دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۵۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

۲۱
آبان
کودتای سفید انقلاب ارتباطات بروز کودتاهای کلاسیک را دشوار کرده است مجتبی مقصودی رییس هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران مهرنامه، سال هفتم، شماره 49، آبان 1395، صص 38 و 39 واژه کودتا با ریشه ای فرانسوی از جمله مفاهیم اولیه و پر تکرار در دانش و متون سیاسی به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم محسوب می شود که ناظر بر حرکت و ضربه ای سریع، دفعی، ناگهانی و بعضا با خشونت از سوی بخش هایی از قدرت که معمولا نظامی هستند، با قصد ساقط کردن رهبران در قدرت و جایگزینی آن با تعداد دیگری از رقبا، اجرایی و پیگیری می شود. معمولا در کودتاها، مردم، گروه ها و نیروهای اجتماعی مدنی نقش جدی ندارند و بیشتر نظاره گر تحولات هستند و این نظاره گری مهمترین عامل پیروزی کودتاچیان است. بدین لحاظ، کودتا بیشتر ناظر بر نوعی تغییر و دست بدست شدن دستگاه های اجرایی و حکومتی در درون ساخت قدرت، بدون تغییرات بنیادی و رادیکال است و حضور و مشارکت فعالانه مردم در عرصه های سیاسی پاشنه آشیل کودتاها تلقی می شود. پیشینه کودتا به قدمت شکل گیری نظام های سیاسی برمی گردد و به عبارتی همزاد شکل گیری ساختارهای حکومتی در طول تاریخ است که امپراتوران، شاهان و حاکمان توسط رقبای درون حکومتی و گاه در پیوند با رقبا و دشمنان خارجی با دسیسه و توطئه ساقط شده و فرمانروایان تغییر می یافتند. توطئه و دسیسه و براندازی توسط ملکه، درباریان ناهمسو، برادران، بردار زاده ها، عموها، عموزاده ها، فرماندهان و امرای ارتش برعلیه حکمرانان و پادشاهان در این راستا ارزیابی می شود. همچنان که شکست دسیسه و براندازی؛ در مقابل اعدام، تبعید، زندان، نسل کشی، فرار و آوارگی را بدنبال داشته است. آنچه در کودتاها و ضد کودتاها از اهمیت بسزایی برخوردار می باشد سرعت عمل نیروهای درگیر و دقت کامل در اجرای هماهنگ کودتا است که گاه با کوچکترین ناهماهنگی و اشتباه، کل مراحل اجراء کودتا را با شکست روبرو ساخته است. در طول تاریخ و تقریبا همه ی سلسله های پادشاهی در ایران و در جهان موارد متعددی از این کودتاها را تجربه کرده اند. برخی مرگ "بردیا" را نوعی کودتا برای وراثت تاج و تخت "کمبوجیه دوم" ارزیابی می نمایند. همچنان که کودتایی به نام "خسرو پرویز" در دوران ساسانیان ثبت شده است. در دوران معاصر کشورمان حداقل 4 کودتا را تجربه کرده است. کودتای "محمدعلیشاه – لیاخوف" و به توپ بستن مجلس اول در دوران مشروطه که به استبداد صغیر با طول مدت یکسال و حرکت مشروطه خواهان به سمت تهران شد. دومین کودتا در دوران معاصر، "کودتای سوم اسفند 1299 رضاشاه – سید ضیاء طباطبایی" است که عملا به شکل گیری سلسله پهلوی منجر گردید. سومین کودتا نیز در 28 مرداد 1332 توسط سرلشکر فضل االله زاهدی با حمایت آمریکایی ها و انگلیسی ها برای ساقط کردن دولت ملی دکتر محمد مصدق اجراء شد. نکته حائز اهمیت در هر سه کودتا نقش درس خوانده های مکتب قزاق است که این سه کودتا را رقم زد. کودتای چهارم در بعد از انقلاب موسوم به "کودتا نوژه" است که به وقوع پیوست ولی ناموفق ماند و در همان مراحل اولیه در نطفه خفه شد. کودتا پدیده ای لزوما مدرن نیست و همچنان که مطرح شد قدمتی به درازنای تاریخ و شکل گیری نظام های سیاسی دارد ولی در دو سده اخیر با شکل گیری دولت های ملی، نقش ارتش های مدرن و ملی در این کودتاها برجستگی یافت. در واقع در قالب شکل گیری دولت یکپارچه و ملی موضوع کودتا از حالت فردی خارج و با منافع گروهی گره خورده است و هدف بزیر کشیدن دولت مستقر با دولت و ساختار مورد نظر است.  در نیمه دوم قرن بیستم، در بحبوحه سیاست های استعماری و غارت کشورهای جهان سوم، در برخی از کشورها با توجه به فقر و بیسوادی گسترده و به بهانه نفی و رفع سیاست های استعماری و استقلال ملی، نظامیان به عنوان ناجی وارد عرصه سیاسی شدند. نیروهای نظامی با توجه سطح سواد و سازمان در جامعه بشدت فقر زده و بی سواد به عنوان نیروهای پیشتاز و در مواردی ضد استعماری محسوب شدند. در برخی کشورهای آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین این نقش آفرینی موثر واقع شد. در ایران نیز کودتای اسفند 1299 بزعم مرحوم دکتر جواد شیخ الاسلامی استاد تاریخ تحولات و دیپلماسی ایران، تلاش ناسیونالیست های جوان برای ممانعت از تجزیه کشور در شرایط بحرانی ارزیابی شد که نهایتا منجر به شکست نیروهای جمهوری شورایی گیلان و حفظ سرحدات و مرزهای فعلی ایران گردید. در اکثر کودتاها ارتش بصورت کامل و یا محدود نقش مستقیم ایفا می نماید. بدین لحاظ که نیروهای مسلح در کنار بخشی از نیروهای حاکمیت