دکتر مجتبی مقصودی

استاد رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


استاد رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۶۰ مطلب با موضوع «نقد، نظر و بررسی» ثبت شده است

۱۸
شهریور

 

نقد و نظری بر کتاب «از راز به خِرد»؛

رساله ای در باب حقوق زنان

از دکتر مجتبی مقصودی

شناسنامه کتاب:

عنوان «از راز به خِرد»؛

رساله ای در باب حقوق زنان

مطالعه برخی حقوق زنان در اسلام، قوانین کشور  و کنوانسیون منع هرگونه تبعیض علیه زنان

نویسنده: فائزه هاشمی بهرمانی

ویراستار خانم سیمین حاجی پور ساردویی، انتشارات کویر، 1399، 240صفحه

کتاب در دو  فصل، 8 بخش و 29 گفتار به همراه یک دیباچه، نتیجه گیری و لیست منابع سازماندهی شده که فصل اول در سه بخش و 6 گفتار و فصل دوم در 5 بخش و 23 گفتار می باشد.

مقدمه:

ضرورت انتشار آثاری از این دست که به مسائل زنان کشور می پردازد بر هیچ کس پوشیده نیست. محصول دغدغه های نویسنده در باب حقوق زنان بوده و برگرفته از پایان نامه خانم فائزه هاشمی در سال 1382 یعنی بیش از حدود 2 دهه قبل است. کتاب در ایام کرونا منتشر شده و مجال بحث و نظر زیاد نیافت؛ ولی امروز به معرض داوری گذاشته می شود.

نفس تدوین و انتشار این کتاب ارزشمند و حکایت از نوعی بصیرت و اینده نگری است. علاوه بر کنش گری مدنی و سیاسی و اجتماعی خانم هاشمی این کنشگری علمی نیز قابل تحسین است. نقش ایشان یک برجستگی متفاوت دیگری هم دارد و آن هم از خاندان هاشمی بودن است که به دیدگاه ها و عملکرد وی برجستگی و جرات و جسارت بخشیده است و نقش آوانگارد را در این عرصه از وابستگان به نهاد قدرت را ایفاء کرده است. جرات و جسارت خانم هاشمی ستودنی است که حاضر شده که کتاب مورد طرح و بررسی و نقد جدّی قرار بگیرد. از منظر روشی دسترسی به منابع معتبر و مصاحبه با شخصیت های عالیرتیه، مجتهدین و علمای طراز اول ویژگی مثبت دیگر اثر است.

 

مفروضات کتاب: ذات اسلام در ارتباط با حقوق زنان کامل و بی عیب و نقص است و وظیفه و مسئولیت علمای دین و فقه پویا بر اساس شرایط زمان و مکان به روز رسانی آن در مسائل زنان است. روح و جوهره اثر به دنبال پاسخ به این شبهه هست که اسلام در ذات خود حقوق زنان را به رسمیت می شناسد.

آبادی بتخانه ز ویرانی ماست                  جمعیت کفر از پریشانی ماست

اسلام به ذات خود ندارد عیبی               هر عیب که هست از مسلمانی ماست!

و همه آنچه در کنوانسیون منع هرگونه تبعیض علیه زنان مندرج و مصوب است در آیین اسلام وجود دارد و فقط باید آنرا درک و در جمهوری اسلامی آنرا عملیاتی نمود.

دو نکته مقدماتی:

اول: جنبش زن، زندگی و آزادی تحول عمیق، گسترده و درون زایی را موجب شد که این کتاب آنها را ندید. قطعا اگر تدوین این اثر بعد از آن انجام می شد چه بسا متفاوت بود. به عبارتی بعد از وقایع سال 1401 بخش اعظم جامعه و بدنه اجتماعی از سطح نظری مباحث و مجالات کلامی عبور کردند و در زندگی فردی و اجتماعی قائل به اذن و اجتهاد مجتهدین نماندند و مجتهدین و علمای دینی را پشت سر گذاردند. ناتوانی علمای دین در پاسخگویی به موقع به مطالبات به دلیل وابستگی اقتصادی، پیوند با قدرت سیاسی آنها را محافظه کار کرد و بیشتر تبدیل به توجیه گران وضع موجود درآمدند.

دوم: اساتید و علمایی که در پیشگفتار برای مصاحبه نام برده شده و از نقطه نظرات آنها بهره گرفته شده است؛ بجز آیت الله تسخیری، بعضا نماینده یکی از گرایشات در میان مجتهدین نسبت به حقوق زنان هستند که از آنان تحت عنوان نواندیشان دینی یاد می شود که در این ارتباط این پرسش پیش می آید که در این مصاحبه ها جای قرائت های دیگر کجاست؟

بین واقعیت دین و دین موجود، و فهم از دین و قرائت های دینی باید تفاوت قائل شد. در این خصوص باید رجوع به فهم و قرائت ما از فلسفه و اهداف دین بر می گردد. در این ارتباط قرائت های دینی مختلفی را می توان برشمرد. قرائت سنتی از دین، قرائت متحجرانه، قرائت چپ گرایانه از دین، قرائت نواندیشانه از دین..... تلاش این کتاب بازسازی جایگاه دین در نقش دهی به زنان در چارچوب نواندیشی دینی است. بنظر من واقعیت دین همان است تلاش ما در امروزین ساختن دین تاکنون موفق نبوده است. دین به زندگی شخصی انسان ها برگردد و بیشتر کارکرد توجیهی، تخدیری و تحدیدی دارد.

 

نقدها:

  1. در مواردی شعاری و غیر دقیق و غفلت از تاریخ ایران قبل از اسلام:

در صفحه 21 با هم می خوانیم«در صفحات مکتوب تاریخ، زن همواره موجودی بدون نقش بوده است و اگر در جایی هم نقشی برای او قائل بودند، این نقش جز دستگاه تولید مثل یا موجودی فتنه برانگیز و شهرآشوب نبوده است.»

و یا در صفحه 25 و 26 کتاب با هم می خوانیم:

علامه طباطبایی ادامه می‌دهد: «در این کشورها یک دسته مردان بودند که در تمام شئون زندگی آزادی عمل و اراده داشتند و دسته دیگر بانوان که از همه چیز محروم و پیرو حرف مردان و خدمتگزاران بی‌اراده آنها بودند. با طلوع دین اسلام در افق فرهنگی جوامع انسانی حقایق عمیقی که در پرده‌ای از خرافات و باورهای غیر انسانی پنهان مانده بود آشکار شد و زن جایگاه حقیقی خود را در مناسبات اجتماعی اقتصادی و فرهنگی یافت»؛ بنابراین نمی‌توان در تحلیل اولین برخوردهای متعالی با مفهوم زن، مکتب اسلام را نادیده گرفت و با تکیه به اسناد و قراین متقن باید فصل تقدم در خصوص احقاق حقوق زنان را از آن اسلام دانست.

