دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
فصلنامه مطالعات ملی؛ سال چهارم، شماره 13، پاییز 1381:  206 - 185                                                                                                                   دکتر داود میر محمدیالف) شناسنامه اثر   کتاب “تحولات قومی در ایران؛ علل و زمینه‌ها”، تألیف دکتر مجتبی مقصودی در سال 1380 توسط مؤسسه مطالعات ملی با قطع وزیری و در 512 صفحه انتشار یافت و در فروردین 1382 به چاپ دوم رسید. این کتاب متشکل از هفت بخش و 19 فصل است که منازعات و بحران‌های قومی را از ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، روان‌شناختی و تاریخی مورد بررسی قرار داده است. به لحاظ ساختاری، کتاب را می‌توان به چهار قسمت اصلی تقسیم کرد:1- قسمت نخست که رویکردی نظری دارد و نویسنده در آن سعی کرده است رهیافت‌های مهم نظری را که به کمک آن می‌توان بحران‌ها و ستیزهای قومی را تحلیل و تبیین نمود، ارائه نماید. این قسمت از کتاب سه بخش و هشت فصل (239 صفحه) را به خود اختصاص داده است.2- قسمت دوم، رویکردی عملی و واقع‌گرا دارد. در این قسمت نویسنده کوشیده است بحران‌های قومی تاریخ معاصر ایران را در دو مقطع پس از انقلاب مشروطه (بین دو انقلاب) و بعد از انقلاب اسلامی در قالب دو بخش (بخش‌های چهارم و پنجم) و هفت فصل (فصل‌های نهم تا پانزدهم) بررسی و تشریح کند.3- در قسمت سوم یافته‌های تحقیق ارائه شده است. نویسنده در این قسمت علل و زمینه‌های بروز بحران‌های قومی در ایران را براساس مدل نظری و مفهومی در قالب یک بخش (ششم) و چهار فصل در 55 صفحه ارائه کرده است.4- قسمت انتهایی کتاب (بخش‌ هفتم) را جمع‌بندی مباحث، نتیجه‌گیری و پیشنهادات تشکیل می‌دهد که جمعاً شامل 14 صفحه می‌گردد. و در آخر، کتاب با ارائه فهرست منابع، مآخذ، یادداشت‌ها و نمایه‌ به پایان رسیده است. ب) معرفی نویسنده مجتبی مقصودی دکترای علوم سیاسی داشته و عضو هیات علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی است. علاوه بر کتاب مذکور، از وی آثار و مقالات متعددی در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی و به‌ویژه مسائل قومی به رشته تحریر در آمده است. “کتاب‌های تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران 57-1320” و “نقش قومیت‌ها در تحولات سیاسی دوران پهلوی دوم” در زمره این آثار می‌باشد. ج) معرفی کتاب 1-    مبانی روشی و فرضیه‌ها نویسنده معتقد است: «تعدد و تنوع قومی در ایران به‌گونه‌ای است که می‌توان بر ترکیب جمعیتی کشور مفهوم کثیرالقوم و یا جامعه چندقومی نهاد. هر چند این اقوام در طول تاریخ ایران در نضج و استمرار تمدن ایرانی سهیم بود‌ه‌اند و توانسته‌اند در فرازونشیب‌های زیاد مرزهای کشور را پاس داشته و با هم همدلی و هم‌زیستیِ مسالمت‌آمیز داشته باشند. اما علی‌رغم این همدلی و ایثار‌ها، در مقاطعی