مقدمه تعدد و تنوع اقوام تشکیل دهنده جامعه ایران به نحوی است که اطلاق واژه "جامعه چند قومی" بر ترکیب جمعیتی آن، از واقعیتی غیر قابل انکار خبر میدهد. حضور و زندگی قومیتهای مختلف چون فارسها، آذریها، کردها، بلوچها، ترکمنها، عربها و لرها در جوار یکدیگر و در چارچوب جغرافیای سیاسی واحد، بیانگر تنوع فرهنگی - قومی جامعه ایران است. در واقع الگوی فرهنگی - قومی کشور ایران همانند فرشهای چشم نواز و نفیس کشورمان که برغم ویژگیهای مشترک، از رنگها و طرحهای متمایز و متنوعی بهره برده و بافته شدهاند، الگوی پیچیدهای متشکل از گروههای قومی، زبانی، مذهبی، نژادی، فرهنگی و منطقهای را به معرض نمایش میگذارد، تا جایی که به جرات میتوان ادعا کرد این تنوع و پیچیدگی، خصیصه بنیاد - نه خاص - جامعه ایران است. در طول تاریخ، هر یک از اقوام ساکن در ایران به سهم خود در نضج، دوام و استمرار تمدن ایرانی شرکت داشته و به رغم نشیب و فرازهای فراوان، توانسته اند به طرق مختلف، حیات سیاسی این مرز و بوم را پاس بدارند. اگر همنوایی، همدلی و همزیستی مسالمت آمیز و برادرانه را به عنوان قاعدهای کلی بر مناسبات اقوام ایرانی بپذیریم، در کنار این قاعده، برهههایی نیز وجود داشته که بر این روابط، سطوح مختلفی از تنش، منازعه و بحران حاکمیت پیدا کرده است. این برههها در تاریخ معاصر ایران، به ویژه در یک صد ساله اخیر به تعداد معدودی قابل شناسایی و طرح و بررسی است. سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب مشروطیت، اواسط دهه 1320 ه.ش و نیز اولین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی، سه مقطعی هستند که در تاریخ معاصر ایران به واسطه شدت و دامنه بحران، طول زمانی مناقشات، نوع و میزان درخواستها، حجم تلفات، صدمات و خسارات، از جایگاه ویژهای برخوردار میباشند.