حال آنکه بر خلاف این اظهارنظرها؛ کاوش‌های باستان‌شناسی در شهر سوخته، مستندات موجود در مورد شاهنشاهی ماد ها، هخامنشیان، ساسانیان حکایت از نقش برجسته سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد. به عنوان نمونه در سده هفتم میلادی، دو زن به نام‌های آزرمیدخت و پوراندخت توانستند به پادشاهی ایران ساسانی برسند. آتوسا مادر خشایارشاه به عنوان شاعر و ادیب، پوران دخت نخستین زن ایرانی در مقام سلطنت، آرتمیس نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان تا به امروز و یا پانته‌آ یکی از زنان فداکار زمان کوروش و دهها زن دیگر در این اثر دیده نشده اند و به آثاری استناد شده اند که علیرغم معروفیت؛ متاسفانه بصورت شعاری نگارش یافته اند.

  1. اشاره شده است که «دورکهایم با وجود اینکه در دنیای پسامدرن زندگی می کند»؛ حال آنکه چنین نیست. این جامعه شناس فرانسوی در 1858 میلادی زاده و تا 1917 فوت کردو عملا زیست وی در دوران مدرن است.
  2. مهمترین مشکل این رویکرد؛ بی توجهی و نادیده انگاری دستاوردهای بشری قبل از اسلام است.
  3. ضرورت بازنگری در استنادات و رویکرد:

در متن به منابعی استناد می شود که الان نیازمند داوری جدی نسبت به صحت و سقم آنها هستیم محتوای این منابع و آثار نیازمند بازنگری است؛ مثلا در صفحه 25 از حاج سید محمد حسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی، مفسر، فیلسوف، فقیه اصولی، و عارف شیعه ایرانی و از روحانیون تأثیرگذار شیعه در فضای فکری و مذهبی ایران بوده تفسیر المیزان مهم‌ترین اثر اوست. از جلد هفتم تفسیر المیزان فکتی می آورد که امروز محل تردید جدی است و آن هم در مورد زنده به گور کردن دختران در قبل از ظهور اسلام در جزیره العرب و کم و بیش کشورهای همسایه است. از علامه طباطبایی فکت آورده می شود که زنان در دوران جاهلیت از حق و حقوقی برخوردار نبودند. بزرگترین خبر ناگوار این بود که به کسی خبر بدهند زنش دختر زایمان کرده است این وضعیت تنها در جزیره العرب نبود؛ این شیوه غیر انسانی با کمی تفاوت و اختلاف در کشورهای همسایه نیز حاکم بود.

حال آنکه در ایران باستان زن شخصیت حقوقی داشت و می‌توانست دارای مال و اموال باشد و نیز به‌اندازه‌ی برابر با برادران خود از ارث برخوردار گردد. زنان علاوه بر برابری حق ارث مورد احترام و توجه بی‌اندازه‌ی مردان نیز بودند، چرا که در اوستا کوچک‌شمردن زن، کرداری زشت و از روی ‌نادانی دانسته‌شده و از جمله گناهان بزرگ به‌شمارمی‌رفت. برابری دستمزد زنان با مردان، توانایی گزینش همسر، رسیدن به پایگاه بزرگ روحانی، سرپرستی کودک، آموختن دانش‌های گوناگون، انجام ورزش‌هایی چون سواری، چوگان‌بازی، شمشیرزنی، تیراندازی، شکار، داشتن مرخصی و حقوق زایمان برای مادران از کمترین حقوق زنان به‌شمارمی‌رفت که در آیین زرتشت برسمیت شناخته شده بود.

  1. در واقع بر عکس؛ برخی از صاحبنظران بر این اندیشه اند که با ورود اسلام دوران خانه نشینی زنان و محرومیت از حقوق اجتماعی آغاز شد بدین ترتیب «خانه نشینی» به عنوان الگوی رفتاری مطلوب برای زن مسلمان معرفی شده است.
  2. غفلت از بررسی تحول وضعیت زنان در دوران پهلوی دوم:

گویا تعمدی بود که به وضعیت و تحولات مثبت وضعیت زنان در دوران پهلوی اول و دوم پرداخته نشود. در صفحه 30 تنها در حد دو سطر به 15 تشکل زنان در دهه 1330 اشاره شده است و بس! تنها در حد دو سطر!! حال آنکه جا داشت به سلسله پهلوی، و تغییراتی در زندگی زنان ایجاد شد؛ از جمله کشف حجاب، اعطای حق رأی، اعطای حق تحصیل، برقراری برابری در حقوق زن و مرد و حق داشتن مشارکت سیاسی و تصدی مناصب عمومی در تمامی سطوح حکومتی پرداخته می شد. به ویژه جا داشت به مخالفت اغلب روحانیت و حتی روحانیت سیاسی با حقوق زنان بصورت جدی پرداخته شود و نقدی از درون نسبت به این رویکرد و عملکرد انجام بشود.

به عنوان یک نمونه از شخصیتی شاخص و مترقی در میان روحانیت سید حسن مدرس در مجلس شورای ملی دوره دوم 1908 (۱۲۸۸ خورشیدی) در پاسخ به وکیل‌الرعایا در مجلس و در مخالفت با حقوق سیاسی زنان گفت: «برهان این است که امروز ما هر چه تأمل می‌کنیم می‌بینیم خداوند قابلیت در اینها قرار نداده‌است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند. مستضعفین و مستضعفات و آن‌ها از آن نمره‌اند که عقول آن‌ها استعداد ندارد و گذشته از این که در حقیقت نسوان در مذهب اسلام ما در تحت قیمومیتند(الرجال قوامون علی النساء) در تحت قیومیت رجال هستند و مذهب رسمی ما اسلام است. آن‌ها در تحت قیمومیتند. ابداً حق انتخاب نخواهند داشت. دیگران باید حفظ حقوق زن‌ها را بکنند که خداوند هم در قرآن می‌فرماید در تحت قیومیت اند و حق انتخاب نخواهند داشت هم دینی هم دنیوی. این مسئله‌ای بود که اجمالاً عرض شد.»

حق رای زنان در ایران در ۱۲ اسفند ۱۳۴۱ به رسمیت شناخته شد. در تاریخ ۱۹ دی‌ماه ۱۳۴۱، با اعلام انقلاب سفید توسط محمدرضا شاه که در شش اصل خلاصه می‌شد اعطای حق رأی به زنان نیز داده شد و علی‌رغم همه مخالفت‌های مراجع تقلید و روحانیانی نظیر خمینی، حق رأی زنان پذیرفته شد. فرخ‌رو پارسا اولین زنی بود که به نمایندگی از مردم تهران، در دوره بیست و یکم انتخابات مجلس شورای ملی در مهر 1342 وارد مجلس شد.

  1. تطهیر عملکرد روحانیون در مواجهه با حقوق زنان با ضرباهنگ حمله به منورالفکرها

بنظر می رسد مهمترین حربه علما و روحانیت جلیل القدر در توجیه عملکرد اشتباه مکرر خود دگر سازی است. روشنفکران و بیگانگان دو نیروی داخلی و خارجی در این فرافکنی است. در این اثر هم بجای برشمردن رویکرد نادرست بخش های زیادی از روحانیون در قبال حقوق زنان، باز هم نیش قلم متوجه منورالفکرها شده است. در صفحه 53 نمونه ای از این ادبیات دیده می شود. در واقع نویسنده محترم بجای دیدن حقایق؛ پرش و انتخاب گزینشی حوادث و وقایع تاریخی با قرائت توجیهی را پذیرفته است

در گفتار دوم از بخش دوم به نقش فقه پویا اشاره ی شود که می تواند خاستگاه دگرگونی در قرائت اسلامی از جایگاه و نقش زنان بشود و باشد ولی آنچه که بدان پرداخته نشد جریان غالب و مسلط در میان فقها است که اصولا مجال عرض اندام به دگراندیشان حتی در حوزه فقاهت در موضوع زنان را نداده است.