از تاریخ کشور این هم‌زیستی به چالش کشیده شده و مناسبات بین دولت و اقوام تبدیل به منازعه و کشمکش شده است»(ص 15). با این استدلال، نویسنده تلاش نموده است بحران‌ها و منازعات قومی در یکصد سالة اخیر کشور را در سه دوره: پس از انقلاب مشروطه، اواسط دهة 1320 خورشیدی و نیز سال‌های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی و ریشه‌یابی قرار دهد. انتخاب این سه مقطع به واسطه شاخص‌هایی ازجمله شدت و دامنه بحران‌های قومی در این سه دوره، طول زمان مناقشات، نوع و میزان درخواست‌ها و حجم تلفات و خسارات وارده به طرفین منازعه بوده است(ص 16). به ‌علاوه، مطالعه و شناخت علمی و کارشناسانة زمینه‌های بروز بحران‌های قومی در چارچوب آسیب‌شناسی ملی، نگرش همه جانبه و فراگیر به مسأله بحران‌های قومی و ارائه راه‌حل‌های کاربردی برای مواجهه و کنترل آنها از مهمترین اهدافی است که نویسنده برای تألیف کتاب خود آنها را برشمرده است(ص 16). مهمترین مسأله‌یی که نویسنده به دنبال یافتن پاسخ آن است، این پرسش است که: علل و زمینه‌های بروز بحران‌های قومی در ایران معاصر چیست؟ در کنار این سؤال اصلی، سؤال‌های ثانویه دیگری مطرح شده است که به یک معنا می‌تواند به‌عنوان فرضیه‌های این پژوهش محسوب شوند. برخی از این سؤال‌های ثانویه عبارتنداز: 1-    رابطه میان خشونت‌های قومی و قدرت دولت مرکزی. 2-    تأثیر ساختار قدرت بر مناسبات و ستیزهای قومی. 3-    تأثیر فرایند کثرت‌گرایی قومی و استقرار حکومت‌های مردم‌سالار بر طرح تقاضاهای هویتی از جانب اقوام. 4-    نقش عوامل خارجی (منطقه‌ای و بین‌المللی) در بروز مناقشات قومی. 5-    تأثیر موقعیت جغرافیایی و ناهمگونی‌های قومی، نژادی، مذهبی و زبانی بر وقوع تنش‌های قومی. 6-    نقش نخبگان قومی در بروز کشمکش‌های قومی. 7-    تأثیر توسعه، دوران‌گذار و گسترش ارتباطات بر وقوع تنش‌های قومی. محقق تلاش نموده است تا موضوع یا متغیر وابسته خود، یعنی “بحران‌های قومی” در ایران را با نگاهی بین رشته‌ای و چندعاملی بررسی و تحلیل نماید. وی در این رابطه می‌نویسد: «کثرت‌ سؤال‌ها از یک سو ناظر بر گستردگی زمینه‌ها و حوزه‌های مورد بحث است و از سوی دیگر، از عدم امکان تحلیل این مقوله به وسیله یک عامل خبر می‌دهد. لذا با توجه به تعدد اسباب و عوامل دخیل و نیز خطای تحلیل تک عاملی و پیچیدگی مباحث، تحلیل چند سببی را دستمایه فرضیه‌سازی خود در این پژوهش قرار داده‌ایم»(ص 19). 2-    مبانی نظری و متغیرها براساس آن‌چه گفته شد و با تکیه بر مبانی و چارچوب نظری کتاب، متغیرها و رهیافت‌های نظری مورد استفاده برای تحلیل بحران‌های قومی را به شرح زیر می‌توان دسته‌بندی و خلاصه نمود: الف) متغیر وابسته (Y) : بحران‌ قومی ب) متغیرهای مستقل (X) : متغیرهای مستقل کتاب مبتنی بر پنج رهیافت‌ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روان‌شناختی به شرح ذیل است؛ 