دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصلاح سرفصل ها» ثبت شده است

۱۰
شهریور
علوم سیاسی و لزوم پاسداشت سرمایه عظیم علمی مجتبی مقصودی  روزنامه فرهیختگان ویژه نامه نیمکت     جدای از پیشینه تاریخی رشته علوم سیاسی که از تلاش های علی اکبر دهخدا و مدرسه علوم سیاسی در دوران قاجار آغاز می شود  و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 سه دانشگاه و مرکز شامل دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی  و موسسه امور حزبی متکفل آموزش رشته علوم سیاسی بودند؛ در دوران جمهوری اسلامی، تدوین عناوین و سرفصل های دروس رشته علوم سیاسی به دوران پس از پیروزی انقلاب و به ویژه مقطع بروز انقلاب فرهنگی برمی گردد. بطور مشخص، اولین گام بومی سازی، انقلابی سازی و اسلامی سازی متون و سرفصل ها و عناوین رشته های دانشگاهی و به ویژه علوم سیاسی  متاثر از انقلاب فرهنگی است؛ حرکتی که خود محمل و  زمینه ساز تدوین سرفصل های جدید بر اساس الزامات و شرایط انقلابی آن روز بود که اسلامی کردن دروس در دستور کار قرار داشت.     تصمیمات و سیاستگذاری علمی- فرهنگی اوایل دهه 1360 در طول 3 دهه اخیر مبنای تدریس و آموزش در دانشگاه ها شد و علیرغم تغییرات گسترده در سطح جهان، منطقه و داخل کشور این عناوین و سرفصل ها تغییری نیافت، تا اینکه در چند سال اخیر به دلیل الزامات جدید و نیازهای فزاینده تحول در علوم انسانی برای بومی سازی، کارآمدسازی،اسلامی سازی و کاربردی سازی  در دستور کار سیاستگذاران فرهنگی قرار گرفت .     بطور مشخص، الزام به بازبینی عناوین و سرفصل های درسی ناشی از این تلقی است که رشته های علوم انسانی و از جمله علوم سیاسی ناتوان از فهم، تبیین و تحلیل مناسب، واقعی و عینی وقایع و حوادث سیاسی – اجتماعی و نیز  متناسب با ساختار نظام سیاسی جمهوری اسلامی اند. لذا در صورتی که با محتوی و بن مایه های متون اسلامی ترکیب شوند و از فرهنگ های وارداتی غربی تبری جویند مشکلات موجود در جامعه اسلامی حل و فصل خواهد شد و فهم جدید و متفاوتی در اصحاب این رشته و به ویژه دانشجویان ساری و جاری خواهد شد.     هرچند که کلید آغاز تغییرات  با توجه به مفروضات فوق چند سالی است که زده شده است اما نقطه شروع اجرایی سازی آن از رشته علوم سیاسی و از مهرماه سال جاری است.    قطعا ضرورت های تغییر و اصلاح سرفصل های رشته علوم سیاسی بر هر ناظر منصف و بیطرفی پوشیده نیست، ولی شیوه و مکانیزم های بکار گرفته شده محل بحث است که در این یادداشت مختصر،تنها به یک مورد خواهم پرداخت. واقعیت آن است که بخش قابل توجهی از اصحاب و اساتید رشته در فرایند اصلاح و تدوین سرفصل های جدید نقشی نداشته اند و از این روند یک سویه ابراز ناخرسندی می کنند.     در واقع پرسش کلیدی این است که چرا از نظرات اساتید و صاحبنظران این رشته آنچنان که باید و شاید بهره گرفته نشده است و دلایل این همکاران چیست؟ آیا خرد جمعی اصحاب دانش و علم نمی تواند در بومی سازی، کارآمدی و اسلامی سازی موثر باشد و سرفصل ها و عناوین مناسب تری تدوین کند؟    جای سئوال است که چرا انتخاب اعضاء شورای تحول رشته علوم سیاسی به دانشگاه هایی بسیار خاص محدود شده است؟ آیا این طیف می توانند آراء و اندیشه های حداقل بخش وسیعی از جامعه علوم سیاسی ایران را نمایندگی کنند؟ جای همکاران دانشگاه های مشهد، مازندران، تبریز، شیراز، اهواز، کرمان،رشت و یزد کجاست؟ و چرا تنها به تهران و آن هم به محوریت دانشگاهی خاص محدود ماند؟ آیا جا نداشت که حداقل استادانی از مجموعه دانشگاه های آزاد اسلامی اعم از واحدهای علوم و تحقیقات، تهران مرکزی، جنوب، زنجان، قزوین و اصفهان و...در این فرایند شرکت داشته باشند؟ این تلقی و رویکرد متعلق به کدامین عصر است که حذف بخش زیادی از مجموعه دانشگاهیان را از تولید محصولی که خود مصرف کنندگان آن است دور می سازد و این هم افزایی علمی و خرد جمعی را برنمی تابد و ضمن توجیه این گونه ی عنوان گذاری درسی وسرفصل نویسی، کاربرد ادبیات حذفی را برای توجیه کارکرد ناصواب خود روا می دارد؟    خواسته 160 استاد و مدرس علوم سیاسی دانشگاه های مختلف کشور آیا چیزی جز کمک به نظام آموزشی کشور و رشته علوم سیاسی است؟ چه مطالبه سنگینی وجود دارد که نظام آموزش عاجز از پاسخگویی به این درخواست محترمانه و منطقی است؟ جا دارد ریاست محترم شورای انقلاب فرهنگی و مسئولین نظام آموزشی ضمن توجه و پاسداشت این سرمایه عظیم علمی، اجتماعی و فرهنگی و فشردن دست های گرم استادانی که با دغدغه توسعه، پیشرفت و آبادانی کشور، نظام آموزشی و رشته علوم سیاسی یکپارچه آمادگی خود را برای کمک به دست اندرکاران وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام داشته و با اسم و رسم به پاخواسته اند  به گرمی بفشارد و ضمن دعوت از آنان و تکریم این عزیزان، ظرفیت ها و تمهیدات لازم را برای مشارکت علمی آنان فراهم کند.نیمکت، ویژه نامه روزنامه فرهیختگان، شماره 1434، 4مرداد1393، ص 5
  • مجتبی مقصودی
۳۰
تیر