اگر با اغماض بپذیریم که انقلاب اسلامی محصول متفکرین اسلامی با قرائت پویا و اجتهادی از فقه است؛ امید بستن به چنین تفکری که جریان غالب شود و وضعیت زنان را بهبود ببخشد خطایی راهبردی و دل بستن بدان و چشم امید داشتن سراب است.

  1. نتیجه گیری مضیق و محدود

علیرغم انتخاب عنوان موسع برای این کتاب: « از راز به خرد؛ رساله ای در باب حقوق زنان - رساله ای در باب حقوق زنان؛ مطالعه برخی حقوق زنان در اسلام، قوانین کشور  و کنوانسیون منع هرگونه تبعیض علیه زنان» نتیجه گیری مضیق به موضوع رییس جمهور شدن و قاضی شدن زنان در جمهوری اسلامی ایران محدود شد.

یکشنبه 16 شهریور 1404

  • مجتبی مقصودی
۰۷
شهریور

سخنرانی در همایش ایران، خانه اندیشمندان

در نقد تعطیلی خانه اندیشمندان

«وفاق اجتماعی یا بیلبورد خیابانی!»

مجتبی مقصودی

بنیانگذار انجمن علمی مطالعات صلح ایران

 

«وفای به عهد» از جمله تعهدات اخلاقی، انسانی و قراردادی است که انسان ها در مناسبات اجتماعی می پذیرند و بر گردن یکدیگر صاحب حق می شوند. اعلام به «وفاق اجتماعی» از ابتدای پیروزی انقلاب و به ویژه در یکسال اخیر در برنامه های انتخاباتی کاندیدای دولت چهاردهم و متعاقبا طرح آن از تریبون های مختلف از سوی رییس جمهور و اکثر دولتمردان و مسئولان حکومتی و حاکمیتی بعد از جنگ 12 روزه به کرات شنیده شده و شنیده می شود؟

آیا طرح وفاق اجتماعی صرفا یک «شعار و رویکرد ابزاری یکطرفه »است؟ یا تعهدی طرفینی؟ و  آیا در صورت عدم وفای به عهد در موضوع وفاق اجتماعی از سوی متولی اصلی آن، این اقدام به معنی ابطال این تعهد است و طرف مقابل نیز این اختیار را دارد که به شیوه ای دیگر عمل کند؟

فراموش نکنیم شعار وفاق اجتماعی تنها در «بیلبوردهای خیابانی»،  «نماهنگ ها» و «سرودهای حماسی» خلاصه و محدود نمی شود؛ منطقی است که در زندگی اجتماعی نیز تبلور یابد؛ بدین لحاظ وفاق اجتماعی قطعا جاده ای یک طرفه نیست و صدالبته با رویکرد آمرانه، دستوری و فرصت طلبانه فاصله دارد؛ چنانکه نمی توان به جامعه و نیروهای مختلف اجتماعی امر به وفاق کرد ولی مجموعه حکومتی و حاکمیتی را از این قاعده مسثنی کرد.

نمی توان «نیروهای مرجع» و »نخبگان فکری» را مورد بی احترامی و بی اعتنایی قرار داد و از خانه شان بیرون کرد و باز هم صحبت از وفاق اجتماعی کرد!  نمی توان در شرایط بحرانی دست حمایت به طرف گروه های مرجع دراز کرد و پس از عبور از شرایط بحرانی و گذر از گردنه های صعب العبور به این گروه ها پشت کرد. دهن کجی کرد و بدتر از همه شکلک درآورد!

حال سوال این است که اصرار و اجبار به تخلیه خانه اندیشمندان با چه منطقی از وفاق اجتماعی همخوانی دارد؟ مشخصا؛ضربه به خانه اندیشمندان ضربه مستقیم به نهادهای علمی و مستقل غیردولتی است ضربه به گروه های مرجع فرهنگی و اجتماعی و نخبگان فکری است که از تریبون های خانه اندیشمندان برای طرح دغدغه های اجتماعی و فرهنگی و نیز موضوعات اندیشه ای، راهبردی و آسیب شناسانه بهره می جستند. تعمدی در ضربه زدن به نهادهای مدنی نیمه جان. ضربه ای که در کوتاه مدت و میان مدت بصورت انعکاسی به نهاد حکومت و حاکمیت برخواهد گشت!

باشد که این مسیر اصلاح شود.

1234

  • مجتبی مقصودی
۰۵
شهریور

برای خانه اندیشمندان علوم انسانی

انجمن علمی مطالعات صلح ایران و انجمن حقوق شناسی

با مشارکت ده ها نهاد و‌ انجمن علمی و فرهنگی برگزار می کنند:

ایران، خانه اندیشمندان

سخنرانان:

استاد عبدالمجید ارفعی، استاد محمود دولت آبادی، دکتر میرجلال الدین کزازی، دکتر غلامرضا اعوانی، دکتر حسن عشایری، استاد مسعود جعفری جوزانی، دکتر اصغر دادبه، دکتر ناصر مهدوی، دکتر محمود مهرمحمدی، دکتر مقصود فراستخواه، دکتر هادی خانیکی، دکتر احمد مسجد جامعی، مهندس سید محمد بهشتی، دکتر نعمت الله فاضلی، دکتر مهدی اقراریان، دکتر مجتبی مقصودی، دکتر محمد جلالی و دکتر تهمورث بشیریه

با پیام هایی از :

دکتر حسین بشیریه، دکتر مصطفی ملکیان، دکتر محمدحسین پاپلی یزدی، دکتر نسرین مصفا، دکتر داریوش فرهود، دکتر فرشاد مومنی، دکتر محسن رنانی، دکتر سعید معیدفر، دکتر حمید پورشریفی، دکتر داریوش رحمانیان، دکتر محمدرضا سحاب، دکتر غلامرضا ظریفیان، دکتر محمدجواد کاشی، دکتر مجید تفرشی و دکتر ابوالفضل دلاوری

poster

مدیر نشست: دکتر جواد رنجبر درخشیلر

چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۶

تهران: خیابان کارگر شمالی، ضلع غربی پارک لاله، موزه هنرهای معاصر

ورود آزاد و رایگان است.

https://t.me/ipsan

  • مجتبی مقصودی
۰۳
شهریور

 

در نشست دانشگاه تهران بررسی شد

روایتِ سایه نفت بر کودتای ۲۸ مرداد

نشست «سایه نفت بر کودتا» با حضور استادان دانشگاه و روزنامه‌نگاران برگزار شد؛ نشستی که در آن با مرور نظریه‌ها، اسناد و آثار پژوهشی فارسی و غیرفارسی درباره کودتای ۲۸ مرداد، ابعاد مختلف این رویداد و تأثیرات کوتاه‌مدت و بلندمدت آن بر جامعه ایران، صنعت نفت و ادبیات سیاسی و اجتماعی کشور مورد بررسی قرار گرفت.