1- رهیافت‌ سیاسی: در این رهیافت در سه حوزة علوم سیاسی، روابط بین‌الملل و جغرافیای سیاسی متغیرهای زیر در سه سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی گزینش شده‌اند: X1 = کاهش قدرت حکومت مرکزی X2 = نقش دوران گذار در عرصه داخلی و ساختار نظام بین‌الملل X3 = نقش ابرقدرت‌ها در ایجاد‌ بحران‌های قومی X4 = زمینه‌های مناسب جغرافیای سیاسی‌ برای بروز بحران X5 = ناسیونالیسم قومی X6 = قطبی شدن‌ جامعه X7 = خودمختاری و فدرالیسم، X8 = مداخلات منطقه‌ای X9 = رقابت ابرقدرت‌ها X10 = جامعه بین‌الملل X11 = نقش استعمارگران(صص 76-31). 2- رهیافت اجتماعی: در این رهیافت از منظر جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسی سیاسی متغیرهای زیر مدنظر قرار گرفته‌اند: X1 = ساخت‌نابرابراجتماعی‌جامعه X2 = خرده‌فرهنگ‌ها، ارزش‌ها و هنجارهای مشترک قومی X3 = منزلت متفاوت اجتماعی نسبت به دیگر گروه‌های قومی X4 = شرایط و ساخت اجتماعی (صص120-77) 3- رهیافت اقتصادی: در رهیافت اقتصادی در سه حوزه اقتصاد سیاسی، توسعه و نوسازی و دیدگاه مارکسیستی متغیرهای زیر انتخاب شده‌اند: X1 = گزینش عقلانی X2 = استعمار داخلی X3 = تـوسعه نامـوزن و نابرابری‌های منطقه‌ای X4 = رابطه مرکز ـ پیرامون (صص176-123). 4- رهیافت فرهنگی ـ ارتباطی و روانی: در این رهیافت از دو منظر فرهنگ و ارتباطات و روان‌شناسی متغیرهای زیر بررسی شده‌اند: X1 = تأثیر توسعه مراودات فرهنگی ـ ارتباطی بر افول هویت‌های قومی X2 = تأثیر افزایش مراودات فرهنگی ـ ارتباطی بر افزایش آگاهی‌های قومی X3 = ناکامی X4 = نیازهای اساسی X5 = محرومیت نسبی X6 = کاهش قدرت سیاسی X7 = پیشداوری وتصورات قالبی X8 = خصومت‌های دیرینه X9 = یادگیری اجتماعی X10  = تسلیح X11 = برون‌افکنی X12 = ناهماهنگی شناختی X13 = تصورات معکوس X14 = نخبگان‌ قومی (صص219-179). 5- رهیافت‌های نوین: متغیرهای گزینش شده در رهیافت نوین عبارتند از: X1 = اوضاع جامعه بین‌الملل X2 = بحران‌های تمدنی X3 = تشدید روند جهان‌گرایی در مقابل بومی‌گرایی X4 =‌ نظم نوین ‌جهانی X5 = تضعیف‌الگوی ‌دولت‌ـ‌ ملت X6 = عدم استقرار نظام شهروندی X7 = عدم استقرار جامعه مدنی X8 = دوران فرانوگرایی X9 = خلق جوامع مجازی قومی درسایه‌جهان‌گرایی‌ ارتباطی(ص226) از مجموعه‌ متغیرهای (زمینه‌ها و علل) مؤثر بر بروز بحران‌های قومی در ایران که در سه دسته تأثیرات متداخلِ درجه یک، دو و سه از درون چارچوب نظری استخراج گردیده‌اند، به علت محدودیت‌های زمانی، مکانی و موضوعی، از بخش عمده‌ای از متغیرها چشم‌پوشی شده و نویسنده تأکید خود را بر روی بررسی هشت متغیر و زمینه که در بروز بحران‌های قومی در تاریخ معاصر ایران نقش محوری داشته‌اند، متمرکز ساخته است. این هشت متغیر عبارتنداز: X1 = دوران گذار در عرصة داخلی و ساختار نظام بین‌الملل X2 = کاهش قدرت حکومت مرکزی X3 = نقش ابـرقـدرت‌ها