قرار می گیرد. بخش نافرمان در درون نیروهای مسلح در هم پیمانی با عناصر و جناح های دیگری از حاکمیت، کودتا را پی ریزی می نمایند. بدین لحاظ کودتا بدون حضور و نقش توده ها و در فضای بی خبری رسانه ای و شفافیت سیاسی شکل می گیرد. کودتاهای معروف بعضا از سوی نظامیان مدیریت، راهبری و اجرایی شده است. از کودتاهای افسران دست راستی تا کودتاهای افسران دست چپی در این دوگانه ی "بی خبری و ابهام نیروهای مردمی و سرعت عمل کودتاچیان" شکل گرفته است. از ژنرال فرانکو در اسپانیا، کودتای سرهنگان در یونان، ژنرال پرویز مشرف در پاکستان، کودتای حفیظ الله امین، ترکی و ببرک کارمل در افغانستان، در هندوراس، گواتمالا و شیلی و کشته شدن سالوادور آلنده، روی کار آمدن عمرالبشیر در سودان، ژنرال السیسی در مصر و کودتای ناکام ترکیه در ماه های گذشته همه در این راستا قابل ارزیابی است. کودتاها علیرغم ظواهر، ساختار و خشونت های نظامی، بعضا سیاسی و اقتصادی اند تا نظامی!.  کودتاها نوعی سیتزه اند بر سرقدرت سیاسی- اقتصادی. امر نظامی در خدمت امر سیاسی! با این حال؛ در دوران کنونی با مفهوم جدید و شیوه نوینی تحت عنوان "کودتاهای سفید" روبرو هستیم که کودتاگران بدون بهره گیری از نظامیان، به اقدامات محدود کننده و بازدارنده برای بخش هایی از نیروهای اجتماعی - سیاسی به نفع گروه های صاحب قدرت دست می یازند. این دسیسه جویی های پشت پرده با حمایت صاحبان قدرت نظامی- اقتصادی، عملا جامعه مدنی و نیروهای پرقدرت اجتماعی را پشت سنگرهای قانونی زمین گیر ساخته است. آشکار نبودن ابعاد و نحوه ی اجرای کودتاهای سفید ارزیابی این قبیل کودتاها را مشکل ساخته است. کودتاهای سفید در هنگامه رشد نیروهای اجتماعی دگرگونی خواه در فرایندهای قانونی ظهور و بروز می یابند و مانع از تغییر موازنه نیروها به نفع اکثریت جامعه می شوند. کودتاهای سفید بعضا از سوی صاحبان قدرت و نظم مستقر برای استمرار وضع موجود و به بهانه های مختلف ودر قالب ظواهر قانونی ظهور و بروز می یابد و عملا مانعی جدی بر سر راه نیروهای تحول خواه است. حال این پرسش مطرح می شود که آیا کودتا می تواند برای تقویت و بازگشت دموکراسی باشد؟ اگر چه در بسیاری از کودتاها، کودتاچیان پس فتح قدرت سیاسی و از تریبون وسایل ارتباط جمعی هدف خود را بازگزداندن قانون، نفی فساد و احیاء دمکراسی از دست رفته اعلام می نمایند ولی واقعیت امر 180 درج متفاوت است. معمولا کودتاها با دغدغه احیائ دموکراسی صورت نمی پذیرید. کودتاها بعضا ضد و حداقل غیردمکراتیک هستند و اصولا رابطه معکوسی بین دمکراسی و کودتاها وجود دارد کودتاها که مبتنی بر اراده گروهی خاص، بدون حضور مردم و نیروهای اجتماعی و مدنی صورت تحقق به خود می گیرد، نمی توانند بنیان ها دمکراسی واقعی را پایه ریزی کنند. در این بین باید به این نکته اشاره کرد، گسترش و بسط شبکه های اجتماعی به مثابه محصول عصر اطلاعات، از ماهیتی بشدت اجتماعی - فرهنگی، شفاف، متکثر، برون گرا، فراگیر و گسترش یابنده برخوردار است که با سرشت کودتاها به مثابه حرکتی نظامی، پنهانی، محدود و درون گرا همخوانی ندارد. درز کوچکترین خبری به شبکه های اجتماعی موجب افشاء عملیات کودتا و شکست آنها می شود، چنان که در ترکیه نیز عملا این رخداد موجب بسیج نیروهای اجتماعی شد. به بیان دیگر، در قرن 21 برای توفیق در کودتا، کودتاچیان نیز به شبکه اجتماعی متناسب با اهداف و برنامه های خود نیاز دارند. در پایان اما یک پرسش وجود دارد اینکه آیا کودتا کردن سخت شده است؟ در پاسخ به این پرسش باید اشاره کرد که کودتاها به سبک و سیاق کلاسیک قطعا سخت تر شده است. پنهان سازی اطلاعات و مراحل عملیات کودتا بشدت مشکل شده است ولی در عین حال فراموش نکنیم که در دومین دهه ی قرن بیست و یکم، کودتاگران هوشیارتر شده و سبک و نوع جدیدی از کودتاها به نام "کودتاهای سفید" را سرو سامان بخشیده و مدیریت می نمایند در این کنش گری، خواسته کودتاگران درلباسی مشروع و به دست بخش هایی از مردم و گروه های اجتماعی تحقق می یابد. بدین لحاظ، می توان ادعا کرد که کودتا به سبک و سیاق کلاسیک که نظامیان با توپ و تانک به خیابان ها بریزند و کاخ ها و پارلمان ها و مراکز مهم دولتی را محاصره و اشغال و مخالفان را دستگیر و فضای پلیسی حاکم بسازند بسیار مشکل شده است، همچنان که شکست کودتای ترکیه ناظر بر مشکلات انجام چنینی کودتاهایی است که خود فرصتی شد برای انجام"کودتای سفید" و ضد کودتا توسط اردوغان، که مخالفان و رقبای خویش را از صحنه کشور حذف بسازد. در واقع کودتای سال جاری ترکیه نشان داد که در عرصه میدان داری کودتاگران با کودتاهای کلاسیک و یا کودتاهای سفید، آینده متعلق به ظهور و بروز کودتاهای سفید است و فراوانی ها هم حکایت از این روند دارد.