سیاسی‌ترین دانش در قید و بند تأملی در سرفصل‌های جدید علوم سیاسیدکتر احمد بستانیاستادیار علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی تغییر سرفصل‎‎های رشته علوم سیاسی یکی از دغدغه‎‎‎های مهم اساتید این حوزه، دست کم در دهه اخیر بوده است و در بسیاری مـــوارد حتـــــی دانشجویان دوره کارشناسی نیز ضرورت چنین تحولی را درک کرده‎اند. از همین روی اقدام شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تدوین سرفصل‎‎‎های جدید رشته علوم سیاسی مطالبه عموم اساتید و پژوهشگران این حوزه مطالعاتی محسوب می‎شود. این شورا در دولت دهم، با تشکیل «شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی» به بازنگری در سرفصل‎‎ها و محتوای دروس رشته‎‎‎های علوم انسانی پرداخت و نتایج این بازنگری به‎طور مشخص در دو رشته علوم سیاسی و روانشناسی اخیرا اعلام شده است، هرچند از حدود یک سال پیش، سرفصل‎‎های جدید به‎طور غیررسمی در اختیار بسیاری از پژوهشگران و اساتید بوده است. با وجود اینکه تحول در دروس علوم سیاسی ضروری به‎نظر می‎رسد و ضمن اذعان به اینکه همکاران ما در شورای تحول زحمات فراوانی را متحمل شده‎اند، از نظر بنده که حدود 10 سال است به تدریس در رشته علوم سیاسی اشتغال دارم و از نظر بسیاری از اساتید علوم سیاسی کشور، این سرفصل‎‎های جدید نه تنها مشکل را حل نمی‎کند، بلکه تا حد زیادی بر ابهامات و مشکلات پیشین این رشته خواهد افزود. در این یادداشت کوتاه می‎کوشم مهم‎ترین ایراد‎‎هایی را که بر سرفصل‎‎های جدید وارد می‎دانم، در چند بند و در نهایت اجمال مورد اشاره قرار دهم. امید است که چنین تذکراتی بتواند مقدمه‎ای باشد برای مباحث جدی و محتوایی در باب تکتک این سرفصل‎‎ها و در نهایت امر، راه را برای اصلاح راستین، همه‎جانبه و منصفانه دروس این رشته هموار سازد.الف. نخستین ملاحظه، به عناوین مبهمی چون «مطالعات سیاسی» و «دانش سیاسی» بازمیگردد که هم در سرفصل‎‎های جدید به چشم می‎خورند و هم در مصاحبه‎‎‎های آقای دکتر منوچهر محمدی درباره سرفصل‎‎ها از آن‎‎ها یاد شده است. در سخنان دکتر محمدی از حوزه‎‎‎های «مطالعات سیاسی»، «مطالعات سیاسی اسلامی»، «مطالعات بین‎المللی» و «مطالعات ایران» یاد شده است. 
  • مجتبی مقصودی
۱۹
تیر
تلاش برای تغییر مبهم سرفصل‌های رشته علوم‌سیاسیبه نقل از تدبیر خبرhttp://www.tadbirkhabar.com/political/46179    گروه سیاسی تدبیر، محمد آوخ: چندی پیش 160 استاد رشته‌ "علوم سیاسی" در نامه ای به رییس جمهوری، درخواست کردند به دلیل مشکلات و نواقص موجود در بازبینی و اصلاح عناوین و سرفصل های رشته‌ی علوم سیاسی، دستور ویژه ای برای توقف یک ساله برای برطرف کردن این مشکلات صادر کند.     چند روز پس از خبری شدن این نامه، خبرگزاری "تسنیم" اقدام به انتشار سرفصل ها و 91 کتاب جدید رشته علوم سیاسی در دوره کارشناسی کرد. این در حالی است که شنیده می‌شود دستور توقف تحول در رشته علوم سیاسی توسط وزارت علوم صادر شده است. به گفته دکتر منوچهر محمدی رئیس کارگروه علوم‌سیاسی شورای تحول و ارتقای علوم‌انسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی، سرفصل های جدید به دانشگاه‌ها ابلاغ شده و قرار است از اول مهر ماه امسال برای دانشجویان جدید اعمال شود.     محمدی خود، کار تهیه و تدوین شش کتاب این رشته را بر عهده گرفته که از ابتدای مهر باید مورد تدریس قرار بگیرد.
  • مجتبی مقصودی
۱۷
تیر
میزان اقبال اساتید و دانشجویان به طرح فعلی تحول علوم سیاسی   دکتر سیدصادق حقیقت    در خـصـوص سرفصـل‎های رشته علـوم سیاسی که بـرای اجرا در سـال 1393 در ایـن زمینه تدوین شده و بهصورت کتبی به دانشگاه‎ها ابلاغ شده، چند نکته به‎نظرم می‎رسد. نکته اول اینکه باید مشخص شود کتب تهیه شده، چه مقدار از اتقان علمی برخوردار است؟ به‎نظر می‎رسد که اگر نگوییم مشکلات زیادی در این سرفصل‎ها از نظر علمی وجود دارد، حداقل مشکلاتی وجود دارد که قابل رفع بود و با مشاوره با اساتید و صاحبنظران، امکان بالابردن سطح اتقان علمی آن‎ها وجود داشت.    نکته دوم این است که اعلام این سرفصل‎ها چه مقدار با استقبال اساتید علوم سیاسی، روبه‎رو شده است؟ به بیان دیگر باید دید که آیا این سرفصل‎ها و کتب تهیه شده، از مشروعیت به معنای رضایت مخاطبان، برخوردار است یا نه؟ همین که حدود 160 نفر از اساتید تا به حال تقاضای تعویق یکساله سرفصل‎ها را داشتند، نشان می‎دهد که استقبال عمومی وجود ندارد و با تحقیق کمی و آماری می‎توان تشخیص داد که بهشکل مشخص، این سرفصل‎ها به چه میزان در بین اساتید و نخبگان علوم سیاسی مشروعیت دارد.    نکته سوم این است که در بین اساتید علوم سیاسی و گرایش‎های اسلامی در علوم سیاسی، نحله‎‎های مختلفی وجود دارد و کاری که در تهیه این سرفصل‎ها بدون دلیل خاصی انجام شده، این است که با گروه و سلیقه خاصی کار شده است. درحالی‎که چه بهتر بود که با سلایق مختلف کار می‎شد و از سلیقه‎ها و مذاق‎‎های مختلف استفاده می‎شد. نکته مهم دیگر این است که طراحان سرفصل‎ها معتقدند ارتباط خاصی بین تهیه سرفصل‎ها با دولتی خاص مثلا دولت سابق دکتر احمدی‎نژاد وجود ندارد و به بیان دیگر، تهیه سرفصل‎ها امری فرادولتی بوده است. این بیان، نکته درستی است و می‎توان آن را قبول کرد اما یک نکته دیگر را باید اضافه کرد و آن این است که تهیه این سرفصل‎ها را با نگاه زمینه گرایانه باید تحلیل کرد؛ یعنی این سرفصل‎ها در شرایطی تهیه و تدوین شد که چندان امکان انتقاد و اعتراض به آنها وجود نداشت و الان که در شرایط خاصی از سال 92 به بعد قرار گرفتیم می‎بینیم که مخالفان و منتقدان این سرفصلها، اعتراض یا نقد خودشان را ابراز کردند. بنابراین، به‎جای دیدگاه متن گرایانه به این سرفصل‎ها، باید نگاه زمینه گرایانه داشته باشیم که در چه زمان خاصی این سرفصل‎ها نوشته شده و چه دیدگاه خاصی بر آن‎ها حاکم بوده است. نکته آخری که می‎توانم به آن اشاره کنم این است که آیا ارائه این سرفصل‎ها، از نظر روانشناختی باعث جذب دانشجویان در رشته علوم سیاسی خواهد شد؟ مثلا اگر چند متن تکرار شد، چند سرفصل از چند درس تکرار شد و منابع زیادی هم برای آن وجود نداشت، ـخصوصا اگر سرفصل‎ها، سرفصل‎‎های دینی باشدـ از نظر روانشناختی چه احساسی به دانشجو دست خواهد داد؟ آیا دانشجویان نوعی مقاومت و اینرسی در مقابل سرفصل‎های جدید از خود نشان خواهند داد یا با آغوش باز آن‎ها را می‎پذیرند؟ به‎نظر می‎رسد که تاکید زیاد بر سرفصل‎های خاص خصوصا آن‎هایی که صبغه دینی دارد، نه تنها باعث جذابیت زیادتر برای دانشجو نمی‎شود بلکه از نظر روانشناختی نوعی مقاومت را در ذهن آن‎ها ایجاد خواهد کرد.منبع : هفته نامه پنجره شماره 201 شنبه 14تیرماه 1393 ص57
  • مجتبی مقصودی
۱۵
تیر
گمانه زنی هفته نامه اصولگرای پنجره از تعلیق در آغاز تحول در دروس علوم سیاسی    هفته نامه اصولگرای پنجره در شماره 201 ، 14تیرماه  1393  سیزده صفحه از صفحات خود را به اصلاح سرفصل ها و عناوین رشته علوم سیاسی داد که در صفحاتی به نقطه نظرات منتقدین پرداخت که در جای خود ارزشمند تلقی می شود.    امکان و مکان علوم سیاسی(موافقان و مخالفان تحول در دروس سیاسی) عنوان پرونده گروه اندیشه است. ماحصل کارگروه تحول و ارتقای علوم سیاسی تغییر در سرفصلها، تجمیع رشته‎ها و تغییر منابع درسی بود که با مخالفت عده‎ای از اساتید روبه‎رو شد. نامه به رئیس‎جمهور و درخواست تعویق یک ساله این طرح برای بازبینی مجدد سرفصل‎ها از جمله تقاضاهای این گروه بود. در این پرونده در گفت‎وگو با برخی از اساتید و کارشناسان هر دو طیف به بررسی نقاط قوت و ضعف کار و مدعا‎های این دو گروه پرداخته شده است.  شرط و شروط تغییر(فرصت دیالوگ برای منتقدان) نوشته دکتر امیر دبیری مهر، فعالیت‎های کارگروه تحول علوم سیاسی در گفت‎وگو با دکتر منوچهر محمدی، طرح تحول علوم سیاسی و انتقادات پیرامون آن با عنوان علم دموکراسی بردار نیست در گفت‎وگو با دکتر احمد نقیب زاده، پاسخ منتقدان به تحول علوم سیاسی در گفت‎وگو با نجف لکزایی، نقاط قوت و ضعف طرح تحول علوم سیاسی در گفت‎وگو با غلامرضا بهروزی لک، وقتی برای تحول با همه سلایق از  دکتر سید صادق حقیقت، تغییر سرفصل‎ها قابل مناقشه  نیست،چشم اندازی تاریک و آسیب زا(نگاهی به نامه منتقدان تحول در علوم سیاسی به رئیس‎جمهور) ازجمله یادداشتها و گفتگوهای مهم این پرونده است.   در حرف آخر این پرونده در هفته نامه پنجره با مدیر مسئولی علیرضا زاکانی و از طیف اصولگرایان این گونه پیش بینی می شود که: به هر حال به نظر می رسد با توجه به فضای پیش آمده و اختلافات بنیادی دو گروه موافق و مخالف تحول صورت گرفته، این کار فعلا در حال تعلیق بماند و کار تحول دروس علوم سیاسی مجددا برنامه ریزی شود.
  • مجتبی مقصودی
۱۵
تیر
شرط و شروط تغییرفرصت دیالوگ برای منتقداندکتر امیر دبیری مهر   نامه 160 نفر از استادان علوم سیاسی کشور به رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بردرنگ و تامل در اجرای سرفصل های جدید علوم سیاسی در کشور واجد هر معنایی باشد حامل این پیام نیست که استادان امضا کننده نامه از جمله اینجانب با تغییر سرفصلهای دروس علوم سیاسی مخالف هستند بلکه همه بحث بر سر شیوه تعیین سرفصل های جدید و تدوین کتب و منابع جدید است . بنابر این اختلاف یک بحث علمی و طلبگی است که از قضا می تواند آغازی برایجاد کرسی های آزاد اندیشی و نظریه پردازی باشد که بارها بر آن تاکید شده ولی متاسفانه از سوی مدعیان گامی استوار برای آن برداشته نشده و اقدامات مجاهدان خاموش و بی ادعا نیز در این راستا مورد توجه و عنایت قرار نگرفته است. در خصوص مناقشه پیش آمده در باره سرفصل های علوم سیاسی چند مساله و نکته قابل تامل مطرح است    1- متاسفانه تحت تاثیر فضای سیاست زده کشور که امری مذموم و مخرب است موجب شده هر اختلاف علمی و روشی و رهیافتی در دانشگاه و حوزه و دیگر محافل فرهنگی که پیش می آید عده ای با کژاندیشی و گاه با نیات نادرست موضوع را به ساحت سیاست وارد کرده و سعی می کنند با برچسب زنی های ناروا فضا را تیره و تار سازند و بجای تبادل آرا و پیشرفت زمینه نزاع و ستیز و پسرفت را فراهم سازند. برای نمونه در این مساله اخیر عده ای بدون اینکه صلاحیت لازم برای ورود به این بحث را داشته باشند منتقدان به سرفصل های جدید را مخالفان تغییر و سکولار و غرب زده و... خواندند و عده ای نیز موافقان و دست اندرکاران تهیه سرفصل های جدید را متحجر و حکومتی و انحصار طلب خواندند در حالی که نه آنان چنانند که گفته شد و نه اینان چنینند که می گویند. اینجانب بحمدلله با هر دو طیف اعم از استادان منتقد و استادان تغییر سر فصلها در ارتباط و همکاری و دوستی هستم و این خط کشی ها ی رسانه ای را کاملا ساختگی و غیر واقعی می دانم و اشتراکات را بسی بیشتر از اختلاف نظرهایشان می بینم .