به گزارش شانا به نقل از انتشارات وزارت نفت، مجتبی مقصودی، استاد دانشگاه و از بنیانگذاران انجمن علمی مطالعات صلح (یکشنبه، ۲۶ مرداد) در نشست «سایه نفت بر کودتا» به ابتکار انجمن علمی مطالعات صلح و با همراهی انتشارات وزارت نفت با اشاره به اینکه رویداد کودتای ۲۸ مرداد تأثیرات متعدد کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت بر جامعه ایرانی گذاشته است، بیان کرد: در دهه‌های گذشته نظریه‌ها و تئوری‌های متعددی برای تحلیل و خوانش رویداد کودتای ۲۸ مرداد مطرح شده است و ما همین امروز هم تحت تأثیر تبعات و پیامدهای این رویداد هستیم.

وی افزود: نظریه‌های دولت رانتیر و نفرین منابع برای تحلیل وضعیت اقتصادی ایران در چارچوب مدل مفهومی ناشی از کودتای ۲۸ مرداد شکل گرفته‌اند و از نظر ادبیات اجتماعی و سوگیری‌های جمعی نیز، جامعه ایرانی به‌طور کلی تحت تأثیر ادبیات چپ قرار گرفته است.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه ادبیات چپ در سال‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد به‌عنوان رویکرد غالب درآمد و چند پیامد اجتماعی مهم به همراه داشت، تصریح کرد: ازجمله اینکه به‌دلیل رویکرد آنتاگونیستی ادبیات چپ، این نگرش در بخشی از جامعه با سازش‌ناپذیری ذاتی ترکیب شد و در روحیات، رفتار اجتماعی و توقعات عمومی بازتولید شد.

شانا؛ شبکه اطلاع رسانی نفت و انرژی. ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ کد خبر:  662985

 

 

در نشست «سایه نفت بر کودتا» مطرح شد

مجتبی مقصودی: هنوز به فرهنگ و ادبیات خشونت‌پرهیز نرسیده‌ایم

نشست «سایه نفت بر کودتا» با محوریت بازخوانی و تحلیل تأثیرات کودتای ۲۸ مرداد بر جامعه و اقتصاد ایران؛ و همچنین کتابشناسی کودتا برگزار شد.

دیدار نیوز        ۲۸ مرداد ۱۴۰۴     کد خبر: ۱۸۸۸۲۷

دیدارنیوز-مسعود پیوسته: سایه نفت بر کودتا، عنوان نشستی بود که به همت انتشارات وزارت نفت و همکاری انجمن علمی مطالعات صلح ایران؛ و با حضور سخنرانان، مجتبی مقصودی، استاد دانشگاه و از پایه گذاران انجمن علمی مطالعات صلح ایران، امیرهوشنگ میرکوشش، استاد روابط بین الملل و عضو انجمن صلح، محمد نژادایران، دانش آموخته‌ی علوم سیاسی، روژان حسام قاضی، استاد علوم سیاسی و ساجده سلیمی، رسانه نگار و پژوهشگر فرهنگی، عصر یکشنبه ۲۶ امرداد در محل کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، با اجرا و مدیریت رضا وثوقی از اهالی انتشارات نفت برگزارشد نشستی که به بازخوانی و تحلیل تأثیرات کودتای ۲۸ مرداد بر جامعه و اقتصاد ایران؛ و همچنین به کتابشناسی کودتا می‌پرداخت.

oil

مجتبی مقصودی، به عنوان اولین سخنران، قبل از شروع بحث مورد نظر، مقدمتا به اهمیت نشست‌هایی این چنین پرداخت و به اهالی اندیشه و نظر که برای خود، خانه‌ای داشتند و این جنس مباحث در آنجا قابل طرح و بررسی بود.

مراد و منظور مقصودی، «خانه اندیشمندان علوم انسانی» بود که در ماه جاری، از ادامه‌ی فعالیت‌ها باز ماند و عملا از سوی شهرداری تهران، به تعطیلی و لغو فعالیت هایش کشیده شد.

مقصودی در این باره گفت: «ابراز تأسف دارم برای بسته شدن خانه اندیشمندان علوم انسانی. به هرحال، ما هم از اهالی‌ همین شهریم و شهروندانِ اینجا، خانه اندیشمندان، پاتوقی علمی بود که در طی این چهارده سال فعالیت، اندیشمندان و نخبگان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در این خانه، گرد هم می آمدند و با یکدیگر تبادل نظر و همفکری می‌کردند. ما سعی کردیم همواره چراغ اینجا را روشن نگه داریم. در این چهارده سال فعالیت خانه اندیشمندان، ما در انجمن مطالعات صلح، بدون اغراق می‌گویم، چند صد نشست، همایش، کارگاه آموزشی، جلسات نقد و بررسی برگزار کرده وموضوعات متنوع معطوف به صلح را درخانه اندیشمندان برگزار کردیم.

امیدواریم جناب رئیس جمهور، آقای پزشکیان که شعار انتخاباتی شان وفاق اجتماعی‌ بوده است، به فکر این موضوع هم باشند و در چارچوب سیاست‌های دولت، این خانه، به اهالی اش برگردد. بعد از تعطیلی خانه عملا برای نشست‌های مان این در و آن در می زنیم و عملا تهران گردی می‌کنیم. در حال حاضر برای برگزاری کوچکترین نشست‌ی باید نامه نگاری کنیم، با حراست نهادهای مختلف هماهنگی کنیم و عملا اسیر ساختارهای بورکراتیک شده ایم؛ در حالی که ما در خانه اندیشمندان، چنین مشکلاتی نداشتیم. حالا در ادامه‌ی تهران گردی مان، امروز در دانشگاه تهران در خدمت شماییم. می‌خواهم بگویم مشخصا؛ در فضا و محوطه‌ی دو سه هزارمتری؛ و چهار تا سالنِ خانه اندیشمندان، می توانستیم بکنیم یا می کردیم که مسئولین مربوطه نگران‌بودند و بالاخره خانه اندیشمندان را تعطیل کردند و این درحالی است که بسیاری از نیرو‌ها و گروه‌های اجتماعی از مداحان تا ورزشکاران برای خود، فضا و خانه‌ای دارند و حال آنکه اندیشمندان و فرهیختگان از داشتن مکان قابل اعتنایی برای همفکری و تبادل نظر محروم اند.

در این نشست، این استاد دانشگاه، رخداد ۲۸ مرداد را یک بزنگاه تاریخی دانست و گفت: «۲۸ مرداد، یک لحظه‌ی تاریخی است در کل حیات ملی مان. هفتاد و دو سال از واقعه‌ی ۲۸ مرداد می‌گذرد و ما هم چنان تحت تأثیر این رخدادیم. به عنوان مثال، همین نشست مان که در این زلِ گرمای مرداد ماه، داریم درباره اش صحبت می‌کنیم.