X4 = گزینش عقلانی X5 = نقش نخبگان اقوام X6 = احساس محرومیت نسبی X7 = ساختار نابرابر اجتماعی X8 = موقعیت مناسب جغرافیایی (صص 227-226). در پایان مباحث نظری، نویسنده مدل نظری بررسی و تحلیل بحران‌های قومی در ایران را در قالب چهار نمودار شماتیک یعنی؛ عوامل و زمینه‌های کلی بحران در چارچوب مطالعات بین‌رشته‌ای و هم‌چنین عوامل و زمینه‌های درجه سوم، درجه دوم و درجه یک (عوامل و زمینه‌های اصلی) به تصویر کشیده (صص231-228) و بدین ترتیب مباحث نظری کتاب را که ترکیبی از سه بخش و هشت فصل است، خاتمه می‌دهد. 3-    واقعیت‌شناسی بحران‌های قومی در ایران قسمت دوم کتاب به واقعیت‌شناسی بحران‌های قومی در ایران معاصر اختصاص یافته است. در این قسمت، نویسنده با اتکاء به تعریفی که برای “بحران قومی” اختیار کرده و با استناد به شاخص‌های این تعریف، داده‌های تاریخی بحران‌های قومی در یکصد سالة اخیر را در سه مقطع زمانی: پس از انقلاب مشروطه، دهه 1320 خورشیدی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی (صص 382-244) به شرح زیر بررسی و تحلیل می‌نماید: یکم) بحران‌های قومی پس از انقلاب مشروطه در این قسمت، نویسنده از مجموع هفت بحران قومی ـ منطقه‌ای که در این مقطع به وقوع پیوسته، یعنی: قیام سمیتقو در کردستان، قیام شیخ محمد خیابانی در آذربایجان، نهضت جنگل در گیلان، قیام محمدتقی‌خان پسیان و شورش خداوردی‌خان در خراسان، بحران جدایی‌طلبی بلوچستان به رهبری دوست محمدخان و غائله شیخ خزعل در خوزستان، دو بحران یعنی؛ قیام خیابانی و غائله شیخ خزعل را با توجه به شاخص‌های تعریف بحران قومی گزینش و بررسی نموده و شش مورد دیگر را به دلیل عدم برخوداری از شاخص‌ها و معیارهای قید شده در تعریف بحران قومی و ماهیت غیرقومی آنها، از حوزة مطالعه خارج ساخته است. الف) قیام خیابانی نویسنده پس از تشریح و بررسی قیام شیخ محمد خیابانی که در اواخر سال 1298 خورشیدی به وقوع پیوست و حدود شش ماه منطقه آذربایجان ایران به‌ویژه تبریز را تحت تأثیر خود قرار داده بود و هم‌چنین ذکر اقدامات فرهنگی ـ سیاسی و نظامی خیابانی که با پشتوانة طرفداران و هواداران حزب دمکرات آذربایجان انجام داده، به ذکر علل شکست این قیام می‌پردازد. وی علل افول این قیام را (به نقل از تحلیل‌گران داخلی و خارجی) ناشی از عدم قاطعیت در مبارزه علیه ارتجاع، عدم توجه به توده مردم، عدم تسلیح توده‌ها، عدم تغییر در مناسبات ارضی و وضعیت معیشتی‌ کارگران و دهقانان، عدم ارتباط با جنبش‌های رهایی‌بخش ملی در سایر نقاط کشور، فقدان رهبری صحیح و اهداف صریح، عدم وحدت ارضی و جغرافیایی و قائم به شخص بون قیام می‌داند (صص 2-251). وی در پایان بررسی خود چنین نتیجه‌گیری می‌کند: «قیام خیابانی در عین برخورداری از حدود و سطوحی از بحران ـ با در نظر گرفتن همه شاخص‌های بحران قومی ـ ابعاد کاملی از بحران را در خود جمع ندارد و لذا نمی‌توان