هر دو دسته استادان و پژوهشگران عزیز و محترم علوم سیاسی کشور هستند که از قضا وجه مشترک همه انها ضرورت تغییر سرفصل هاست اما اختلاف بر سر این است که در این تغییر باید اجماع علمی همه استادان علوم سیاسی کشور با روش های صحیح حاصل شود در واقع باید نظرات و دیدگاههای همه استادان هم اخذ و هم اعمال شود . واقعیت این است که هیچ کس جز استادان علوم سیاسی که در گوشه وکنار کشور با گرایشهای علمی گوناگون به تدریس و تحقیق مشغول هستند صلاحیت اظهارنظر درباره سرفصل های این دانش را ندارد و تدوین کنندگان نباید بخاطر خوش امد این و آن و تحسین و تمجید فلان کس و بهمان فرد سرفصل ها را تغییر دهند و به نقدهای وارده بی اعتنا باشند .    2- بعد از شرط اجماع استادان علم سیاست در تغییر سرفصل ها ضروری است به این مساله توجه شود که مهمترین دغدغه در تغییر سرفصل ها باید روزامد و کارامد تر کردن این سرفصل ها باشد . بنده با تعبیر بومی سازی علوم سیاسی به شکل شعاری موافق نیستم زیرا گاه از این واژه برداشت نادرستی صورت می گیرد و این شبهه پیش می اید که علوم سیاسی باید درون گرا باشد و با تحولات و تغییرات بین المللی بی ارتباط باشد .منبع : هفته نامه پنجره شماره 201 شنبه 14تیرماه 1393 صص52و53
  • مجتبی مقصودی
۰۸
تیر
بازنگری رشته علوم سیاسی در روزنامه جام جم نویسنده: مصطفی انتظاری هروی روزنامه جام جم، شماره 4009 به تاریخ 1393/4/8 ، صفحه 7 (گفت و گو)   برنامه تحول و ارتقای دوره کارشناسی علوم سیاسی در سه بخش کلیات، عناوین دروس و سرفصل ها تدوین شده و از ابتدای امسال در دانشگاه ها به دانشجویان جدیدالورود این رشته تدریس می شود. این را منوچهر محمدی مسئول کارگروه تحول علوم سیاسی گفته و اضافه کرده است: مرحله بعدی کار اعضای کارگروه، بررسی سرفصل های مقطع کارشناسی ارشد این رشته است و استادان علوم سیاسی برای آشنایی با تدریس واحدهای جدید قرار است در تابستان دوره آموزشی بگذرانند. با وجود این 160 استاد علوم سیاسی در نامه ای به رئیس جمهور، از او خواسته اند مانع اجرای این اصلاحات شود. در این نامه تصریح شده است: «ما اعضای هیات علمی و مدرسان علوم سیاسی دانشگاه های کشور با تاکید بر ضرورت بازبینی و اصلاح عناوین و سرفصل های رشته علوم سیاسی مطابق اصول و بنیان های موردنظر، اعلام می داریم آنچه به نام اصلاح عناوین و سرفصل های رشته علوم سیاسی تاکنون انجام شده با کمترین مشارکت و تائید اعضای هیات علمی گروه های علوم سیاسی و نهادهای مرجع و معتبر علمی حوزه علم سیاست بوده و از آسیب ها، تنگناها، نواقص و خلاهای جدی برخوردار است؛ به نحوی که چشم انداز اجرای آن وارد کردن آسیب های جبران ناپذیر به رشته علوم سیاسی خواهد بود.» دکتر احمد نقیب زاده، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، ازجمله امضاکنندگان همین نامه انتقادی است که هرچند اصلاح سرفصل های رشته علوم سیاسی را لازم می داند، اما معتقد است برای این اصلاحات باید از ظرفیت استادان برجسته این رشته استفاده کرد. او در گفت وگو با جام جم از برخی نگاه ها به دانشگاه برای تربیت دانشجویان انتقاد می کند. با وجود این دکتر محمدرضا مرندی، استادیار گروه تربیت مدرس معارف اسلامی دانشکده الهیات و ادیان شهید بهشتی که عضو کارگروه بازنگری است با دفاع از گام برداشته شده برای تحول در علوم سیاسی، هرچند تاکید می کند هیچ طرحی بی نقص نیست، اما معتقد است برای بازنگری سرفصل های علوم سیاسی از نظر جمع کثیری از استادان برجسته کشور استفاده شده است.       
  • مجتبی مقصودی
۰۵
تیر
آیا علوم سیاسی و جامعه شناسی با معارف اسلامی مغایرت دارد؟به نقل از: خبرآنلاین http://www.khabaronline.ir/detail/267342/weblog/alamifariman    تعبیر مغایرت این رشته ها با مفاهیم اسلامی نگاهی مبهم و انتخاب تنها یک زاویه ی دید است،کسانی که با این منطق به ویرایش منابع مطالعاتی این رشته ها می پردازند باید با دقت نظر کاملی مساله را بررسی نمایند.   1-سخن از اسلامی کردن دانشگاه ها و رشته های تحصیلی فراوان و مناقشه برانگیز شده است.بازنگری در علوم انسانی از سال 1388 در دستور کار دولت و مشخصا وزارت علوم قرار گرفته است.   2-در اظهارنظرها و مباحث دست اندرکاران تغییر سرفصل ها ،موضوع رشته های علوم سیاسی، جامعه شناسی و روانشناسی دارای بیشترین مغایرت با مفاهیم اسلامی معرفی شده اند.   3- این موضوع و مباحث پیرامونی آن به لحاظ تعلیم و تربیت یک یا دو نسل از تحصیل کردگان دانشگاهی از ابعادی استراتژیک برخوردار است که نهایتا نیروی انسانی کشور را در آینده شکل می دهد.   4-تعبیر مغایرت این رشته ها با مفاهیم اسلامی نگاهی مبهم و انتخاب تنها یک زاویه ی دید است، کسانی که با این منطق به ویرایش منابع مطالعاتی این رشته ها می پردازند باید با دقت نظر کاملی مساله را بررسی نمایند. کسی با خواندن تئوری ها و مکاتب این حوزه ها نه گمراه می شود و نه لزوما سکولار، بلکه از این حوزه های علمی آگاه می شود. راه های جدید در مسیر یابی حرکت جمهوری اسلامی با خواندن جامع همه ی این سرفصل های دروس و حتی گسترش حیطه ی آن باز خواهد شد. چگونه در حوزه های علمیه سال ها باید طی شود تا چند عالم و مجتهد نخبه به مراحل نهایی علم روحانی دست یابند، همین روند در دانشگاه ها نیز وجود دارد. در حالی که تجربیات و ساختارهای حکمرانی معاصر بشری در همین شیوه های موجود خلاصه شده و مفاهیم مشترک عدالت جویی،پاسخگویی، مبارزه با فساد و گردش قدرت مسالمت آمیز قدرت بین آدمیان مشترک است،لذا بازنگران سرفصل ها توجه نمایندکه دانش چه طبیعی چه الهی و ادیانی میراث مشترک بشری است و آن چه در علوم انسانی خوانده می شود، تئوری ها و