطعا اگر تدوین این اثر بعد از آن انجام می شد چه بسا متفاوت بود. به عبارتی بعد از وقایع سال 1401 بخش اعظم جامعه و بدنه اجتماعی از سطح نظری مباحث و مجالات کلامی عبور کردند و در زندگی فردی و اجتماعی قائل به اذن و اجتهاد مجتهدین نماندند و مجتهدین و علمای دینی را پشت سر گذاردند. ناتوانی علمای دین در پاسخگویی به موقع به مطالبات به دلیل وابستگی اقتصادی، پیوند با قدرت سیاسی آنها را محافظه کار کرد و بیشتر تبدیل به توجیه گران وضع موجود درآمدند.
دوم: اساتید و علمایی که در پیشگفتار برای مصاحبه نام برده شده و از نقطه نظرات آنها بهره گرفته شده است؛ بجز آیت الله تسخیری، بعضا نماینده یکی از گرایشات در میان مجتهدین نسبت به حقوق زنان هستند که از آنان تحت عنوان نواندیشان دینی یاد می شود که در این ارتباط این پرسش پیش می آید که در این مصاحبه ها جای قرائت های دیگر کجاست؟
بین واقعیت دین و دین موجود، و فهم از دین و قرائت های دینی باید تفاوت قائل شد. در این خصوص باید رجوع به فهم و قرائت ما از فلسفه و اهداف دین بر می گردد. در این ارتباط قرائت های دینی مختلفی را می توان برشمرد. قرائت سنتی از دین، قرائت متحجرانه، قرائت چپ گرایانه از دین، قرائت نواندیشانه از دین..... تلاش این کتاب بازسازی جایگاه دین در نقش دهی به زنان در چارچوب نواندیشی دینی است. بنظر من واقعیت دین همان است تلاش ما در امروزین ساختن دین تاکنون موفق نبوده است. دین به زندگی شخصی انسان ها برگردد و بیشتر کارکرد توجیهی، تخدیری و تحدیدی دارد.
نقدها:
- در مواردی شعاری و غیر دقیق و غفلت از تاریخ ایران قبل از اسلام:
در صفحه 21 با هم می خوانیم«در صفحات مکتوب تاریخ، زن همواره موجودی بدون نقش بوده است و اگر در جایی هم نقشی برای او قائل بودند، این نقش جز دستگاه تولید مثل یا موجودی فتنه برانگیز و شهرآشوب نبوده است.»
و یا در صفحه 25 و 26 کتاب با هم می خوانیم:
علامه طباطبایی ادامه میدهد: «در این کشورها یک دسته مردان بودند که در تمام شئون زندگی آزادی عمل و اراده داشتند و دسته دیگر بانوان که از همه چیز محروم و پیرو حرف مردان و خدمتگزاران بیاراده آنها بودند. با طلوع دین اسلام در افق فرهنگی جوامع انسانی حقایق عمیقی که در پردهای از خرافات و باورهای غیر انسانی پنهان مانده بود آشکار شد و زن جایگاه حقیقی خود را در مناسبات اجتماعی اقتصادی و فرهنگی یافت»؛ بنابراین نمیتوان در تحلیل اولین برخوردهای متعالی با مفهوم زن، مکتب اسلام را نادیده گرفت و با تکیه به اسناد و قراین متقن باید فصل تقدم در خصوص احقاق حقوق زنان را از آن اسلام دانست.
حال آنکه بر خلاف این اظهارنظرها؛ کاوشهای باستانشناسی در شهر سوخته، مستندات موجود در مورد شاهنشاهی ماد ها، هخامنشیان، ساسانیان حکایت از نقش برجسته سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد. به عنوان نمونه در سده هفتم میلادی، دو زن به نامهای آزرمیدخت و پوراندخت توانستند به پادشاهی ایران ساسانی برسند. آتوسا مادر خشایارشاه به عنوان شاعر و ادیب، پوران دخت نخستین زن ایرانی در مقام سلطنت، آرتمیس نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان تا به امروز و یا پانتهآ یکی از زنان فداکار زمان کوروش و دهها زن دیگر در این اثر دیده نشده اند و به آثاری استناد شده اند که علیرغم معروفیت؛ متاسفانه بصورت شعاری نگارش یافته اند.