  • مجتبی مقصودی
۰۷
شهریور
به موازات ادامه بحث ها درباره توافق هسته ای ایران در کنگره آمریکا، گروه های مختلفی در این کشور نیز حمایت خود را از این توافق اعلام می کنند. در یکی از جدیدترین موارد، ده‌ها استاد شناخته شده علوم سیاسی، روابط بین الملل و مسائل خاورمیانه، با امضای بیانیه ای از توافق ایران و گروه 1+5 حمایت کرده اند.سایت تابناک: http://www.tabnak.ir7 شهریور 1394    به گزارش «تابناک»، ده‌ها استاد شناخته شده روابط بین الملل و مطالعات خاورمیانه، با تهیه بیانیه ای حمایت خود را از توافق هسته ای ایران اعلام کرده و آن را «گامی محکم و مثبت به سوی باثبات کردن منطقه خاورمیانه خوانده اند. این گروه هشدار داده اند که رد احتمالی توافق توسط کنگره آمریکا، سبب بی ثباتی بیشتر منطقه شده و تهران و واشنگتن را به سمت درگیری و تقابل نظامی سوق می دهد.     برخی از امضاکنندگان این نامه، از جمله سرشناس ترین و معتبرترین اندیشمندان حوزه علوم سیاسی، روابط بین الملل و مسائل خاورمیانه در جهان می باشند که از آن جمله می توان به ریچارد بالیِت، نوام چامسکی، خوان کول، جان اسپوزیتو، رابرت جرویس، رشید خالدی، جان مرشایمر و استفن والت اشاره کرد. بیانیه ای که این اساتید آن را امضا کرده اند، توسط شورای ملی ایرانیان آمریکا (نیاک) تدوین شده است.    گفتنی است دانشمندان و کارشناسان مسائل منع اشاعه هسته ای، توافق ایران و گروه 1+5 را گامی به سوی جلوگیری از اشاعه تسلیحات هسته ای دانسته و از آن استقبال کرده اند؛ اما تاکنون درباره پیامدهای منطقه ای این توافق، بحث و دقت نظر کمتری مطرح شده بود.      اکنون، امضاکنندگان بیانیه مذکور چنین استدلال می کنند که یکی از محرک های اصلی بی ثباتی در منطقه خاورمیانه تاکنون، روابط تنش آلود ایران و آمریکا بوده و امروز، حل و فصل موضوع هسته ای، گامی حیاتی به سوی فرونشاندن تنش ها میان این دو کشور و همچنین کاستن از تأثیرات منفی آن بر منطقه است.      در این بیانیه آمده است: «طی 36 سال گذشته، ایالات متحده و ایران در یک منازعه با حاصل جمع صفر درگیر بوده اند... صحنه این منازعه، عرصه گسترده تر خاورمیانه بوده که در آن، دوطرف تلاش داشته اند به هرگونه فرصت طرف مقابل، حتی به قیمت ثبات در کل منطقه، ضربه بزنند».       تریتا پارسی، رئیس «نیاک» اشاره می کند که بسیاری از امضاکنندگان این بیانیه، از جمله مخالفان حمله سال 2003 آمریکا به عراق بوده اند و تاریخ نشان داده که حق با آن ها بوده است. این بدان سبب است که آن ها درباره مسائل روابط بین الملل، خاورمیانه و ایران آگاهی دارند. امضاکنندگان این بیانیه عبارتند از:1- یرواند آبراهامیان؛ دانشگاه شهری نیویورک2- گوردون آدامز؛ دانشگاه آمریکایی اِمِریتوس3- آرشین ادیب مقدم؛ دانشگاه لندن4- رابرت آرت؛ دانشگاه باراندیس5- رضا اصلان؛ دانشگاه کالیفرنیا، ریورساید6- گیتی آذرپی؛ دانشگاه کالیفرنیا، برکلی7- کاترین بابایان؛ دانشگاه میشیگان8- شیوا بلاغی؛ دانشگاه براون9- بهرام بختیاری؛ مدیر اجرایی بنیاد بین المللی جامعه مدنی10- علی بنوعزیزی؛ کالج بوستون11- آصف بیات؛ دانشگاه ایلینویز12- ویلیام بیمن؛ دانشگاه مینه سوتا13- پیتر بینارت؛ دانشگاه شهری نیویورک14- سیلا بن حبیب؛ دانشگاه ییل15- مهرزاد بروجردی؛ دانشگاه سیراکیوز16- ریچارد بالیت؛ دانشگاه کلمبیا17- اریکا چِنووث؛ دانشگاه دِنور18- نوام چامسکی؛ دانشگاه ام آی تی19- خوان کول؛ دانشگاه میشیگان20- دیل کوپلند؛ دانشگاه ویرجینیا21- حمید دباشی؛ دانشگاه کلمبیا22- دیک دیویس؛ دانشگاه دولتی اوهایو23- مایکل سی. دِش؛ دانشگاه دانشگاه نتردام24- کارل دبلیو. ارنست؛ دانشگاه کارولینای شمالی در کپیتال هیل25- هادی اصفهانی؛ دانشگاه ایلینویز26- جان اسپوزیتو؛ دانشگاه جرج تاون27- استفن فن اورا؛ دانشگاه ام آی تی28- تام فِیرر؛ دانشگاه دنور29- فریده فرحی؛ دانشگاه هاوایی در مانوئا30- سامیت گنگلی؛ دانشگاه ایندیانا31- جنی آر. گرثوایت؛ کالج دارتموث32- مارک گازیوروسکی؛ دانشگاه تولان33- فواض جرجیس؛ مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن34- جرج سی. هِرینگ؛ دانشگاه کنتاکی35- رابرت جرویس؛ دانشگاه کلمبیا36- کِوان هریس؛ دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس37- راس هریسون؛ دانشگاه جرج تاون38- نادر هاشمی؛ دانشگاه دنور39- ریچار هرمان؛ دانشگاه دولتی اوهایو40- رابرت هانتر؛ مرکز روابط فراآتلانتیکی41- شیرین هانتر؛ دانشگاه جرج تاون42- تابی سی جونز؛ دانشگاه راتجرز43- احمد کریمی حکاک؛ دانشگاه مریلند44- ارنگ کشاورزیان؛ دانشگاه نیویورک45- رشید خالدی؛ دانشگاه کلمبیا46- رامی خوری؛ دانشگاه آمریکایی بیروت47- الیزابت کی‌یِر؛ دانشگاه واشنگتن48- چارلز کورزمن؛ دانشگاه کارولینای شمالی در کپیتال هیل49- دبورا ولش لارسون؛ دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس50- جودیت ای. لرنر؛ دانشگاه نیویورک51- پیتر لیبرمن؛ دانشگاه شهری نیویورک52- محمود ممدانی؛ دانشگاه کلمبیا53- جان مرشایمر؛ دانشگاه شیکاگو54- نجم الدین مشکاتی؛ دانشگاه کارولینای جنوبی55- محسن میلانی؛ دانشگاه فلوریدای جنوبی56- استفن میلر؛ دانشگاه هاروارد57- تیموتی میچل؛ دانشگاه کلمبیا58- مهدی نوربخش؛ دانشگاه علوم و فناوری هارسیبورگ59- تریتا پارسی؛ دانشگاه جرج تاون60- پل پیلار؛ دانشگاه جرج تاون61- دی. تی. پاتس؛ دانشگاه نیویورک62- ویلیام بی کواندت؛ دانشگاه ویرجینیا63- روح الله رمضانی؛ دانشگاه ویرجینیا64- برایان اسپونر؛ دانشگاه پنسیلوانیا65- تامارا سان؛ دانشگاه جرج تاون66- احمد صدری؛ کالج لیک فارست67- محمود صدری دانشگاه تگزاس68- محمد سهیمی؛ دانشگاه کالیفرنیای جنوبی69- امیلی سهلیه؛ دانشگاه تگزاس شمالی70- رندل شوِلر؛ دانشگاه دولتی اوهایو71- جان تیرمن؛ دانشگاه ام آی تی72- استفن والت؛ دانشگاه هاروارد
  • مجتبی مقصودی
۳۰
آبان
یک بستر و دو رویا؛ در مدح و مذمت خشونت مجتبی مقصودیهمایش نقش آموزش در  صلح و توسعه پایدار با تاکید بر کشورهای در حال توسعه/ انجمن ترویج علم ایران/ تهران/ 19 آبان 1393 چکیده:     جامعه پذیری سیاسی از جمله مفاهیم کلیدی حوزه جامعه شناسی سیاسی است که ناظر بر روند آشنایی، درونی سازی و همنوایی فرد با هنجارها، وظایف، حقوق و نقش های سیاسی خود در جامعه است که از خلال فرایند مستمر آموزشی به جامعه و به ویژه به کودکان، نوجوانان و جوانان و به نسل های آینده منتقل می شود. هدف جامعه پذیری سیاسی تربیت افراد به‌ صورتی است که اعضای موثرجامعه سیاسی باشند. جامعه پذیری سیاسی در ایران هم چون همه کشورها با هدف فرهنگ سازی عمومی از مجاری رسمی و غیر رسمی به صورت مستقیم و غیر مستقیم از طریق نظام آموزشی، نظام رسانه ای و مطبوعاتی و تریبون ها و نهادهای عمومی و نیز عملکرد نخبگان و گروه های مرجع بصورت گسترده در میان آحاد جامعه و به ویژه نسل جوان و آینده سازان کشور توزیع و درونی سازی می شود.    در فرایند جامعه پذیری سیاسی نقش دولت و نهادهای رسمی و دولتی اهمیتی دو چندان می یابد. این اهمیت در ساختار سیاسی ایران با چهار ویژگی مهم "اقتصاد مبتنی بر نفت"، "رویکرد و فرهنگ اسلامی - ایرانی "، "تنوع و تکثر فرهنگی" و "قرار داشتن در ژئوپلیتیک پرخشونت خاورمیانه" اهمیتی تام و کمال می یابد و مسئولیتی تاریخی، حساس، بی بدیل و سرنوشت ساز بدین دولت می بخشد.    با چنین مفروضاتی؛ نسبت، رویکرد، عملکرد و مسئولیت دولت و نهادهای دولتی به مثابه کلیتی یکپارچه که از بودجه عمومی و بیت المال اداره می شوند با موضوع، مفهوم و مسئله ای به نام خشونت چگونه است؟ سهم دولت و نظام آموزشی و از جمله برنامه درسی اعم از پنهان و آشکار در فرهنگ سازی صلح و دوستی و جامعه پذیری سیاسی با محتوی، مضمون و تولید ادبیات تساهل، مدارا و رواداری و ممانعت از بازتولید خشونت چگونه است؟ نقش دیگر نهادهای سیاسی – فرهنگی در این عرصه چگونه است و چه قرائت و رویکردی را بازنمایی و به جامعه پذیری سیاسی صلح و خشونت زدایی کمک می کنند؟     "یک بستر و دو رویا" روایت دوگانگی ها و تعارضاتی است که یکبار "آندره فونتن" تاریخنگار و ژورنالیست فرانسوی و سرمقاله نویس روزنامه لوموند در روایت تاریخ تنش زدایی بعد از دهه 1960 ترسیم کرد و امروز منطقه خاورمیانه و جامعه ایران در عرصه جامعه پذیری سیاسی و فرهنگ سازی بیش از همه به فهم و چاره جویی آن نیاز دارد.تا بدین طریق غیریت سازی و خشونت زایی به حاشیه رانده شده و صلح طلبی و مدارا جویی برکشیده شود.