نظریات رایجی است که حتی در غرب هم جنبه ی جنینی دارد و در حال تکامل و رشد است،این تکامل و رشد را همگان در هرجای جهان باید انجام دهند، لذا حذف این دروس و بازنگری در مفاد آن رافع هیچ مشکلی نیست،دانشجویان این رشته ها باید همه ی تئوری های این رشته ها و مناظرات آن ها را بیاموزند. حذف این سرفصل ها از دانشگاه هاصرفا به جذاب سازی و زیرزمینی شدن اندیشه ها به شکل رسمی و غیررسمی دامن خواهد زد و علوم انسانی بی محتوا خواهد شد، زیرا هر آلترناتیوی باید در کنار آنان شکل گیرد و نه با حذف آن ها.   5-آن چه نیاز آینده ی ما در این رشته هاست گسترش و افزایش سلسله وار و تکمیل کننده ی این نظریات با دانش روحانی منبعث از قرآن و معارف اسلامی است که در طول این منابع پدید می آید و خود مانند پارادیم جدید تکمیل کننده ی دانش بشری است. روند شکل گیری آن اجباری نیست، بلکه دانشجویان این حوزه ها با همراهی اساتید و مشوق های علمی به دنبال بازگشایی افق های جدید در باب علوم انسانی باشند. لذا از ذبح همین نوزاد علوم انسانی بپرهیزیم و سعی کنیم آن را پربار کنیم ،زیرا اگر قرار باشد دانشی را منقطع کنیم باید محتوای پرباری هم داشته باشیم،آیا با توجه به این همه اظهار نظر درباره ی بومی سازی و ...محتوا را داریم؟،حرف های جدید تئوریزه شده داریم ؟وبلاگ هادی اعلمی فریمان
  • مجتبی مقصودی
۰۲
تیر
سکولارها باز هم جولان خواهند داد؟! کیهان، سرویس اخبار، 1393/3/31 http://kayhan.ir/fa/news/16215   جدی‌تر شدن تحول در علوم‌انسانی با اعلام سرفصل‌های جدید رشته علوم سیاسی سرویس علمی: سرانجام، سرفصل‌های رشته علوم سیاسی، یکی از پربحث‌ترین رشته‌های علوم انسانی در طرح تحول علوم انسانی، تهیه و ابلاغ شد. دروس دوره کارشناسی رشته علوم سیاسی، به صورت یکپارچه و در یک رشته، در چهار قسمت شامل دروس پایه و اسلامی، دروس عمومی، دروس اصلی تخصصی و دروس اختیاری ارائه گردیده است. شورای عالی انقلاب فرهنگی، متولی اصلی بحث تحول علوم‌انسانی است و شورای تحول علوم‌انسانی مدتی است زیر نظر شورای عالی کار خود را آغاز کرده است. کار گروه‌های مختلف علوم‌انسانی از روانشناسی و اقتصاد گرفته تا حقوق و علوم سیاسی چندی است با تشکیل جلسات متعدد، درصدد پی‌ریزی سرفصل‌های جدید منطبق با زیست بوم اسلامی-ایرانی هستند، موضوعی که رهبر معظم انقلاب بر اجرای آن تأکید داشته‌اند. اما اکنون، پس از اعلام رئیس کار گروه تحول رشته علوم سیاسی مبنی بر اجرایی شدن سرفصل‌ها و دروس جدید رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی  از سال تحصیلی جدید، 160  استاد این رشته نامه‌ای را امضا کرده و خواستار بازنگری در اجرای این سرفصل‌ها شدند! از طرفی، منوچهر محمدی (رئیس کار گروه تحول رشته علوم سیاسی) اعلام کرده است که در جلسه شورای تحول علوم انسانی بر اجرای سرفصل‌ها و دروس جدید رشته علوم سیاسی در سال تحصیلی جدیدتأکید شده است. محمدی تأکید کرده است که سرفصل‌های جدید برای دانشجویان جدید‌الورود در مقطع کارشناسی علوم سیاسی لازم‌الاجرا است. 15 رشته علوم انسانی به عنوان رشته‌های اولویت‌دار در بازنگری علوم انسانی از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مطرح شده که رشته علوم سیاسی نیز از جمله این رشته‌هاست. به منظور تحول و بازبینی در این رشته‌ها، 15 کار گروه در شورای تحول و ارتقای علوم انسانی زیرنظر شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شده است که با همکاری گروه‌های مربوط به این رشته‌ها در وزارت علوم، این رشته‌ها را براساس اصول و مبانی اسلامی مورد بازنگری قرار می‌دهد. با تمام این اوصاف، معلوم نیست چرا عده قلیلی از اساتید، ماحصل ساعت‌ها کار کارشناسی در نهاد بالادستی شورای عالی انقلاب فرهنگی را زیرسوال برده و خواهان به تعویق انداختن اجرای آن به بهانه بررسی بیشتر شده‌اند؟!  بی‌شک و فارغ از انگیزه این عده، شورای عالی انقلاب فرهنگی بایستی تمام قد از اجرایی شدن سرفصل‌های جدید کارشناسی شده دفاع کند و نگذارد عده‌ای مانع تحقق طرح کلان تحول در علوم انسانی شوند؛ چرا که توقف و یا حتی تعلل در اجرایی شدن سرفصل‌های مقطع کارشناسی علوم سیاسی می‌تواند فتح بابی برای توقف سایر رشته‌ها گردد و نتیجه هزاران نفر ساعت کار کارشناسی اساتید برجسته رشته‌های مختلف علوم انسانی در شورای عالی انقلاب فرهنگی را در اجرا با شکل مواجه سازد. ناگفته نباید گذاشت که طرح عظیم تحول علوم‌انسانی، مولفه‌های بسیاری دارد که مهمترین آن تغییر متون درسی است. تربیت و به کارگیری اساتید معتقد به زیست بوم اسلامی-ایرانی نیز فاکتور مهم دیگری در این زمینه است. مقاومت‌های صورت گرفته برای اجرایی نشدن سرفصل‌های تحول یافته علوم سیاسی عمدتا برخاسته از همان اساتیدی است که به تحقق زیست بوم اسلامی- ایرانی یا اعتقادی ندارند و یا مرعوب اندیشه‌های پوسیده و ترجمه شده غربی هستند و احتمال نمی‌دهند که اندیشمندان جوان و برجسته ایرانی هم حرفی در این عرصه‌ها برای گفتن داشته باشند! سرعت انتشار نامه‌ای با امضاء 160 استاد (در صورت صحت عدد و واقعی بودن اسامی) یادآور مخالفت وزیر ارشاد با یک فیلم مستند دانشجویی و صدور دستورات شداد و غلاظ در محکومیت آن است؛ فیلمی که بعدا معلوم شد جناب وزیر هرگز آن را ندیده است و ندیده حکم به محکومیت آن صادر کرده بود! احتمالا در موضوع اخیر هم، همچنین است...