- اشاره شده است که «دورکهایم با وجود اینکه در دنیای پسامدرن زندگی می کند»؛ حال آنکه چنین نیست. این جامعه شناس فرانسوی در 1858 میلادی زاده و تا 1917 فوت کردو عملا زیست وی در دوران مدرن است.
- مهمترین مشکل این رویکرد؛ بی توجهی و نادیده انگاری دستاوردهای بشری قبل از اسلام است.
- ضرورت بازنگری در استنادات و رویکرد:
در متن به منابعی استناد می شود که الان نیازمند داوری جدی نسبت به صحت و سقم آنها هستیم محتوای این منابع و آثار نیازمند بازنگری است؛ مثلا در صفحه 25 از حاج سید محمد حسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی، مفسر، فیلسوف، فقیه اصولی، و عارف شیعه ایرانی و از روحانیون تأثیرگذار شیعه در فضای فکری و مذهبی ایران بوده تفسیر المیزان مهمترین اثر اوست. از جلد هفتم تفسیر المیزان فکتی می آورد که امروز محل تردید جدی است و آن هم در مورد زنده به گور کردن دختران در قبل از ظهور اسلام در جزیره العرب و کم و بیش کشورهای همسایه است. از علامه طباطبایی فکت آورده می شود که زنان در دوران جاهلیت از حق و حقوقی برخوردار نبودند. بزرگترین خبر ناگوار این بود که به کسی خبر بدهند زنش دختر زایمان کرده است این وضعیت تنها در جزیره العرب نبود؛ این شیوه غیر انسانی با کمی تفاوت و اختلاف در کشورهای همسایه نیز حاکم بود.
حال آنکه در ایران باستان زن شخصیت حقوقی داشت و میتوانست دارای مال و اموال باشد و نیز بهاندازهی برابر با برادران خود از ارث برخوردار گردد. زنان علاوه بر برابری حق ارث مورد احترام و توجه بیاندازهی مردان نیز بودند، چرا که در اوستا کوچکشمردن زن، کرداری زشت و از روی نادانی دانستهشده و از جمله گناهان بزرگ بهشمارمیرفت. برابری دستمزد زنان با مردان، توانایی گزینش همسر، رسیدن به پایگاه بزرگ روحانی، سرپرستی کودک، آموختن دانشهای گوناگون، انجام ورزشهایی چون سواری، چوگانبازی، شمشیرزنی، تیراندازی، شکار، داشتن مرخصی و حقوق زایمان برای مادران از کمترین حقوق زنان بهشمارمیرفت که در آیین زرتشت برسمیت شناخته شده بود.
- در واقع بر عکس؛ برخی از صاحبنظران بر این اندیشه اند که با ورود اسلام دوران خانه نشینی زنان و محرومیت از حقوق اجتماعی آغاز شد بدین ترتیب «خانه نشینی» به عنوان الگوی رفتاری مطلوب برای زن مسلمان معرفی شده است.
- غفلت از بررسی تحول وضعیت زنان در دوران پهلوی دوم:
گویا تعمدی بود که به وضعیت و تحولات مثبت وضعیت زنان در دوران پهلوی اول و دوم پرداخته نشود. در صفحه 30 تنها در حد دو سطر به 15 تشکل زنان در دهه 1330 اشاره شده است و بس! تنها در حد دو سطر!! حال آنکه جا داشت به سلسله پهلوی، و تغییراتی در زندگی زنان ایجاد شد؛ از جمله کشف حجاب، اعطای حق رأی، اعطای حق تحصیل، برقراری برابری در حقوق زن و مرد و حق داشتن مشارکت سیاسی و تصدی مناصب عمومی در تمامی سطوح حکومتی پرداخته می شد. به ویژه جا داشت به مخالفت اغلب روحانیت و حتی روحانیت سیاسی با حقوق زنان بصورت جدی پرداخته شود و نقدی از درون نسبت به این رویکرد و عملکرد انجام بشود.