اول باید برایش محور مختصات تعریف کنیم. مثل یک سری بسترها، عوامل و زمینه‌های قبل از کودتا هست، که سیر رخداد‌ها چه بود که منجر به کودتای ۲۸ مرداد شد؟ از شهریور ۱۳۲۰ و جلوتر از آن قرارداد دارسی و قرارداد ۱۹۳۳، دهه‌ی بیستی که فضای نسبتا آزاد سیاسی داشت تا اواخر این دهه. می‌توانیم مجموعه‌ای از عوامل و زمینه‌ها را شناسایی کنیم تا به واقعه ۲۸ مرداد برسیم. این بسترها، بستر‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی هست، نقش بیگانگان هست، همه‌ی اینها دست به دست هم می‌دهند و سبب ساز رخداد ۲۸ مرداد می‌شوند. ما از اواخر سال ۱۳۲۹، طرح ملی شدن صنعت نفت را داریم و طرحی که فراکسیون مجلس تصویب می‌کند تا می‌رسیم به راه اندازی جنبش ملی و نهایتا به کودتای ۲۸ مرداد. در باره کودتای ۲۸ مرداد هم کتاب‌های زیادی نوشته شده و ما لیست بلندبالایی از نویسنده‌هایی داریم که در این باره نوشته‌اند. مثل مارک گازیوروسکی و سرهنگ غلامرضا نجاتی و ... یعنی هرکس در حوزه نفت در ایران قلم زد، وارد بحث ۲۸ مرداد هم شده. اما وقتی به پیامد‌های کودتا در کوتاه مدت و میان مدت و درازمدت نگاه می‌کنیم، در کوتاه مدت، حکومت نظامی‌ی پس از کودتا را می‌بینیم و دستگیری‌ی فعالان ملی و اعضاء حزب توده را. فضای سیاسی بسته می‌شود. در میان مدت، آن بحث کنسرسیوم هست. ورودمان به پیمان‌های سنتو و بغداد هست. من اینجا می‌خواهم به طور خاص به پیامد‌های کودتا در درازمدت بپردازم. یعنی پیامدی که بعد از ۷۲ سال از سپری شدن رخداد کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ همچنان گریبانگیر ماست. بگذارید همین جا بگویم که سیاستمداران، اغلب، شطرنج بازان بدی‌اند.

  • مجتبی مقصودی
۲۵
مرداد

انتشارات وزارت نفت با همکاری انجمن علمی مطالعات صلح ایران برگزار می کند:

نشست علمی

سایه نفت بر کودتا

بازخوانی و تحلیل تاثیرات کودتای 28 مرداد برای جامعه و اقتصاد ایران

+

 کتابشناسی کودتا

با سخنرانی:

  • دکتر مجتبی مقصودی
  • دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
  • دکتر محمد نژادایران
  •  دکتر روژان حسام قاضی

1

 #  زمان: یکشنبه، ۲۶ مرداد ماه ۱۴۰۴

#  ساعت: ۱۶:۰۰

# تهران: کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ،سالن شورا

# حضور برای عموم آزاد است.#

  • مجتبی مقصودی
۱۱
خرداد

گروه مطالعات شناختی صلح و منازعه انجمن علمی مطالعات صلح ایران با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار برگزار می کند:

 

علوم شناختی و علوم اجتماعی؛ زمینه و رویکردها

 

سخنرانان:

#دکتر نعمت الله فاضلی

#دکتر مجتبی مقصودی

#مژگان نیک سیرت فر

 

مدیر نشست:

دکتر محمد مهدی گلشاهی

 

 زمان: دوشنبه 12 خرداد 1404 ساعت 17

مکان: خانه اندیشمندان علوم انسانی.  سالن خیام

 

برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.

 

ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

 

انجمن علمی مطالعات صلح ایران

خانه اندیشمندان علوم انسانی

 @iranianhht

 

  • مجتبی مقصودی
۱۰
خرداد

 

جنگ و آتش بس در غیاب مردم؛

بررسی تطبیقیِ دلایل و پیامدها

مجتبی مقصودی

انجمن علمی مطالعات صلح ایران

ارائه شده در ششمین همایش بین المللی جنگ و حل منازعه

تهران. دانشکده مطالعات جهان. هفتم خرداد 1404

 

بخش هایی از مقدمه سخنرانی:

          در خاتمه ربع اول قرن 21 ؛ برخلاف انتظار  عمومی هنوز هم در بسیاری از کشورها تصمیم برای آغاز و اتمام جنگ ها از سوی رهبران جهان و در غیاب مردم اتخاذ می شود. اگر چه امواج دموکراسی خواهی و دمکراتیک سازی، جهان را درهم نوردیده و بسیاری از حوزه ها را مشارکت پذیرتر ساخته است؛ ولی هنوز هم در بزنگاه های مهم تاریخی به ویژه در آغازگری جنگ و منازعه مسلحانه، کم نیستند رهبران کشورهایی که بصورتی خودکامه عمل می نمایند و بدون پرسش از رأی و نظر مردم و کم توجه به رنج و درد و آلام توده ها؛ بر شیپور جنگ  می دمند و با آغاز جنگ ویرانگری را بدانان هدیه می کنند.

        این رهبران و فرماندهان به عنوان سرداران و قهرمانان جنگ و ناجی ملت و کشور با تهییج مردم و با تقدیس دین و آیین و سرزمین و وطن، به دلایل مختلف و یا حتی گاه به بهانه هایی ملت ها را رویاروی هم قرار می دهند و جنگ هایی را رقم می زنند که تاوان آنرا علاوه بر نسل حاضر، نسل های بعد هم باید بدهند.

         از  ولادیمیر پوتین تا ولودیمیر الکساندرویچ زلنسکی، از رهبران حماس برای آغاز حمله تهاجمی به اسرائیل در ۷ اکتبر 2023 تا نسل کشی سازمان یافته فلسطینیان از سوی دولت بنیامین نتانیاهو  در غزه و جنوب لبنان و کرانه باختری کم و بیش حکایتی کم و بیش مشابه از خلاء حضور و مشارکت  واقعی و آگاهانه ملت ها در تصمیمات سرنوشت ساز دارد.

      یکی از مهمترین موانع استقرار و تعمیق صلح در خاورمیانه وجود نظام های حکمرانی و نخبگان در قدرتی است که آراء ملت های خود را نمایندگی نمی نمایند و بیشتر نمایندگی گروه های خاص را برعهده دارند. عدم نمایندگی واقعی آراء مردم از سوی نظام حکمرانی نیز به شیوه های مختلفی بوجود آمده است.....

      این مقاله در چارچوب ملاحظات فوق تلاش دارد تا با بهره گیری از نظریات حوزه صلح و منازعه به ویژه در نظام های اقتدارگرا با کاربست روش تطبیقی دلایل و نتایج این رویکرد یکه سالارانه را مورد طرح و بررسی قرار دهد.