  • مجتبی مقصودی
۳۰
خرداد
گفت آن دارو که ایشان کرده اند            خود عمارت نیست ویران کرده انداین تغییرات به سود و صلاح اسلام، ایران، منافع ملی و مردم خواهد بود؟یکی از مشخصات دین دولتی این است که به جز فقه سنتی سایر شاخه ها و رشته‌ها را کنار می زند و به عبارتی تکثر گرایی و یا پلورالیسم معرفتی را انکار می‌کند!      دکتر علی اکبر امینی استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی با انتشار نامه‌ای خطاب به رییس جمهوری، از دغدغه خود در خصوص تغییر سرفصل‌های این رشته تحصیلی  در دانشگاه‌ها گفته است. متن این نامه که در اختیار خبرگزاری برنا قرار گرفته به شرح زیر است:به نقل از خبرگزاری برنا:http://www.bornanews.ir/Pages/News-195676.aspx"سیاست زدگی علوم سیاسی" الهی! به بهشت و حور چه نازم، مرا دیده‌ای ده که از هر نظر بهشتی سازم "خواجه عبدالله انصاری" خطیب ارجمند و دولتمرد مدبر جناب آقای دکتر روحانی ریاست جمهور محبوب: گفت آن دارو که ایشان کرده اند/ خود عمارت نیست ویران کرده اند     به عنوان یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی که چند سالی به تناسب پستم در مدیریت گروه علوم سیاسی واحد تهران مرکز با سر فصل درسها از نزدیک سرو کار داشتم، کم وبیش می توانم مدعی شوم که از دور دستی به آتش داشته ام و به همین مناسبت به خودم اجازه می دهم که در مورد سر فصل های نوینی که مقرر است از سال تحصیلی آینده در پاره‌ای مقاطع تدریس شوند، (بث الشکوایی) تقدیم کنم.     در این نکته کمتر تردیدی هست که با گذر زمان و به اقتضای تحولات گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی چه بسا ارزشهای نوینی ایجاد می‌شود و نیازهای جدیدی پدید می‌آید و طبیعی است که برنامه‌های علمی و آموزشی نیز به تناسب آنها و برای پاسخگویی به این راز و نیازهای نوین باید تغییراتی داشته باشد. پاره‌ای از درسها باید حذف شوند وپاره ای درسهای نوین اضافه شوند. به عنوان مثال کمتر از نیم سده پیش که فضای ملتهب مارکسیستی فضای جهان را اشغال کرده بود و بسیاری از روشنفکران به کمند جاذبه آن ایدئولوژی به گمان من پوک و پوچ گرفتار شده بودند، سر فصلهایی مانند امپریالیزم و موضوعاتی مثل"وابستگی"و" پیرامون مرکز" وارد سر فصلهای علوم سیاسی شده بود و نظریات چپ گرایانی مثل پل باران و گوندر فرانک و نویسندگان "اکلا"با شور و هیجان تدریس می شد و تقریبا شبیه همان داستان معروف "لباس پادشاه" کسی هم قدرت انتقاد نداشت !!     اما امروز که دیگر" آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت"و طشت چپ گرایی از بام افتاد و حنای آن رنگ باخت، دیگر آن سر فصلها نیز نه جذابیتی دارد و نه لزومی! البته دانستن نکات محوری هر مکتب و هراندیشه ای چه کهنه، چه نو، خالی از فایده نیست.     به هر روی، دگرگونی پیوسته و متناسب و پوست اندازی به هنگام سرفصلها امری اجتناب ناپذیر و ضروراست لیکن با مطالعه دقیق، همه جانبه، کارشناسانه، حساب شده، صبورانه، با تامل و عالمانه! متناسب با نیازهای دین و دولت و به نیت هر چه گشن تر کردن درخت همایون تمدن ایران و اسلام و معرفی این گنجینه به همراه اوتاد و ابدال و اساطین و اربابان معرفت این تمدن از انبیا و اولیا گرفته تا متفکرانش!     بدیهی است که این خواست با سیاست انزوای علمی و تنگ کردن دریچه چشم و بستن ذهن بر روی نسیم‌های برخاسته از سرزمین‌های دیگر و نیز با تعقیب تز عقب نشینی به درون که نتیجه اش چیزی جز" روستازدگی فکری"و خود باختگی و انفعال و انحطاط نخواهد بود، فراهم نمی گردد! بنا بر مشاهدات اولیه‌ای که از سرفصل های نوین در رشته علوم سیاسی داریم، فرضیه دست اندرکاران و طراحان سر فصلها این بوده است که محتوای دروس هر چه بیشتر اسلامی و بومی شوند.     در نگاه نخست این فرضیه ای موجه و پسندیده است لیکن پرسش این است که آیا تغییر عناوین خود به خود به تغییر محتوا می انجامد؟آیا این تغییر همه جانبه با استقبال استادان رو به رو می‌شود؟ آیا نیروی انسانی موجود توان برآورده کردن این هدف را دارد؟ آیا هدف و رسالت اصلی علوم سیاسی به عنوان یک رشته تخصصی بسیار ریشه دار و در عین حال فوق مدرن و چند ساحتی و چند منظوره، درسایه این فرضیه به ظاهر پسندیده امکان پذیر است؟ آیا سرفصلهای نوین علوم سیاسی خود به جای آنکه از معیارهای علمی پیروی کند، به نوعی دچار سیاست زدگی نشده است؟ سرانجام اینکه آیا این تغییرات به سود و صلاح اسلام، ایران، منافع ملی ومردم خواهد بود؟ آیا پیروزی در آوردگاه علمی و رقابت با دیگران با فاصله گرفتن از آنان و بستن درها به رویشان امکان پذیر است؟ آیا بهترین سیاست در این جا فرو رفتن در لاک خویشتن است؟    برای پاسخ به این پرسشها بهتراست پیشینه آموزش سیاسی را در طول تاریخ ایران به اختصار بررسی کنیم، زیرا مساله آموزش دانش سیاست در طول تاریخ مسلمانان پیشینه ای دیرینه دارد و بحثی مربوط به امروز و دیروز نیست و پیش از ما بسیاری ازبزرگان مجادله بسیار کرده اند! شاید بتوان گفت نخستین چهره ای که در ایران پس از اسلام به صورتی دانسته و شایسته و بایسته در این راه زحمت ها کشید و مرارتها تحمل کرد و سرانجام جان شیرین را نیز احتمالا بر سر این سودا نهاد، ابن مقفع بود که در میانه سده دوم می زیست و زبان دانی علیم و مترجمی پرمایه و فهیم به شمار می رفت.     