عنوان کامل بحران قومی بر آن نهاد» (ص 252). ب) غائله خزعل این غائله به رهبری شیخ خزعل رئیس قبیله بنی‌کعب و با اتحاد قبایل بختیاری و تعدادی از طوایف عرب زبان در سال 1303 خورشیدی با تشکیل “اتحادیه عشایر جنوب” و به منظور تجزیه خوزستان ایران و ایجاد “عربستان آزاد” به وقوع پیوست (ص 353). نویسنده پس از ذکر علل و زمینه‌های پیدایش و نضج این غائله، دلایل شکست آن را بررسی کرده و به نقل از محققین داخلی و خارجی، سرکوب آن را حاصل میانجی‌گری و توافقات انگلیسی‌ها با رضاخان بر سر حذف خزعل دانسته ‌است. مطابق تحلیل مؤلف، غائله خزعل اگرچه به دلیل برخورداری از بسیاری از شاخص‌های بحران از قبیل: طیف نیروهای درگیر، انگیزه‌های جدایی‌طلبی، خطرات احتمالی و حمایت قدرت‌های خارجی، از قابلیت‌ اطلاق نام “بحران” و “بحران‌‌ منطقه‌ای” برخوردار است؛ اما مع‌الوصف، به علت فقدان آگاهی قومی در این چالش، کاربرد “بحران قومی” بر آن جای تأمل دارد (صص 9-258). دوم) بحران‌های قومی دهة 1320 به اعتقاد نویسنده دهة 1320 خورشیدی از متلاطم‌ترین ادوار تاریخ سیاسی ایران محسوب می‌شود. اشغال نظامی ایران توسط نیروهای انگلیسی، آمریکایی و روسی، برکناری و تبعید رضاشاه و روی کار آمدن محمدرضا پهلوی، ظهور احزاب سیاسی، تشکیل کابینه‌های متعدد، اعلام حکومت نظامی در تهران و وقوع بحران قومی در آذربایجان و کردستان و … بخشی از مجموعه وقایعی است که در این دهه در صحنه سیاسی ایران به وقوع پیوسته است (ص 361). نویسنده تلاش نموده است که از میان مجموعه تحولات و بحران‌های مذکور، دو بحران را که منشاء قومی داشته‌ و با شاخص‌های وی در تعریف بحران‌ تناسب دارد، گزینش و تحلیل نماید. این دو بحران عبارتند از: بحران آذربایجان به رهبری سیدجعفر پیشه‌وری و بحران کردستان و تشکیل حزب دمکرات در مهاباد به رهبری قاضی محمد. الف) بحران آذربایجان بحران آذربایجان در 12 شهریور 1324 با تأسیس فرقه‌ دمکرات آذربایجان به اوج خود رسید. مؤلف تلاش کرده است که زمینه‌های اجتماعی ـ سیاسی و تاریخی این بحران و اقدامات و خواسته‌های رهبران آن را که در بیانیه 12 ماده‌ای فرقه دمکرات خلاصه می‌شود، به همراه علل شکست آن توضیح دهد. خودمختاری مدنی برای آذربایجان، آزادی داخلی در چارچوب تمامیت ارضی ایران، تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی، تدریس زبان آذری در مدارس، افزایش کرسی‌های نمایندگان آذری در مجلس شورای ملی و تغییر قانون انجمن شهر ازجمله این درخواست‌ها بود. قطع حمایت روس‌ها از پیشه‌وری و فرقه، از مهمترین دلایل شکست فرقه‌ دمکرات ذکر شده است. نویسنده در پایان چنین نتیجه‌گیری می‌کند. «غائله آذربایجان از تمامی ویژگی‌ها و شاخص‌های موردنظر در تعریف بحران، برخوردار است و لذا از مصادیق کامل و تمام عیار “بحران قومی” محسوب شده و ویژگی‌های یک بحران قومی را به‌صورت تمام عیار و کامل در خود جمع دارد»(ص 