  • مجتبی مقصودی
۰۶
آبان
بشیریه: بومی سازی، درونی سازی و کاربردی سازیگفتگو با مجتبی مقصودیمهرنامه، سال پنجم؛ شماره 38، مهرماه 1393، ص50 و 51 دکتر بشیریه یکی از مولفان و مدرسان اصلی جامعه شناسی سیاسی در ایران پس از انقلاب بوده اند. فکر می کنید وضعیت این علم در ایران امروز چگونه است و دکتر بشیریه چه تاثیری روی آن گذاشته اند؟     اجازه می خواهم با رویکردی انتقادی نسبت به سوال شروع کنم که مفهوم و جهت گیری تقلیل گرایانه ای در بطن آن نهفته است. بشیریه تنها یکی از مولفان و مدرسان اصلی جامعه شناسی سیاسی در ایران پس از انقلاب و تنها در محدوده ی دانشگاه نبود. جامعه شناسی سیاسی در ایران به مثابه یک علم، مدیون اندیشه های دکتر حسین بشیریه است. بشیریه تجسم تمام نمای جامعه شناسی سیاسی مدرن در ایران است. مانایی، پایایی و تاثیر سنت فکری و مطالعاتی بشیریه در حوزه جامعه شناسی سیاسی ایران و در سطح کشور، همچون اندیشه های مارکس در سطح جهان است که نه تنها موافقان و موافقان بر جایگاه اندیشه ای و قوت و پایگاه علمی آن اذعان دارند و بخش زیادی از اندیشمندان بعد از مارکس و حتی تا کنون بر له و یا علیه وی قلم فرسایی کرده اند . بلکه، تاثیرگذاری این اندیشه در پرورش نسلی از پرورش یافتگان علوم سیاسی و علوم اجتماعی انکار ناپذیر است. در مورد جامعه شناسی سیاسی ایران نیز چنین است. اصولا مگر می شود از جامعه شناسی سیاسی ایران سخن راند ولی آثار بشیریه را از قلم انداخت.   بشیریه در پیوند نظر و عمل، اندیشه ورزی و سیاستگذاری گام های موثری برداشت و کمتر دانشجو و پژوهشگر حوزه سیاسی – اجتماعی که حداقل مطالعاتی داشته باشد، می تواند نقش این استاد گرانقدر را نادیده بگیرد. چارچوبه های نظری و مفهومی بشیریه و الگوهای اندیشه ای وی همچنان در اکثر کلاس های دانشگاهی تدریس می شود. به نظر من جامعه شناسی سیاسی در ایران بدون بشیریه رشته ای ناتمام و ابتر محسوب می شود.     برخی معتقدند جامعه شناسی سیاسی به مانند دیگر علوم اجتماعی با سابقه فرهنگی و تمدنی ایران نسبتی ندارد و به طور مشخص  اصطلاحات جامعه شناختی مانند چپ و راست و طبقه متوسط و  ایدیولوژی های سیاسی  گویای اوضاع اجتماعی و فرهنگی ایران نیست. فکر می کنید دکتر بشیریه تا چه اندازه توانست این دانش را در ایران بومی کند؟     واژه "برخی" مفهومی کلی و بدون هویتی است. ادبیات نفی و سلبی، کلی گویی هایی بدون بنیان های علمی چاره تحلیل، تفسیر و تبیین های جامعه شناسی سیاسی نیست. بدوا مشخص نماییم مشکل ما آیا بشیریه و اندیشه های وی است و یا علمی به نام جامعه شناسی سیاسی؟!  جدای از این نکته که حتی جامعه شناسی سیاسی در تاریخ فرهنگی ایران دارای ریشه های تاریخی است؛ سنت گفتگو و نقد علمی را در این عرصه کارساز می بینم. برخی مفاهیم نظیر نیروها و گروه های اجتماعی، یا به نقل از شما دقیقا همین اصطلاحات چپ، راست، طبقه متوسط سنتی و جدید، احزاب و گروه های ذینفوذ را چه بنامیم که گویای محتوی، مضمون، هویت و ساختار و واقعیت وجودی آنها باشد؟  فراموش نکنیم جامعه شناسی سیاسی با نیروها و گروههای اجتماعی، مفهوم و گونه شناسی دولت، مفاهیم، مسائل و پارادایم ها ...پدیده های اجتماعی، مناسبات و روابط اجتماعی و مطالعات روش شناسی، رویکردی، نظری و آینده پژوهانه سروکار دارد و دقیقا با همین ابزارها می توان جامعه ایران را فهم کرد. قطعا بومی سازی، غنی سازی، کاربردی سازی  درونی سازی از طریق فهم و کاربست انتقادی حاصل خواهد آمد و سهم بشیریه در این عرصه ارج نهادنی است.    از مهمترین دغدغه های دکتر بشیریه در دهه هفتاد «گذار به دموکراسی» بود. این در واقع، تعیین یک سرفصل برای علوم سیاسی بود که دانشجویان زیادی را هم از خود متاثر کرد؟ فکر می کنید گذار به دموکراسی هنوز هم به عنوان موضوع علوم سیاسی دارای اهمیت است؟    گذار به دموکراسی به ویژه برای کشورهای در حال توسعه امری مهم، حیاتی و گاه با سرنوشت سیاسی و آینده حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها همبسته است. در این عرصه دو رویکرد کلان وجود دارد. سنت جامعه شناسی سیاسی کلاسیک، گذار به دموکراسی را یک پروسه طولانی مدت می داند. دموکراسی ماندگار محصول تجربه ی تاریخی، تمرین دموکراسی، همزیستی قانونمند و بستر سازی های فرهنگی- روانی و آموزشی، اجتماعی و اقتصادی است. در این سنت درونزا؛ آموزش، تمرین دموکراسی و پذیرش، به رسمیت شناختن و شناسایی دیگری از هر دین، مذهب، نژاد، قوم و قبیله و آیینی به مثابه یک ارزش از جایگاه ویژه ای برخوردار است و حقوق شهروندی بدنه و جوهره اصلی دموکراسی را تشکیل می دهد. تجربه دموکراسی های اروپایی بهترین مثال در این عرصه است.    جامعه شناسی مدرن با تکیه بر نهادسازی های نوین راه میان بر را ترویج و توصیه می نماید. روایتی که در افغانستان و عراق در حال تجربه شدن است و ارزیابی توفیق و یا عدم توفیق آن نیازمند زمان بیشتری است. در این نحله نهادگرایان نوین این نظر را مطرح می نمایند که با نهادسازی و ساختارسازی های مردم سالارنظیر؛ تدوین قانون اساسی، نهاد پارلمان، نظام حزبی، مکانیزم های قانونی و شفاف پیکارهای سیاسی، استقرار نهادهای نظارتی و کنترلی شرایط لازم برای همکاری و تعامل گروه های سیاسی – اجتماعی مهیا خواهد شد و فرایند چند سده ای در کوتاه مدت قبل و گاه به شکل برونزا حصول خواهد بود. آنچه با قاطعیت می توان بیان نمود این است که فارغ از هرگونه رویکردی گذار به دمکراسی برای کشورهای در حال توسعه با مشروعیت نظام های سیاسی و کارآمدی و مقبولیت همبسته است. اگر دکتر بشیریه در دهه 1370 با آینده اندیشی موضوع گذار به دموکراسی را به عنوان دغدغه جامعه شناسی سیاسی ایران مطرح کرد، این موضوع در حال حاضر در سطح خاورمیانه تبدیل به یک اپیدمی و در میان اکثر طبقات و اقشارموضوعی فراگیر شده است. از تونس تا مصر، لیبی، سوریه و یمن متاثر از این مطالبه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی اند. علیهذا، امیدوارم در برنامه ریزی جدید آموزشی رشته علوم سیاسی، این سرفصل مهم مغفول نیفتد و آن چنان که شایسته و بایسته است به آن، حداقل با رویکرد انتقادی بدان پرداخته بشود و صد البته جا دارد از نقش و جایگاه دکتر بشیریه در گسترش ادبیات گذار به دموکراسی، به ویژه به جهت بومی سازی، درونی سازی، کاربردی سازی و کمک به امر سیاستگذاری در ایران و از جمله تاثیر ان در اجرای قانون شوراها و تدوین پیش نویس قانون شهروندی تجلیل شایسته ای به عمل آید.    نظریه گذار به دموکراسی دکتر بشیریه بسیار متکی به نقش نخبگان در فرایند گذار به دموکراسی بود. نظر شما در این باره چیست؟ اتفاقات چند سال گذشته ایران این نوع نگاه را تائید نکرده است؟   هر چند در کلیت موضوع با شما موافقم و منطقی است و آرزو دارم  که از نخبه سالاری در فرایند گذار به دموکراسی به عنوان حاملان اصلی و پیشگامان این عرصه عبور کنیم و هر فردی به عنوان شهروند مسئول دغدغه محور، سهمی در این فرایند را بر عهده بگیرد؛ ولی چه باید کرد که نمی توان نقش نخبگان سیاسی- اجتماعی و فرهنگی را نادیده گرفت. آنچه در پرسش شما کلیدی است و بنده با آن موافقم: تضعیف طبقه متوسط نخبه گرا در طول 8 ساله گذشته است که عملا با افول وضعیت اقتصادی، کاهش سطح درآمدی؛ استقلال و توانمندی اقتصادی خود را تا حدودی از دست داده است و از اعتماد به نفس گذشته خود در تقویت فرایند گذار به دموکراسی تا حدودی فاصله گرفته است. هرچند با همه ی این ملاحظات این طبقه و این نخبگان همچنان بخت و نقش اول را در گذار به دموکراسی ایفاء خواهند کرد.