 

کلید واژه ها: جنگ و آتش بس، نظام های اقتدار گرا، روش تطبیقی، فرایند دموکراتیک

  • مجتبی مقصودی
۱۷
فروردين

موانع صلح سازی در روابط ایران و آمریکا

"منطق مقاومت در برابر رام سازی منازعات سرکش و لزوم اتخاذ تصمیم سخت"

 

دکتر علی کریمی مله

دانش پژوه علوم سیاسی و عضو افتخاری انجمن علمی مطالعات صلح ایران

پانزدهم فروردین ماه 1404

 

    🔹 در اسفند ماه سال 1403 طی یادداشتی با عنوان"منازعات سرکش بین ایران و آمریکا؛ درنگی آینده نگرانه" ماهیت منازعه بین دو کشور از سنخ رام سرکش معرفی شد که تغییر آن فرایندی دشوار، پرهزینه، پیچیده و زمانبر خواهد بود. اینک که با نامه نگاری رییس جمهور هیمنه طلب آمریکا، صفحه ای دیگر از کتاب پرچالش روابط دوجانبه در حال ورق خوردن است، نوشتار حاضر در باره منطق مقاومت و چالش های سترگ در قبال رام سازی آن تأمل می کند.

  🔹   با عنایت به شناسه های مهم منازعات سرکش، هرگونه اقدام برای گذار از آن، مستلزم وجود ویژگی های زمینه ای معینی است که با فرصت ها و محدودیت های خود، بر الگوهای رفتاری تصمیم گیرندگان اثر می گذارد. زمینه در معنای وسیع آن، به جنبه های جغرافیایی محیط، تولیدات مادی انسانی، ساختارها، فرآیندها و شرایط اجتماعی-اقتصادی-سیاسی، نمادهای ملموس و ناملموس فرهنگی، منابع و داشته های اجتماعی-روانی مشترک؛ مناسبات بین گروهی درون جامعه و وضعیت گذرا و موقعیتی مانند زلزله، قحطی، رکود اقتصادی و جنگ اشاره دارد. منازعه سرکش در بطن خود زمینه های دیالکتیکی احساسات و منافع می آفریند که در برابر دگردیسی آن، صخره های ستبر مخالفت برمی افرازد.

پرچم

♦️الف- برای رویارویی موفقیت آمیز با شرایط منازعه، طرف های رقیب سرمایه گذاری های وسیع نظامی، فناورانه، اقتصادی و روانی انجام می دهند. سرمایه گذاری مادی بسیج جامعه، آموزش نیروهای نظامی، توسعه صنایع نظامی، دستیابی به سلاح و گسترش زیرساخت‌های پشتیبانی در همه حوزه‌های زندگی جمعی را شامل می شود که برای مدیریت منازعه لازم است. سرمایه گذاری روانشناختی به ایجاد و اشاعه پایه های شناختی یا نظام دانایی و نیز ایستارها و احساساتی مثل پیش داوری، بدبینی، بی اعتمادی، نفرت و دشمنی اشاره دارد که اراده رویارویی و بسیج و تشدید روحیه درگیری را توجیه می کند و سازگاری با زیست منازعه ای را هموار می سازد. طی فرآیند خوگیری، جامعه وادار می شود خود را برای رویارویی با موقعیت های مستمر تنش آلود سازگار کند گویی که به طور ناخودآگاه با منازعه زندگی کرده و اساساً فراموش می کند که بدیل هایی برای زندگی منازعه آمیز هم وجود دارد. به عبارتی، دیرپایی منازعات سرکش زیرساخت های روانشناختی-اجتماعی شامل حافظه جمعی، اخلاق منازعه و جهت گیری های عاطفی را تحکیم می کند. طی این فرآیند زمانبر طرف های منازعه، به طور گزینش گرانه ای روایت های خود را در مورد آن برمی سازند.

♦️ب- در فرآیند برسازی روایت ها، رقیبان از یک سو، مسئولیت "دیگری" را در پیدایش و پایایی منازعه و بدکرداری، خشونت و جنایت های آن برجسته می سازند و از سوی دیگر، بر توجیه اقدامات خود، درستکاری، شکوهمندی، توانمندی و البته قربانی شدن خویش تکیه می کنند و از رهگذر روایت سازی می کوشند هویت جمعی جامعه خود را سامان و سازمان دهند. در واقع درازای منازعات سرکش در امتداد تولید و بازتولید فرهنگ منازعه، وضعیت روان شناختی خاصی به نام سندرم رام ناشدنی می آفریند که با وجود تحمیل زیان ها و هزینه های دهشتناک، مانند سدی مستحکم فراروی اقدامات و فرایندهای صلح سازی و تنش زدایی ایستادگی می کند.

     گذشته از آن وجود باورهای استعلایی نزد تصمیم گیرندگان جوامع رقیب نیز نقش به سزایی در تداوم منازعه سرکش دارد. در بطن باورهای استعلایی، اهداف وجودی، مقدس و سازش ناپذیر پنداشته می شوند، به رقیب نمی توان اعتماد کرد، طرف خودی منابع انسانی و مادی برای ادامه درگیری را در اختیار دارد و اینکه زمان به نفع آنهاست تا شاید معامله پرسودتری انجام دهند یا شرایط بهتری ایجاد کنند. بدیهی است چنین باورهایی از برداشتن گام هایی جدی برای تنش زدایی و همراهی با فرایند عادی سازی روابط جلوگیری می کند.

♦️پ- تداوم سرمایه گذاری های هنگفت به نوبه خود، سبب می شود رهبران رقیب، فرصت های بهبود شرایط و استانداردهای زندگی مردمشان را قربانی کنند. از نظر روان شناسی- اجتماعی نیز، تصمیم گیرندگان در متن محیط منازعه آلود، منجمد و فریز می شوند و در برابر راه حل ها و ابتکارات نوآورانه برای برون رفت از وضعیت منازعه، مقاوم و انعطاف ناپذیر می شوند. این سرمایه گذاری ها در نهایت حوزه های مختلف ملموس و ناملموس زندگی مردم را هدف می گیرد. بویژه اگر دو طرف منازعه ناهم تراز باشند، طرف ضعیف تر متحمل فشارهای شدیدتر برای تجهیز نظامی و بسیج همگانی می شود. در نتیجه از پیامدهای بنیادین زیست منازعه ای، این است که مسئله "بقا" محوریت می یابد و موضوع "ارتقا و توسعه ملی" تا آینده ای نامعلوم به محاق می رود. همچنین خوگیری با شرایط منازعه، صورتبندی نیروهای سیاسی-اجتماعی داخلی را به زیان نیروهای توسعه گرا و تحول خواه رقم می زند و از نظر منطقه ای و جهانی نیز اتحادسازی بر ضد طرف ضعیف تر آسان تر و دسترسی پذیرتر می شود. لذا در کنار دشواری و حتی محال شدن ارتقا، انزوا نیز گریبان جامعه را می گیرد و کشور برای حفظ موجودیت خود در مدار مناسبات متعارف بین المللی، دچار تنگناهای شدید می شود.