271). ب) بحران کردستان بحران کردستان در 3 بهمن 1324  یا تشکیل جمهوری خودمختار مهاباد، یعنی درست زمانی که ایران در اشغال نیروهای نظامی دول متفق بود، اوج گرفت. در بیانیه‌ای که به امضای 105 نفر از سرشناسان و اعضای حزب رسیده، خواسته‌های این حزب، خودمختاری برای کردستان در چارچوب ایران، استفاده از زبان کردی در نظام آموزشی و اداری، تشکیل انجمن ایالتی، انتخاب مأموران بومی و ارتقاء سطح زندگی اجتماعی ـ اقتصادی و آموزشی مردم منطقه اعلام شد(ص 276). به اعتقاد نویسنده بحران کردستان به علت برخورداری از ویژگی‌هایی ازجمله: درخواست‌های قومی ـ هویتی، حمایت‌های نیروهای خارجی، حضور فعال کردها و رهبران آنان در سازماندهی نیروها  و خطرات بالقوه‌ای که برای تمامیت ارضی کشور در پی داشت، را می‌توان در گروه “بحران‌های قومی” قرار داد و نام “بحران” بر آن نهاد(ص 279). سوم) بحران‌های قومی پس از انقلاب اسلامی در این قسمت نویسنده تلاش نموده بحران‌هایی را که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشور اتفاق افتاده بررسی نماید. وی می‌نویسد: «از بهمن ماه 1357 زنجیره‌ای به هم پیوسته از تقاضاهای قومی و به دنبال آن خشونت‌های قومی ـ محلی آغاز شد. حجم، وسعت و شدت کشمکش‌های قومی به حدی بود که برخی از پژوهشگران مسائل ایران، در تحلیل‌های خود از احتمال تجزیه ایران سخن ‌گفته‌اند» (صص 294 و 295). شروع و نضج بحران قومی در کردستان، درگیری‌های ترکمن‌صحرا، ناآرامی‌های آذربایجان، ‌مناقشات بلوچستان و تنش‌های خوزستان عنوان‌‌های فصولی است که در این قسمت مورد بررسی قرار گرفته‌اند. الف) بحران کردستان در مورد بحران‌ کردستان نویسنده می‌نویسد: «بعد از سرکوب جمهوری خودمختار مهاباد، کردها حدود سه دهه انفعال سیاسی و سیاست‌ انزواگرایانه را پیشه خود ساختند. سرنگونی شاه و پیروزی انقلاب اسلامی فرصت تاریخی مناسبی بود که کردها در پناه فضای جدید، خواسته‌های خود را علنی‌ سازند» (صص297و 298). به همین علت در تاریخ 4/9/58 از سوی حزب دمکرات کردستان ایران،سازمان زحمتکشان ایران (کومله) و چریک‌های فدایی خلق، طرح مشترکی به نام “طرح خودمختاری هیأت نمایندگی خلق کُرد به رهبری عزالدین حسینی” به هیأت ویژه‌ کردستان که به نمایندگان دولت موقت در مذاکرات صلح و‌ آشتی مشهور شد، تسلیم گردید. براساس این طرح استان‌های کردنشین ایلام، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی به‌عنوان واحد خودمختار شناخته شده که می‌توانند مجلس ملی کردستان را تشکیل بدهند. رسمیت یافتن زبان کردی و واگذاری کلیه امور داخلی به حکومت خودمختار کردستان، بخشی از مواد این طرح مشترک هستند. در ادامه نویسنده تلاش کرده است رویارویی که میان کردها و حکومت مرکزی به دنبال عدم تفاهم در مذاکرات به وقوع پیوست را در دو عرصه سیاسی و نظامی توضیح دهد و مطالب این قسمت را با بررسی درگیری سنندج در اسفند ماه