به نظر می رسد او برای آموزش سیاسی اعراب مسلمان، نهضت ترجمه را برپا داشت، به این هدف که دو تمدن آریایی و سامی را به هم پیوند بزند و به راستی که در این کار کامیاب شد. و کتاب ارزشمند کلیله و دمنه امروزین که یکی از برجسته ترین متون سیاسی کلاسیک در ایران و اسلام به شمار می رود، محصول آن درایت و کفایت است. افسوس که در کلاسهای درس سیاست و جامعه شناسی از آن غفلت می‌شود و چنانچه باید و شاید به آن توجه نمی شود!     در همان روزگار، مبرزترین چهره دینی و علمی اسلام و خورشید جهان تشیع، ششمین پیشوای ما امام جعفر صادق( ع ) شیوه ی مبارزاتی ویژه ای در پیش گرفت که در آن وزنه بر مبارزه فرهنگی بود، حوزه بحث ورزی را بسیار گسترش داد و بنا به تایید و تصدیق بسیاری از اندیشمندان، شیوه ای جامع نگر و چند ساحتی را پیشه کرد و از"اتمیسم"و جزیی نگری علمی فاصله گرفت.   در زمان ایشان شاخه های معرفتی مختلف بال و پری باز کرد. از آن جمله اندیشه های عرفانی و گنوسی بود که ریشه در شرق باستان داشت. بینش باز و همه جانبه و گسترده و عمیق و دانش و منش آن امام همام بسیاری از مومنان حتی غیر شیعیان را به مکتب پر بار او می کشانید که امام ابو حنیفه (متوفی170)اصالتا ایرانی و یکی از امامان چهار گانه اهل سنت، یکی از شاخصترین‌ها است.    نیم سده بعد، مامون خلیفه عباسی بنا به تحولات سیاسیی زمان، نهضت ترجمه را تقویت و به تعبیری بنیان نهاد. با رویکرد عقلانی و با هدف آمیزش فلسفه یونانی با معارف اسلامی. البته او همانگونه که در سیاست شخصیتی متلون و پر فریب و ماکیاولی صفت داشت در سیاست فرهنگی و علمی هم نیات مثبت و منفی را در هم می آمیخت. او در این زمینه هم سیاستی روشن و شفاف نداشت و به هر حال یکی از اهدافش مبارزه با شیعی گری و اندیشه های شیعی بود! بر روی هم، دوران او به عصر تدوین معروف شد و مخالفان و موافقانی به همراه داشت.     مخالفان سیاسی فرهنگی مامون عقیده داشتند که علم و فلسفه یونانی یا(دخیله، پاکی و خلوص علوم اسلامی را تهدید می کنند اما در هر حال عصر تدوین خواسته یا نخواسته در جهان تسنن تحولاتی را به ارمغان آورد! گفته می شود که دو سده بعد بود که جهان اسلام به یک تعبیر رنسانس اسلامی را تجربه کرد. جزئیات این مساله را شرق شناس سوئیسی آدام متز در مجموعه ای گرانمایه گرد آ ورده است.     اما به نظر می‌رسد عصر طلایی آموزش سیاسی در اسلام دوران سیاستمدار بزرگ ایران خواجه نظام الملک طوسی است که با فرض دانش نیکو اعتقاد در صدر تقویت بنیان های مشرو عیت سلاطین سلجوقی برآمد و در این هدف عالمان دین اهل مدرسه و خانقاه یا عالم و عارف را با خود همراه و همرای کرد. او به درستی خاطرات ناشی از رادیکالیسم شیعه و سنی را شناسایی کرد و برای پیش گیری از فتنه یا به تعبیر محمود محمد طاها اسلام شناس معاصر سودانی "طیفیه" یا فرقه گرایی که در طول تاریخ مهمترین عامل ضربه زننده به اسلام و مسلمانان بوده است، راه اعتدال را در پیش گرفت.      نظام الملک و بعدها غزالی در آموزش های خویش"راهی میانه" در میان افراط و تفریط جزم اندیشان شیعی و حنبلی پیش گرفتند. نظام‌الملک سیاست دینی مبتنی بر بردباری و تساهل را پایه ریزی کرد ونظامیه ها با این بینش شکل گرفتند و تقویت شدند. در واقع به نظر می رسد اوج شکوفایی آموزش سیاسی اسلامی و رنسانس حقیقی مسلمانان سده پنجم هجری بوده باشد نه چهارم. لازم است در اینجا از محمدین ثلاثه یا سه محمد که تدوین گر فقه سیاسی شیعه هستند،یاد کنیم: محمدبن یعقوب کلینی(متوفی329)محمدبن علی(شیخ صدوق)(متوفی381)و محمدبن حسن طوسی(460). اینان بنیانگذار نوعی دانش و بینش در جهان شیعی شدند که از جانب شیخ مفید، شیخ مرتضی، سید رضی، خواجه نصیرالدین طوسی، یوسف بن مطهرحلی، شیخ بهایی و دیگران تعقیب شد تا می رسیم به مجتهد وارسته شیخ هادی نجم‌آبادی و شیخ انصاری و آخوند خراسانی و سید حسین بروجردی و رهبر فقید انقلاب اسلامی! هر چه در فقه سیاسی و در سیاست عملی داریم، یادگار ایشان است. اینان طلایه داران انقلاب اسلامی بودند. چاووشان عقل گرا وعلم گرا و بینش مندانی که هرگز خود را منحصر و محدود به یک قالب تنگ نکردند وهمواره در زمان و با جهان و جهانیان زیستند و از رویارویی با رقیب و حریف هراس نداشتند...باری برگردیم به سر فصل های نوین و آسیب هایی که از جانب این سر فصل ها در کمین دانش و بینش ماست.     نخست آنکه به نظر می رسد، این سر فصلها به وسیله کارشناسانی تهیه و تدوین شده است که سخت سر سپرده و دلباخته"دین دولتی"هستند و همان طور که رئیس جمهور محترم و خطیب توانمند با بیانی شیوا این مضمون را مطرح کردند، به همان اندازه که دولت دینی پسندیده است، دین دولتی ممکن است زیانمند و ناپسند باشد.     یکی از مشخصات دین دولتی این است که به جز فقه سنتی سایر شاخه ها و رشته‌ها را کنار می زند و به عبارتی تکثر گرایی و یا پلورالیسم معرفتی را انکار می کند! می دانیم که اخباریگری بر روی هم چنین روشی داشت و در روززگار ما بعضی از جریانات دینی از جمله "مکتب تفکیک"همین روش را می پیماید. به عبارت دیگر می توان گفت مک ب تفکیک که عرفان و کلام و فلسفه و...را مردود می داند، نوعی اخباریگری نوین است! ضمن ارج نهادن به فقه سنتی و به رسمیت شناختن پاره ای از خدمات خالصانه آن به معارف دینی و تایید گفتار پاره‌ای از اسلام شناسان از جمله مارسل بوازار، اسلام شناس فرانسوی، همیلتون گیپ یا دومنیک سوردل و یا عابدالجابری، مبنی بر اینکه اساسا شناخت تمدن اسلامی در گروه شناخت فقه است یا به عبارت دیگر تمدن اسلامی تمدن فقه است( در مقابل تمدن یونانی که تمدن علم است.) لیکن این بدان معنی نیست که تک محور عمل کنیم و فقط به این شاخه بپردازیم و بقیه را بزنیم.    