♦️ت-- علاوه بر عنصر روان شناختی، نقش عامل اقتصاد سیاسی در تداوم منازعات سرکش انکارناپذیر است؛ زیرا ادامه منازعه به تدریج به ظهور رهبران، نخبگان یا اولیگارشی های سیاسی-اقتصادی و نظامی نیرو‌مند می انجامد که از سرکش شدن منازعات سودهایی هنگفت می‌برند و منافع نهفته یا آشکاری در تداوم آن دارند. منافع می تواند مادی مانند ثروت، یا نمادین مانند ایدئولوژی و هویت باشد. در نتیجه نفع برندگان از منازعه، با به چنگ آوردن لایه های گوناگون تصمیم سازی و تصمیم گیری، بخش قدرتمندی را شکل می دهند که با بهره گیری ابزاری از نمادهای سیاسی- ایدئولوژیک و حتی تاریخی- ناسیونالیستی، با هرگونه نرمش یا سازش مورد نیاز برای حل و فصل کم هزینه تر و مسالمت جویانه مناقشه و دگردیسی ماهوی منازعات سرکش مخالفت و مبارزه می کنند.

♦️ث- از زاویه منافع ملی، زیان های سرسام آور زیست منازعه آلود، با همه دشواری ها و پیچیدگی ها، لزوم چاره جویی شتابنده برای گذار از آن را گوشزد می کند. عبور از وضعیت منازعه سرکش، نیازمند تصمیم سخت، پیچیده و راهبردی است. در برابر چنین تصمیم هایی مخالفان پرقدرت داخلی و خارجی از جمله سودبرندگان از تداوم منازعه، صف آرایی و قدرت نمایی خواهند کرد زیرا تغییر ماهیت منازعه، بحران هویت، موجودیت و کارکرد آنان را در پی خواهد آورد، اما عقلانیت حکمرانی، اهتمام به منافع راهبردی اکثریت مردم؛ نه اقلیت سوداپیشه را ایجاب می کند. رهبران سیاسی هوشمند در فرایند چنین تصمیم گیری هایی باید بدانند که دستیابی به خواسته های بیشینه ناممکن است و لذا باید به خواسته های بهینه بیاندیشند. آنان ناگزیر از انتخاب های مهم، دشوار، دردآور، خطرناک و پرهزینه در میدانی با داده های ناکافی، نامطمئن و حتی مشحون از اطلاعات نادرست و فریبنده و پر از اهداف متضاد و متعارض هستند. اتخاذ تصمیم های سخت و راهبردی مسئولیت اصلی رهبران سیاسی زمان شناس و فراستمند است تا با فراتررفتن از حلقه های منفعت گرا و بسته تصمیم سازی و با اتکا بر عقل جمعی کارشناسی ملت باور و آینده نگر، از هزینه کرد اعتبار شخصی نهراسند و بر عکس با تصمیم سنجیده، به هنگام، شجاعانه و راهبردی، بقای ملی را ضمانت کنند.

 

 

  • مجتبی مقصودی
۲۷
اسفند

 

خانه ای بر بلندای عقلانیت و تدبیر

در مذمت حکم تخلیه  خانه اندیشمندان علوم انسانی

      کمتر نهاد دولتی و غیر دولتی در طول حیات جمهوری اسلامی می توان یافت که همچون خانه اندیشمندان علوم انسانی اینچنین خوش درخشیده باشد و در مدت زمانی کوتاه،  فراتر و فارغ از جناح ها و دسته بندی های سیاسی، محبوب جامعه ی علمی و اصحاب علوم انسانی و اجتماعی شده باشد. این خانه که بعد از وقایع سال 1388 و خانه نشینی جمع کثیری از اندیشمندان علوم انسانی و اجتماعی با هدف فراهم آوردن محیطی پویا، گفت و گو محور و دانش بنیان مبتنی بر مفاهمه میان نخبگان و اندیشمندان حوزه های مختلف علوم انسانی در سال 1390 تأسیس شد؛ در طول عمر کوتاه خویش منشاء خدمات گسترده ای بود که شاید مهمترین کارکرد آن ایجاد «نشاط و امید اجتماعی - علمی» در میان جامعه دانشگاهیان بود؛ تا امیدوار باشند و دریابندکه هنوز راههای مدنی طرح و بیان نقطه نظرات و اندیشه ها انتقادی و اصلاحی وجود دارد و همه مجاری و منافذ تأثیرگذاری و گفت و گوی انتقادی و مسالمت آمیز اختلافات و تفاوت ها و با نهاد قدرت و سیستم سیاسی مسدود نشده است و نظام هم هنوز به گونه ای متصلب نشده است که همه راه های ارتباطی با خود را ببندد.

 

     بسته شدن خانه اندیشمندان علوم انسانی فارغ از جنبه های حقوقی، این سوال را برای هر ناظر بی طرفی متبادر به ذهن می سازد که آیا آستانه تحمل نظام از گذشته نیز پایین تر آمده است؟ و چرا نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی همه دست های پیش آمده از سوی جامعه فرهیختگانی که به رفاه و عظمت ملی می اندیشند را رد می نماید؟

خانه 1

           در شرایط فعلی؛ در حالیکه در سایه قوانین بازدارنده و محدود کننده  و رویه های موجود از سوی نهادهای اجرایی و نظارتی؛ احزاب و تشکل های سیاسی مستقل عملا به تعطیلی و انفعال کشیده شده و یا در بهترین حال با اتخاذ سیاست صبر و انتظار به امید تحولات آینده دلبسته اند؛ بسته شدن باب کنشگری علمی، فردی، مدنی و غیر سازمان یافته و آن هم از نوع حداقلی؛ پیام خطرناکی را به جامعه ی نخبگی  القاء می نماید که اصولا با چنین نهاد قدرتی، زبان گفتگو و مفاهمه کارساز نیست و این نهاد هر گاه فرصتی بدست آورد در حذف  جامعه فرهیختگی و ساحت های عمومی خواهد کوشید.

       و در آخر از دولت چهاردهمی که با وعده ی حفظ و احیاء حقوق محرومان و مظلومان و به حاشیه رانده شده ها بقدرت رسید و قرار بود صدای بی صدایان باشد؛ انتظار زیادی  نیست که اگر بخواهیم در خصوص موضوع چاره اندیشی نموده و به حرف درمانی بسنده ننماید و در آستانه سال جدید از آخرین ساحت های حوزه ی فرزانگی و حقوق شهروندی و مدنی دفاع نماید.

مجتبی مقصودی

انجمن علمی مطالعات صلح ایران

منبع: روزنامه شرق، پنجشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۴ | 27 March 2025

https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-220/986345-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%A8%D9%84%D9%86%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%82%D9%84%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%B1

  • مجتبی مقصودی
۰۳
اسفند

گونه شناسی روایت های انتقادی در باره آراء و آثار دکتر سریع القلم

متن سخنرانی دکتر مجتبی مقصودی که در مراسم نکوداشت دکتر سریع القلم در خانه اندیشمندان علوم انسانی در 30 بهمن 1403  ایراد شده است را در زیر با هم می خوانیم:

مقدمه

کار سختی به من واگذار شده است و خلاف آمد این گونه مراسم است؛ آن هم روایت انتقادات منتشره در باره  دکتر محمود سریع القلم!