سال 1377 که به بهانه دستگیری عبداله اوجالان رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه به وقوع پیوست، پایان ‌برد. ب) درگیری‌های ترکمن‌صحرا دومین بحران بعد از انقلاب، درگیری‌های ترکمن‌صحرا است. نویسنده درخصوص این بحران‌ می‌نویسد: «جرقة نزاع با اختلاف نظر بر سر تغییر نام بندر شاه به بندرترکمن یا بندر امام زده شد و به مرور به سایر مناطق ترکمن‌نشین سرایت نمود. این بحران منجر به تعطیلی مدارس و بازار شهرهای منطقه، خلع سلاح 18 پاسگاه ژاندارمری، کشته شدن 50 نفر و زخمی شدن صدها تن شد. در طول درگیری‌ها، هیأت‌هایی برای مذاکره صلح میان ترکمن‌ها و نیروهای دولتی از سوی وزارت کشور، استاندار مازندران و دولت موقت اعزام شدند، جنبش ملی مجاهدین، کانون خلق ترکمن و چریک‌های فدایی خلق سه تشکل عمده‌ای هستند که صحنه‌گردان درگیری‌های ترکمن‌صحرا بودند» (صص331-315). ج) ناآرامی‌های آذربایجان مؤلف در فصل سیزدهم کتاب خود به تشریح ناآرامی‌هایی که در آذربایجان اتفاق افتاد، پرداخته و این کشمکش‌ها را در قالب سه رخداد بحران‌زا، یعنی تشکیل حزب خلق مسلمان و آشوب‌های شهری در آذر و دی ماه 1358 به رهبری آیت‌ا… شریعتمداری، تحرکات ناسیونالیست‌های افراطی آن سوی ارس با هدف تشکیل آذربایجان واحد و ناآرامی‌‌های ایجاد شده توسط پان‌ترکیست‌های ترکیه که با ایدة تحقق ترکستان بزرگ پیگیری می‌شد، پرداخته است. در مرحله نخست؛ چگونگی مخالفت حزب خلق مسلمان با دو گزینه‌ای بودن رفراندوم تغییر نظام، مخالفت با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و تحریم انتخابات قانون اساسی بررسی شده است(صص 338-334). در مرحله دوم، تحرکات سیاسی و فرهنگی جمهوری آذربایجان در قالب تشکیل آذربایجان واحد توضیح داده شده و بالاخره در آخرین مرحله، به اقدامات دولت ترکیه در راستای احیاء پان ترکیسم از قبیل تبلیغات، تفرقه‌افکنی بین گروه‌های اجتماعی مختلف، تطمیع برخی از نخبگان و کمک‌های نظامی و مالی برای مشکل‌آفرینی در مرزهای کشور و جاسوسی اشاره شده است (ص 343). د) مناقشات بلوچستان به اعتقاد نویسنده، بعد از انقلاب اسلامی سه گروه سرداران و خوانین، رهبران مذهبی و مولوی‌ها و گروه‌های چپ و کمونیستی فعالیت‌های خود را در بلوچستان برای مقابله با دولت آغاز کردند. به‌علاوه، دخالت نیروهای خارجی ازجمله روس‌ها با هدف دستیابی به آب‌های آزاد و کشورهای غربی و کشورهای سنی مذهب، بر تشدید بحران‌های قومی ـ مذهبی در بلوچستان ایران بی‌تأثیر نبوده است. در کنار این گروه‌ها، احزاب دیگری مثل جبهه‌ آزاد‌ی‌بخش بلوچستان، جبهه وحدت بلوچ، پیشمرگ‌ بلوچ، جبهه خلق برای آزادی بلوچ، سازمان دمکراتیک مردم بلوچستان، ستاره سرخ و نبرد بلوچ با اهداف مشابهی به سازماندهی سیاسی ـ نظامی در مقابل نظام پرداختند. هم‌چنین، بسترهای فرهنگی ـ اجتماعی و اقتصادی و وجود محرومیت‌‌ها به بحران در این منطقه دامن زده