استاد شهید مرتضی مطهری از جمله کسانی بود که هرگز نگرانی خویش را از بابت سیطره فقه بر سایر شاخه ها و شقوق پنهان نمی کرد. بزرگانی چون ابن عربی و امام محمد غزالی نیز پیشتر خطرات "اتمیسم"معرفتی را یادآوری کرده بودند و هشدار داده بودند که مبادا مطالعات مربوط به زبان شناسی و فیلولوژی و نحو و تاریخ و کلام و عرفان و فلسفه را رها کنیم و تنها به فقه بسنده کنیم.     نیک می دانیم که برای نخستین بار در ایران پدر علم سیاست یعنی استاد حمید عنایت که دانش پهناورش ستودنی است، در زمانیکه مدیریت علوم سیاسی دانشگاه تهران را در آستانه سالهای 50 بر عهده داشت، اندیشه های سیاسی اسلام و افکار اندیشمندان مسلمان را وارد سر فصلهای علوم سیاسی کرد. خدایش بیامرزد. هم ایشان در مقدمه ای که بر کتابی نوشته است ،چنین می آورد:     "هر دینی در تمامیت نظری و تاریخی خود از سه عنصر فراهم می آید: نخست اندیشه هایی در چیستی خدا و آفرینش انسان در کیهان و زندگی پس از مرگ و قیامت. دوم آموزش‌هایش در تعیین رفتار انسان در برابر خدا و نیایش به درگاه او و نیز روابط خود انسانها با یکدیگر...و سوم آفریده‌های نیروی اندیشه و ذوق سرآمدان جامعه پیروانش در خلال روزگاران، عنصر نخست معاد شناسی دومی شریعت و سومی فرهنگ نام دارد .آنچه دین اسلام را در میان دینهای بزرگ جهان ممتاز می کند تعادلی است که میان این عناصر برقرار است...این اعتدال در هر یک از ارکان بینش و آموزش اسلامی آشکار است...انحطاط مسلمانان در زمان ما{یک دهه پیش از انقلاب اسلامی}در کمتر پدیده ای چون برهم خوردگی مناسب میان این سه حوزه معارف اسلامی نمایان است."     اسلام شناس شهیر مراکشی محمد عابدالجابری علوم و معارف در فرهنگ به گفته او عربی- اسلامی به سه دسته تقسیم می‌شوند: 1-علوم بیان شامل نحو و فقه وکلام و بلاغت که همگی بر مبنای قیاس غایب بر شاهد تکیه دارد. 2-علوم عرفان شامل تصوف، اندیشه شیعی، فلسفه اسماعیلی تفسیر باطنی قرآن،فلسفه اشراقی، کیمیاگری، جادوگری است که بر کشف و شهود و وصال و جاذبه به مثابه روش تکیه می کند. 3-و سرانجام علوم برهان است که شامل منطق و ریاضیات و طبیعات و الهیات و حتی متافیزیک است و بر ملاحظات تجربی واستنتاج عقل به مثابه روش بنا شده است.     البته ایشان در ادامه به پاره ای تفاوت ها در رویکرد و یا متدولوژی تمدن غربی و اسلامی می پردازد اما جان کلامش این است که مجموعه دانش و علم ما فراهم آمده از شاخه ها و زیر شاخه های گوناگون است و فرو کاستن آن به یک زیر شاخه، چیزی جز تیشه به ریشه علوم اسلامی زدن نیست.    آنچه را که جریان اخباری گری نوین دنبال می کند، صرفا پیراستن دین از فلسفه غربی و یا هرمس گرایی نیست بلکه گاهی به دلیل و یا به بهانه ی" بومی سازی"دانش و معرفت به طرزی طنزآلود و تراژیک به شیوه ای متناقض نما و پارادوکسیکال با بسیاری از ارباب معرفت اسلامی و ایرانی از فردوسی و ناصرخسرو و غزالی و ابن سینا گرفته تا مولانا وشیخ اشراق و ملاصدرا و...مخا لفت می کند و چنان متعصبانه و انحصار‌طلبانه دیگران را می زند تا آنجا که دیگر "کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند".    این اخباریون مدرن تنها در عرصه نظریه پردازی ظهور پیدا نمی کنند، در همه جا هستند و به همه جا سرک می کشند. آنان با دفن جنازه ریچاردن فرای در اصفهان مخالف بودند و با حضور کلی جیمز کلاک در مشهد مخالفت کردند.    اینان همان اقلیتی هستند که به تعبیر ریاست جمهور با تدبیر، برای اکثریت تعیین تکلیف می کنند و برای همه در همه جا و در همه عرصه ها ورود پیدا می کنند از فرهنگ و اقتصاد گرفته تا علوم سیاسی! ببینید اینان در سالهای پس از انقلاب چند بار کتابهای آموزش ابتدایی و متوسطه را عوض کردند و هربار هزینه پشت هزینه. این بار این گروه به سراغ دانشگاه آمده اند تا به گمان خویش طرحی نو در اندازند.     بد نیست بدانیم که 115 سال پیش که مدرسه علوم سیاسی به همت مشیرالدوله در ایران دایر شد، پس از مدتی در مورد سرفصلهای دروس مدرسه جنجالی بر پا گردید. عده ای خواهان تغییر درسها و به تعبیر امروز سرفصل ها شدند؛ زیرا آن مدرسه بر موضوعاتی مانند تاریخ و دیپلماسی و روابط بین الملل تکیه می کرد در حالیکه مخالفان این موضوعات را غیر دینی می دانستند لیکن پاسخ مدیران مدرسه این بود که هدف اصلی ما پرورش دیپلمات و سیاستمدار است تا بتواند قدرت چانه زنی ایران را در محافل بین المللی بالا ببرد و از منافع ملی ایران حمایت کند.   تردیدی نیست که ما می خواهیم کارشناسانی مؤمن و متعهد و خبیر و بصیر تربیت کنیم ولی نه با بازی کردن با نامهای مقدس! محمدارکون(؟) در جایی اعلام داشت که رمضان البوتی(فقیه سوری)خیال می کند که آوردن نام خدا، انسان را خداشناس می کند، این لازم است اما کافی نیست! گمان می کنم مقصود و منظور مرا 9 سده پیش سنایی غزنوی به نغز ترین شیوه بیان کرده است: به هرچ از راه دور افتی چه کفر آن حرف و چه ایمان             به هرچ از دوست وامانی چه زشت آن نقش و چه زیبا سخن کز بهر دین گویی چه عبرانی چه سریانی           مکان کز بهر حق جویی چه جابلقا چه جابلسا زبان مختصر عقلان ببند اندر جهان بر من               که تا چون خود نخوانندم حریص و مفسد و رعنا به هرچ از اولیا گویند"رزقنی"و"وفقنی"/ به هرچ از انبیا گویند آمنا و صدقنا علی اکبر امینی
  • مجتبی مقصودی