تراژدی "نسل سوخته" از زبان محمد علی علومی در گردهمایی یاد ایام(دانش آموختگان علوم سیاسی دهه 1360 دانشگاه تهران)
يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۵۰ ب.ظ
خطابهای از «نسل سوخته»
محمدعلی علومی . رماننویس روزنامه شرق،شماره 1944، دوشنبه 1392/11/14
موضوع اول: بنابه اصطلاحی رایج اما اشتباه، نسل ما را، معمولا «نسل سوخته»
مینامند، اما از جنبش مشروطه به بعد، کمتر نسلی در میهن ما بوده که
بهنحوی از انحاء نسوخته و استعدادهای فراوانش به هدر نرفته باشد! نسل ما،
همانند نسلهای پیش از خود درواقع با حماسه آغاز کرد اما آیا با تراژدی
پایان یافته یا نه؟ به باور من، نه! ما، نسل سوخته نیستیم، بلکه در این
صدواندیسال، همه نسلها در شرایط دشوارگذار به سر میبرند و ما نیز
همچنین! به چندین دلیل بر این باورم؛ نخست و مهمتر از همه، آنکه زندگی
انسان هنوز با فاجعهای جهانی پایاننیافته (که حتی اگر پایان هم مییافت،
باری بههرحال جانبهدربردگان، زندگی را باز آغاز میکردند) و به قول
همینگوی در «پیرمرد و دریا» انسان پیروز است، مرگ هست و شکست نیست. دلیل
بعدی، حضور فعال همدانشکدهایهاست که بیشترشان یا استادان دانشمند و
واقعی دانشگاهها یا روزنامهنگارانی تاثیرگذار یا انسانهایی هستند که به
قول شادروان احمد شاملو: انسان را پاس داشتهاند.
موضوع دوم: امر سیاست در ذهن و رفتار ما و نسلهای پیش از ما، نه امری
اثباتی و زمینی و حتی پوزیویستی، بلکه اساسا امری متعلق به آرمانهای نیک
انسانی بوده و ناگزیر، سپهری معنوی و ایجادگر هستیشناسی خاصی محسوب میشد.
عده زیادی از مبارزان نسلهای قبل از ما، به رغم هوش زیاد و تحصیلات عالی،
به سبب همان رویکرد غالب رمانتیک و احساسی و خیالی به امر سیاست (که امری
بسیار واقعی است)، طوری دیگر رفتار میکردند.
حتی بدیهیترین امور واقعی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را نمیخواستند،
ببینند، مثال بهمنخان قشقایی مثال خوبی در این مورد است که تحتتاثیر
انقلاب چین، او تحصیلاتعالی خود را در اروپا رها کرد و به ایل خود برگشت و
تعدادی تفنگچی جمع کرد تا همچون مائو، از طریق انقلاب دهقانها، شهرهای
بزرگ را به محاصره اقتصادی درآورده و تسلیمشان کند. بهمنخان چنان مجذوب
تفکرات رمانتیک و عاطفی و خیالپردازیهای خود بود که (نمیخواست) این امر
واقعی و بدیهی را ببیند که رژیم و دربار شاه میتواند با فروش نفت، محصولات
کشاورزی و آذوقه مورد نیاز شهرهای بزرگ را وارد کرده و اصلا هیچ احتیاجی
به دهات ورشکسته و به محصولات دامداری چند ایل تارومارشده نداشت!
موضوع سوم: اما از سویی، همان بینش با غلبه وجوه رمانتیک حماسی در جدال
نهایی میان نیک مطلق و اهورایی با بدمطلق و اهریمنی بود که انسانهایی خاص و
توانمند میساخت. میتوان آقای سیدمحمود دعایی را مثال آورد که باز برای
همه شما دانشجویان سابق علومسیاسی دانشگاه تهران، مثالی آشناست که در ضمن
تحصیلات علوم دینی، اعلامیههای متعددی را در شرایط سنگین پلیسی، چاپ و خود
ایشان، آنها را در شهرهای مختلف، منتشر و پخش میکرد و با روشهای
ابتکاری، در محاکمات سران نهضت آزادی، بهطور ناشناس شرکت کرده و جریان
محاکمات فرمایشی و سفارشی رژیم سابق، مثلا در محاکمه مهندس مهدی بازرگان که
رای از قبل تعیینشده و به اطلاع قاضی رسیده بود، حضور داشته و آن همه را
به اطلاع عام میرساندند و به ملاقات محبوسان سیاسی در تبعید میرفتند و...
. یا دکترشریعتی که عمر کوتاهش را صرف فعالیتهای فرهنگی کرده و بر نسلی
فعال و هوشمند و توانا، بسیار تاثیرگذار بود یا جلالآلاحمد و... .
مثالها بیشمار است و نسل ما متاثر از آنها، بر این باور و یقین بود که
میتواند همزمان از عهده انجام امور متعدد و حتی ماهیتا متفاوت و به هر
حال، مهم بهخوبی برآید.
موضوع چهارم: یکی از نقاطضعف یا پاشنهآشیل یا چشم اسفندیار در نسل ما،
همین عدم رویکرد واقعی در سنجش واقعیتها و تواناییهای خود به سبب
تاثیرپذیری فراوان و شدید عاطفی از نمونههای حماسی، با تصویرپردازیهای
شبهاسطورهای در جهان و در ایران از اشخاص موثر بود که عدهای از ما را به
سرگذشتهایی با وجوه تراژیک دچار ساخت. در ایران و نسلهای قبل از ما،
جنبههای تراژیک بارها و به دفعات اتفاق افتاده است.
موضوع پنجم: اما به باور من یک وجه کمتر معرفی شده تراژدی نگاه به سرگذشت
آدمهایی باهوش و بااستعداد است که اگر به مرگ با آمپول هوا یا در
زندانها، مانند مورد شادروان فرخی یزدی، دچار نشدند، مرگی دردناکتر
داشتند، مرگ در روح و روان، مانند شاعران قدرتمندی چون نصرت رحمانی یا
اسماعیل شاهرودی که خود را به عمد و بهشدت تخریب کردند، چون که تاب تحمل
شرایط دشوار غالب و مرگ آرمانها و آرزوهای انسانیشان در کودتای 28 مرداد 1332 را نداشتند.موضوع
آخر: نسل ما، حامل تجربههای به صحنه بروز درنیامده و از این منظر
آرمانهای نسلهای پیش از خود بود و در عین حال آخرین نسل از دورانی بود که
جهان به دو قطب اجتماعی بزرگ تقسیم میشد و جنگ سرد و تبلیغات یکی از وجوه
شاخص آن جهان و دوران محسوب میشد. پس از نسلی مشهور به «نسل سوخته»، دنیا
دگرگون شد و خیلیها در سرتاسر جهان بهتزده ماندند که... تا چه زاید سحر،
کاین شب آبستن است؟! (خلاصه متن قرائتشده در گردهمایی دانشآموختگان
دهه60 رشته علومسیاسی دانشگاه تهران)