حسب تأکیدی که استاد بر طرح انتقادی نقطه نظرات و آراء خود داشته و دارند؛ چنان که این ویژگی به عنوان فضیلت انسان توسعه یافته قلمداد می شود، ولی احتمال می رفت با توجه به اینکه مراسم نکوداشت جای طرح این گونه مباحث نباشد و کمتر سخنرانی در  مراسم حاضر بدین مهم اقدام بورزد؛ لذا قرعه فال به نام بنده زدند!

دومین سختی کارم ورود به حوزه بس حساس است که استاد سریع القلم برای آن آداب و ویژگی های برمی شمارند. ایشان اخیرا یادداشت خود را با عنوان «سی ویژگی انتقاد کردن/مناظره کردن» منتشر کردند  و احتمال می دهم  که صحبت های من در چارچوبه ی ملاحظات آن یادداشت نگنجد!

سومین سختی این سخنرانی وقت بسیار کم  8 دقیقه ای برای ارایه موضوعی بدین اهمیتی است و لذا امیدوارم مباحثم مُثله نشود.

سریع القلم

طرح مساله

وارد تعریف مفهوم نقد و انتقاد نمی شوم که دو مفهوم جداگانه اند. در تعریف «نقد» صد البته جنبه های مثبت را نیز در بر می گیرد و بنده با توجه به ضیق وقت برای ارائه سخنرانی، تنها به انتقادات مطروحه  بر آراء و آثار ایشان اشاره خواهم کرد.

مهمترین عنصر موثر بر وجود انتقادات قابل توجه به آراء و آثار پرفسور سریع القلم ناشی از نقش و  تاثیر جریان ساز و نفوذ  استاد  در حوزه های زیر است:

  1. بر حوزه علم و دانش روابط بین الملل و علوم سیاسی در ایران،
  2. بر دانش پژوهان علوم سیاسی و روابط بین الملل ،
  3. بر بخشی از نخبگان اجرایی و تصمیم گیران در نظام سیاسی،
  4.  بر نخبگان فکری و صاحبنظران علمی در دیگر حوزه ها،
  5. بر حوزه ها و ساحت های عمومی، 
  6. به لحاظ الگو بودگی در حوزه های؛ علمی، روشی، منشی، نزاکت اجتماعی و حتی دیسیپلین رفتاری که در عین ارزشمندی متقابلا نویسنده  را آسیب پذیر می کند.

تأکید بر جریان شناسی و دسته بندی انتقادات نسبت به آراء و آثار دکتر محمود سریع القلم

به همین علت به جرأت می توان گفت که در ارتباط با انتقادات مطروحه نسبت به آراء و آثار دکتر سریع القلم می توانیم انتقادات را گونه شناسی کنیم و در این خصوص سه دسته بندی  را شناسایی  و مطرح می کنم: 

  1. انتقاد  با توجه به میزان تعلق خاطر به استاد:

این انتقادات را می توان بر روی یک محور مختصات دسته بندی کرد. یک طرف این محور مختصات منتقدان دلسوز و علاقمند به استاد قرار دارند. در منتهی علیه طرف دیگر محور  افرادی قرار می گیرند که به هوچی گری های سیاسی، فضا سازی و جو سازی  و انتقام گیری سیاسی شهره اند.

اگر بخواهیم این محور مختصات را دقیق تر ترسیم کنیم، به ترتیب از یک سمت محور مختصات:با "شیفتگان و مجذوبان (حتی به لحاظ حرکات، سکنات، پوشش، سبک زندگی، رفتار و کردار)" آغاز شده و در ادامه به نظرات و دیدگا ه های "دوستان و علاقمندان و رهروان اندیشه ای و الگویی" و "منتقدین علمی، اجتماعی و سیاسی" خواهیم رسید و از میانه محور مختصات "خرده گیران" قرار دارند و علی النهایه به "رقبا"، "حاسدان" و "دشمنان" ختم می شود که در هر مورد می توان مصادیقی را ارائه داد. 

 

  1. انتقادات از منظر ماهیت، نتیجه، هدف و کارکرد انتقادات:

از این منظر می توان رویکرد  و اهداف  و کارکردهای زیر را شناسایی کرد که در هر یک از انواع  زیر باید بحث و گفتگوهای مفصلی صورت پذیرد و حتی واژگان بکار گرفته شده توضیح داده شده و تحدید گردند:

  • رویکرد  و اهداف  اصلاحی و تکمیلی؛
  • اهداف و رویکرد خرده گیرانه و بهانه جویانه؛
  •  هدف و ماهیت عرض اندامی؛
  • کارکرد و ماهیت تخریبی؛
  • رویکرد و کارکرد ماهیت تهدیدی؛
  • رویکرد و کارکرد ترکیبی

 

نقدها و نظرهای علمی نسبت به آراء و آثار:

نقد پارادایمی: نقدهایی که به پارادایم های مطروحه از سوی دکتر سریع القلم مطرح شده است. نظیر؛ عقلانیت، نوسازی، بین الملل گرایی، خلق و تولید ثروت، محوریت نخبگان و نقش فرهنگ سیاسی در پروژه توسعه؛

نقد روشی: بر روش شناسی استقرایی مبتنی بر فکت ها با گزاره های دقیق انتخابی که بر عناصرکمّی و پوزیتیویستی تاکید دارد؛

نقد محتوایی: کم توجهی به عدالت اجتماعی در فرایند توسعه و عقلانیت، کم توجهی به نقش بیگانگان در عقب ماندگی کشورهایی چون ایران، دلبستگی نظری ایشان به مبانی مکتب نوسازی، بی توجهی به اخلاق و معنویت، جای خالی اخلاق و انسانیت در فرایند توسعه در انتقادات محتوایی نسبت به آراء و آثار استاد مطرح می نمایند؛

نقد الگویی : الگوها، مدل ها و نمونه های مطروحه را مناسب ارزیابی نمی نمایند. الگوهای توسعه نخبه محور و حاکمیت محور بجای تکیه بر توسعه جامعه گرا را محل ایراد دیده؛ همچنین طرح نمونه های موفقی چون اروپا و غرب و ژاپن و چین و مالزی را برنمی تابند و به الگوهای موفق توسعه در صدر اسلام حوالت می دهند!

نقد هستی شناسانه، معرفت شناسانه: جهان بینی و  نوع فهم از جهان، زندگی، آینده و اهداف فردی، اجتماعی و ملی از سوی دکتر سریع القلم را بر نمی تابند و آن را نسبت به جامعه و فرهنگ ایرانی بدبینانه ارزیابی می نمایند.

نقد حاصل از خوانش بد و نادرست: خوانش بد و انحرافی متون استاد و بخشی نگری  یا از روی سهو و یا عمد، موجب بد فهمی و کج فهمی اندیشه های دکتر سریع القلم  شده است؛ برای اجتناب از ورود به این کژراهه باید آثار استاد را در قالب یک منظومه و مکتب فکری درک و تحلیل کرد. خوانش بخشی و جسته و گریخته، آفت نقد و بررسی آثار ایشان است.

 

 

  • مجتبی مقصودی