و آن را تشدید نمود. هـ ) تنش‌های خوزستان براساس مطالب این فصل، بعد از انقلاب اسلامی دو نهاد در خوزستان فعالیت‌های خود را علیه نظام آغاز کردند؛ یکی گروه‌های مذهبی و دیگری گروه‌های غیرمذهبی. نویسنده ابتدا به تشریح این گروه‌ها و چگونگی پیدایش و اقدامات آنها ازجمله عدم حضور مؤثر و مثبت در همه‌پرسی قانون اساسی، حمله به مراکز نظامی، تأسیسات اقتصادی و نفتی پرداخته و آنگاه نقش بیگانگان ازجمله همسایگان عرب زبان در حوزة خلیج فارس به ویژه عراق را که از صدور انقلاب اسلامی به کشور خود در هراس بودند، توضیح داده است. وی استراتژی عراق را کاهش جمعیت خوزستان به‌ویژه غیربومیان برای اجرای برنامه توسعه‌طلبانه خود قلمداد کرده است(صص 364-357). 4-    جمع‌بندی و تحلیل یافته‌ها آخرین بخش کتاب تحولات قومی به تجزیه و تحلیل یافته‌ها براساس مدل مفهومی تحقیق اختصاص یافته است. در این بخش، در قالب چهار فصل زمینه‌های روان‌شناختی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بروز بحران‌های قومی به تفکیک مورد ارزیابی قرار گرفته و فرضیه‌ها و متغیرهای هشتگانه تحقیق براساس 9 بحران: قیام خیابانی، غائله خزعل و بحران‌های آذربایجان، کردستان، ترکمن‌‌صحرا، بلوچستان و خوزستان در سه مقطع به بوته آزمون کشیده شده‌اند و در بخش پایانی کتاب (بخش هفتم) نتیجه‌گیری و پیشنهادات ارائه گردیده‌ است. براساس یافته‌های تحقیق، از مجموعة‌ چالش‌های نه‌گانه مورد بررسی، با در نظر گرفتن شاخص‌های هفت‌گانه تعریف بحران قومی (شامل: میزان شرکت گروه‌های قومی، طرح درخواست‌های هویتی و منطقه‌ای، موقعیت حساس جغرافیایی به‌ویژه استقرار بحران در حاشیه مرزهای کشور، رهبری و هدایت تحرکات قومی توسط نخبگان اقوام، حساس بودن مقطع زمانی بروز بحران، بازیگران فرامرزی، توانایی‌های سیاسی و نظامی گروه قومی و حجم و تعداد زیاد نیروهای درگیر) نتایج زیر حاصل شده است: 1- غائله خزعل ویژگی‌های یک بحران محلی تمام عیار را در خود دارد و با تأملاتی می‌توان آن را بحران قومی برشمرد. 2- قیام خیابانی ابعاد کاملی از بحران را در خود نداشته و بحران قومی تمام عیار نیست. 3- بحران آذربایجان به رهبری پیشه‌وری ویژگی‌های بحران قومی را به‌صورت کامل در بطن خود دارد. 4- بحران کردستان (جمهوری خودمختار مهاباد) نیز بحران قومی به حساب آمده و تمام ویژگی‌های بحران را در درون خود دارد. کشمکش‌های بعد از انقلاب در کردستان نیز به علت بهر‌ه‌گیری کامل از شاخص‌های عملیاتی، واجد ویژگی‌های بحران قومی محسوب می شود. 5- درگیری‌های ترکمن‌صحرا، ناآرامی‌های آذربایجان در آذرماه 1358 توسط حزب خلق مسلمان، تنش‌های بلوچستان و خوزستان فاقد ویژگی‌های بحران قومی بوده و در قالب آشوب‌های شهری و درگیری‌های محلی قابل ارزیابی هستند. برای مطالعه متن کامل نقد وبررسی کتاب ر.ک.به: فصلنامه مطالعات ملی، سال چهارم، شماره 13، پاییز 1381: 206 - 185