  • مجتبی مقصودی
۲۴
بهمن
دعوت به شرکت در نشست:انجمن علوم سیاسی ایران برگزار می کند جایگاه منطقه ای و بین المللی ایران پس از گفتگوهای هسته ای ژنو   سخنرانان و عناوین سخنرانی ها: - دولت یازدهم و دیپلماسی چند جانبه / دکتر محمدکاظم سجادپور - توافق هسته ای ژنو و تاثیر آن بر جایگاه منطقه ای ایران در خاورمیانه / دکتر کیهان برزگر - تاثیر توافق هسته ای ژنو بر روابط ایران و روسیه / دکتر جهانگیر کرمی - دولت یازدهم و روابط با غرب (با تاکید بر پرونده هسته ای) / دکتر صادق زیباکلام تاریخ و مکان نشست: دوشنبه 28 بهمن ماه 1392 از ساعت 16 تا 18 عصر خیابان استاد نجات الهی، نبش خیابان ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی
  • مجتبی مقصودی
۰۸
بهمن
انجمن علوم سیاسی ایران با همکاری دانشگاه علامه طباطبایی برگزار می کنند:   هم اندیشی جایگاه دیپلماسی علمی ودانشگاهی بعد ازتحریم ها   با حضور: دکتر حسین دهشیار: نگاه نظری به ماهیت دیپلماسی علمی دکتر شجاع احمد وند: بررسی جایگاه دیپلماسی علم وفنآوری در سیاست خارجی دکتر محمد جواد حق شناس: دیپلماسی علمی؛ ارتقاء جایگاه منطقه ای وافزایش تعامل فرا منطقه ای دکتر سید محمد کاظم سجادپور: دیپلماسی علمی چند جانبه؛ سازمانهای بین المللی وهمکاریهای علمی دکتر امیر هوشنگ میر کوشش: دیپلماسی علمی وفنآوری؛ امنیت ملی در بستر هستی شناسی   زمان: یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت 10 الی 12 مکان:  دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی  واقع در بلوار دهکده المپیک، تقاطع بزرگراه شهید همت
  • مجتبی مقصودی
۰۶
بهمن
ما و روس ها و داستان نفتدکتر ماندانا تیشه یارعضو شورای علمی موسسه ایراسروابط ایران و روسیه از هنگام روی کار آمدن دولت یازدهم، روند تازه ای را طی می کند و مقامات سیاسی و اقتصادی هر دو کشور در پی گسترش همکاری های دوجانبه بر آمده اند. در روزهای گذشته خبر گفتگو میان دو کشور برای بستن قراردادی نفتی بازتاب گسترده ای داشته است. در یادداشت زیر، نویسنده تلاش دارد تا با نگاهی به پیشینه همکاری ایران و روسیه در زمینه انرژی، به بررسی دشواری های پیش روی این همکاری ها و راه های گسترش پیوندهای اقتصادی میان دو کشور بپردازد.ایراس؛ این روزها خبر گفتگوهای میان مقامات ایرانی و روس برای بستن قرارداد فروش نفت از ایران به روسیه در صدر خبرهای بازارهای انرژی جای گرفته است. هرچند که مقامات وزارت نفت ایران بسته شدن تفاهمنامه ای در این زمینه را رد کرده اند، اما گفته شده که بر پایه این قرارداد، ایران روزانه ۵۰۰ هزار بشکه نفت خام به روسیه خواهد فروخت و از این رهگذر، ماهانه معادل ۱.۵ میلیارد دلار کالا از روسیه وارد خواهد کرد. (خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه روسی کامرسانت ۲۸/۱۰/۹۲)همچنین گفته می شود مقامات روسیه به ایران پیشنهاد داده اند که خط لوله سوآپ معکوس نفت راه‌اندازی شود به طوری‌که امکان انتقال نفت از میادین جنوبی ایران به حاشیه دریای خزر فراهم آید و از آنجا نفتکش‌ها این نفت را به پایانه‌های نفتی روسیه در شمال خزر ببرند. (تلکس اینترنتی مهر، ۲۱/۱۰/۹۲)نگارنده در نشستی که ۲۵ دی ماه سال جاری در موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) در زمینه روابط ایران و روسیه در دولت یازدهم برگزار شد، فرصت آن را یافت تا گفتگویی کوتاه با پروفسور ویتالی نامکین، رئیس موسسه شرق شناسی آکادمی علوم روسیه، داشته باشد. در این گفتگو و نیز در نشست علمی-خبری برگزار شده در ایراس، پروفسور نامکین با خشنودی از بسته شدن این قرارداد نفتی میان ایران و روسیه سخن گفت و اشاره کرد که این امر، موضوع تازه ای نیست و دو کشور از سال ها پیش در حوزه مبادلات نفتی با هم همکاری داشته اند.