به عنوان یک نمونه از شخصیتی شاخص و مترقی در میان روحانیت سید حسن مدرس در مجلس شورای ملی دوره دوم 1908 (۱۲۸۸ خورشیدی) در پاسخ به وکیلالرعایا در مجلس و در مخالفت با حقوق سیاسی زنان گفت: «برهان این است که امروز ما هر چه تأمل میکنیم میبینیم خداوند قابلیت در اینها قرار ندادهاست که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند. مستضعفین و مستضعفات و آنها از آن نمرهاند که عقول آنها استعداد ندارد و گذشته از این که در حقیقت نسوان در مذهب اسلام ما در تحت قیمومیتند(الرجال قوامون علی النساء) در تحت قیومیت رجال هستند و مذهب رسمی ما اسلام است. آنها در تحت قیمومیتند. ابداً حق انتخاب نخواهند داشت. دیگران باید حفظ حقوق زنها را بکنند که خداوند هم در قرآن میفرماید در تحت قیومیت اند و حق انتخاب نخواهند داشت هم دینی هم دنیوی. این مسئلهای بود که اجمالاً عرض شد.»
حق رای زنان در ایران در ۱۲ اسفند ۱۳۴۱ به رسمیت شناخته شد. در تاریخ ۱۹ دیماه ۱۳۴۱، با اعلام انقلاب سفید توسط محمدرضا شاه که در شش اصل خلاصه میشد اعطای حق رأی به زنان نیز داده شد و علیرغم همه مخالفتهای مراجع تقلید و روحانیانی نظیر خمینی، حق رأی زنان پذیرفته شد. فرخرو پارسا اولین زنی بود که به نمایندگی از مردم تهران، در دوره بیست و یکم انتخابات مجلس شورای ملی در مهر 1342 وارد مجلس شد.
- تطهیر عملکرد روحانیون در مواجهه با حقوق زنان با ضرباهنگ حمله به منورالفکرها
بنظر می رسد مهمترین حربه علما و روحانیت جلیل القدر در توجیه عملکرد اشتباه مکرر خود دگر سازی است. روشنفکران و بیگانگان دو نیروی داخلی و خارجی در این فرافکنی است. در این اثر هم بجای برشمردن رویکرد نادرست بخش های زیادی از روحانیون در قبال حقوق زنان، باز هم نیش قلم متوجه منورالفکرها شده است. در صفحه 53 نمونه ای از این ادبیات دیده می شود. در واقع نویسنده محترم بجای دیدن حقایق؛ پرش و انتخاب گزینشی حوادث و وقایع تاریخی با قرائت توجیهی را پذیرفته است
در گفتار دوم از بخش دوم به نقش فقه پویا اشاره ی شود که می تواند خاستگاه دگرگونی در قرائت اسلامی از جایگاه و نقش زنان بشود و باشد ولی آنچه که بدان پرداخته نشد جریان غالب و مسلط در میان فقها است که اصولا مجال عرض اندام به دگراندیشان حتی در حوزه فقاهت در موضوع زنان را نداده است.
اگر با اغماض بپذیریم که انقلاب اسلامی محصول متفکرین اسلامی با قرائت پویا و اجتهادی از فقه است؛ امید بستن به چنین تفکری که جریان غالب شود و وضعیت زنان را بهبود ببخشد خطایی راهبردی و دل بستن بدان و چشم امید داشتن سراب است.
- نتیجه گیری مضیق و محدود
علیرغم انتخاب عنوان موسع برای این کتاب: « از راز به خرد؛ رساله ای در باب حقوق زنان - رساله ای در باب حقوق زنان؛ مطالعه برخی حقوق زنان در اسلام، قوانین کشور و کنوانسیون منع هرگونه تبعیض علیه زنان» نتیجه گیری مضیق به موضوع رییس جمهور شدن و قاضی شدن زنان در جمهوری اسلامی ایران محدود شد.
یکشنبه 16 شهریور 1404