  • مجتبی مقصودی
۱۸
آذر
کمیته دانشجویی انجمن علوم سیاسی ایران و گروه روندهای فکری برگزار می کنند:   سومین نشست از سلسله نشست های  در کجا ایستاده ایم؟ روندها و آینده اقتصاد سیاسی ایران با حضور: دکتر محسن رنانی استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان  معاون پژوهشی اسبق مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی نویسنده کتاب های پر مخاطب  بازار یا نابازار؟ چرخه‌های افول اخلاق و اقتصاد  اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران: درآمدی بر عبور تمدنها     مکان: خانه اندیشمندان علوم انسانی(خیابان ویلا، نبش ورشو) زمان: چهارشنبه 1392/9/27 ساعت 17  شرکت برای عموم آزاد است
  • مجتبی مقصودی
۰۱
آذر
دومین نشست علمی کمیته مطالعات منطقه ای انجمن علوم سیاسی ایران "تاثیرات فرا منطقه ای تعاملات جدید ایران وغرب" با حضور ·        دکتر الهه کولایی: روسیه ·        دکتر بهزاد شاهنده: شرق آسیا ·        دکتر سعید خالوراده: اروپا   چهارشنبه 6 آذر ماه 1392 ساعت: 15الی 18 نشانی:خیابان استاد نجات الهی (ویلا)، نبش ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی
  • مجتبی مقصودی
۱۷
آبان
عنوان سخنرانی و مقاله: سرمایه اجتماعی و پدیده قوم گرایی در ایران                                                                                            مجتبی مقصودی  چکیده:     اگر سرمایه اجتماعی را به مثابه داشته ها و انباشته های جمعی بپذیریم؛ این موجودی و دارایی درون و برون گروهی محصول سرمایه گذاری راهبردی و درازمدت، آینده اندیشی ژرف، مشارکت مدنی، ظرفیت های هنجاری مشترک، کنش و کارکرد های اعتمادساز و رضایت برانگیز در حوزه روابط اجتماعی است که معمولا گسترش عمودی و افقی و بازتولید روابط اجتماعی، افزایش کارآمدی و بهره وری و نیز تقویت انسجام و همبستگی اجتماعی را بدنبال دارد و پیوندهای عینی و ذهنی را تعمیق می بخشد.       سرمایه اجتماعی خصلتی انباشتی دارد و با به اشتراک گذاری سرمایه های فردی و گروهی موجبات تبدیل این موجودی ها به یک دارایی جمعی، مشاع، کلان و فراگیر می شود و بدین لحاظ کالایی سرمایه ای با ظرفیتی ماندگار است که بهره وری سایر عوامل و نیروهای اجتماعی را افزایش می دهد و این در حالی است که افزایش سرمایه اجتماعی از تصاعد عددی و فرسایش سرمایه اجتماعی از تنزل هندسی تبعیت می کند.       با توجه به چنین مفروضاتی اقوام در ایران به مثابه سرمایه ای اجتماعی محسوب می شوند که با به اشتراک گذاری داشته های فرهنگی- تاریخی، سرمایه اجتماعی جامعه ایران را در طول تاریخ رقم زده اند و هریک به سهم خویش براین دارایی ها افزوده اند و بدین لحاظ این سرمایه ی کلان و فراگیر، دارایی مشاع همه اقوام ایرانی تعریف می شود. در کنار این مفروضات، وجود پدیده قوم گرایی به مثابه واقعیتی عینی، جمعی و ملموس اعم از اجتماعی و درون زا و یا برون زا، واقعیتی انکار ناپذیر است و چشم انداز متفاوتی را پیش روی این سرمایه اجتماعی گشوده است.        نسبت میان سرمایه اجتماعی و پدیده قوم گرایی با سطح گرایشات قومی پیوند وثیقی دارد و سطح و عمق گرایشات قومی نیز به عوامل و زمینه های مختلفی وابسته است. بدین لحاظ سطح بندی و تعیین کم و کیف علایق قومی از اهمیت بسزایی برخوردار است. جدای از آن دسته از ایرانیانی که در گذر زمان هویت قومی را در حاشیه هویت ملی تعریف نموده اند و ورود آن را در مناسبات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بلاموضوع می دانند؛ در ساده ترین دسته بندی؛ قوم گرایی و گرایشات قومی شامل طیفی از نیروهای علاقمند به هویت های قومی می شود، که در یک سر طیف قوم گرایان میانه رو و همگرا دیده می شوند که ضمن پایبندی به هویت ایرانی به هویت قومی خود دلبسته اند و هویت قومی را در مغایرت با هویت ملی تعریف نمی نمایند، بلکه این هویت را مقوم هویت ملی و جزیی از سرمایه اجتماعی کلان و ملی ایرانیان می بینند. نتایج اکثر پژوهش های پیمایشی موید عدم مغایرت و تعارض هویت قومی و ملی در جامعه ایران است.       در طرف دیگر این محور مختصات قوم گرایان افراطی و واگرا دیده می شوند که با دامن زدن به اختلافات و تبدیل و تشدید آن به تعارضات موجبات فرسایش و کاهش سرمایه اجتماعی می شوند. عدم سیاستگذاری ها و راهبردهای مشخص ملی به همراه سیاستگذاری های نامناسب هویتی، توسعه نامتوازن و نابرابری های منطقه ای، بی توجهی به حقوق شهروندی و ضعف در بهره گیری از ظرفیت های مشارکتی اقوام در سطوح مختلف، فرصت بی بدیلی را برای سایش و فرسایش هندسی سرمایه اجتماعی از جانب افراطیون قومی فراهم می سازد که با تاثیرات نمایشی برخی رسانه های برون مرزی و حمایت رقبای منطقه ای و بین المللی این چرخه تکمیل می شود.       در این مقاله ضمن بررسی ابعاد نظری سرمایه اجتماعی، تلاش می شود تا از منظر جامعه شناسی تاریخی و با بهره گیری از نتایج مطالعات پیمایشی و تحلیل ثانویه،  نسبت میان سرمایه اجتماعی و هویت خواهی های قومی در ایران به عنوان واقعیتی کاملا موجود مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و با رویکردی آسیب شناسانه، مکانیزم های تقویت شاخص های سرمایه اجتماعی در ایران مطرح شود.منبع: مجتبی مقصودی، سرمایه اجتماعی و پدیده قوم گرایی در ایران، چکیده مقالات همایش ملی سرمایه اجتماعی و هویت ملی در ایران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر و انجمن علوم سیاسی ایران، 15آزادشهر، آبان 1392، صص 7 و 8 . کلید واژه ها: سرمایه اجتماعی، قوم گرایی، هویت قومی، پدیده اجتماعی، ایران، هویت ملی
  • مجتبی مقصودی