گزارشی از نشست «صلح و مطالعات میانرشتهای»
جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۱ ب.ظ
طرفداران صلح بیشترین قربانی جنگها هستند عاطفه شمسروزنامه اعتماد، سال سیزدهم شماره 3350، اول مهر ص12
نشست «صلح و مطالعات میانرشتهای» به همت انجمن مطالعات
صلح ایران و اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، دوشنبه سیام شهریورماه
همزمان با بیست و یکم سپتامبر «روز جهانی صلح» در اندیشگاه فرهنگی برگزار شد. حسین
علایی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران اسلامی و استاد دانشگاه امام حسین(ع)،
مقصود فراستخواه استاد دانشگاه تهران و عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی
آموزش عالی، منصور رحمانی عضو هیات علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه
و محمد منصورنژاد دانشآموخته علوم سیاسی و علوم حوزوی از مهمانان این نشست بودند. در این مراسم، فراستخواه با برشمردن ١٠ مولفه ذاتی برای پایهریزی و
برقراری صلح، تبلور این مفهوم را در مطالعات میانرشتهای تبیین کرده و تاکید کرد
که خود میانرشتهای شدن مطالعات، از جنس صلح است. علایی، مولفههای مشترک جنگها
را نام برده و در ادامه با بیان زمینههایی که باعث خاتمه جنگها میشوند حرکت
دادن زمینههای جنگ به سمت صلح با شناخت اندیشههای آن مثل گفتوگو بر سر مشترکات
را راهحلی دانست که به زعم او میتواند در چنین نشستهایی مورد بررسی قرار گیرد.
رحمانی، باب مطالعات میانرشتهای را از این نشست آغاز کرده و از دیدگاه روانشناسی
اجتماعی، تغییر نگرش افراد را مهمترین عامل برای نزدیک شدن به صلح برشمرد و بر
نقش انجمن در تحلیل و آموزش افراد تاکید کرد. منصورنژاد، با اشاره به اینکه بحث
دانش و معرفت شرط لازم صلح است اما شرط کافی نیست، گفت که به نظر میرسد در
مطالعات صلح باید اخلاق، دین، عرفان، ادب و مسائل دیگری را نیز در نظر
بگیریم.
صلح، مسوولیت اجتماعی مشترک جامعه علمی است در ابتدای مراسم، مجتبی مقصودی، رییس انجمن مطالعات صلح ایران با ارایه
توضیحاتی در باب فعــالیــتهای انجمن، دلیل برگزاری این نشست را در اندیشگاه
فرهنگی برشمرده و گفت نخستین عامل، ماهیت اندیشگاه فرهنگی است که از آغاز برای
ایجاد مکانی برای تضارب آرا تاسیس شد. دوم اینکه جامعه کتابخوان، اهل تفکر و گفتوگو،
بدون شک صلحطلب و مداراجو است. بنابراین هرجا که سفره کتاب باز باشد بساط تزویر و
خشونتگرایی کمتر میشود. در نهایت، در ذات کتاب خشونت پرهیزی و آرمانگرایی وجود
دارد و امید میرود که با حضور در این مراکز صلح، خشونتورزی کاهش یابد. به عبارت
دیگر، کتاب سفیر صلح و دوستی است و کتابخانه ملی این ظرفیت را دارد که در کاهش
خشونت و اقبال به صلح، یاریرسان باشد. وی برای موضوع نشست نیز دلایل دیگری داشت و
در توضیح اینکه چرا «صلح و مطالعات میان رشته ای» انتخاب شده است، گفت: موضوع صلح
یک دغدغه همگانی و میانرشتهای است و همه از دانشگاهیان، سیاستمداران، عالم دینی،
ورزشکاران، هنرمندان و... خواهان آن هستند. انجمن مطالعات صلح ایران نیز میکوشد
با توجه به این ظرفیت در حوزه مطالعات میانرشتهای بحثی را آغاز کرده و همه رشتههای
دانشگاهی را شریک این بحث کند. مقصودی با تاکید بر جدی بودن بحث صلح در جامعه
افزود: جامعه دانشگاهی ما بیش از گذشته دغدغه صلح را دارد و میکوشد مزایای صلح و
راههای کاهش هزینههای جنگ را بسنجد و با راهکارهای عملگرایانه خود را از
جنگ و درگیری دور بسازد و این تکاپوی علمی ارزشمند است. همچنین جامعه ما کمتر
زمانی در تاریخ، چنین دیپلماتهای ورزیدهای را به خود دیده است که موضوع صلح در دستور
کار آنان بوده و تا این حد دغدغه صلح و منافع ملی را داشته باشند. گرچه در کنار
این صلحخواهی نیز نیروهایی آشکارا بر طبل جنگ میکوبند و جهان، به ویژه خاورمیانه
آبستن حوادث زیادی است. در این میان، نیروهای صلحخواه میانداری میکنند و انجمن
صلح مطالعات ایران نیز با همین دغدغه پا به عرصه وجود گذاشته است. به نظر میرسد
این وضعیت، مسوولیت مشترکی را به جامعه علمی تحمیل میکند و این مسوولیت مشترک
اجتماعی و علمی چیزی نیست جز ظرفیتسازی برای صلح و تولید ادبیات ضدخشونتورزی. به
عبارت دیگر، تلاش مشترک ما چیزی نیست جز صلح و همه رشتههای دانشگاهی میتوانند در
پیشبرد معنا و مفهوم صلح، تولید ادبیات و حتی چشماندازسازی، کمککننده باشند.
صلح چه به مثابه یک واقعیت اجتماعی، چه به مثابه یک مساله اجتماعی و چه به مثابه
یک دغدغه، آرمان، هدف غایی و حتی یک نیاز اولیه، دستمایه مطالعات میانرشتهای
است. به همین دلیل ما نیز باید با توجه به ظرفیتها و حوزه مطالعاتی خود به غنیسازی
این حوزه کمک کنیم. امید میرود با آغاز فعالیت مراکز دانشگاهی، فعالیت انجمن نیز
به طور جدیتر و با انرژی بیشتری دنبال شود. انجمن مطالعات صلح ایران، طی سه ماه گذشته مجوز فعالیت خود را دریافت کرده و پس از
برگزاری انتخابات مجمع عمومی در بیست و هفتم خردادماه، فعالیت خود را آغاز کرده
است. آدرس سایت این انجمن نیز www.ipsan.ir است که در حال حاضر پل
ارتباطی انجمن با علاقهمندان به صلح محسوب میشود.
آغاز صلح در بیرون، صلح با خویشتن است مقصود فراستخواه، استاد دانشگاه تهران، به عنوان نخستین سخنران موضوع بحث
خود را «مطــالعــات میانرشتهای، نشانهای از امید به صلح معرفتشناختی» اعلام
کرد و گفت که من فرضی دارم که نشان میدهد بخش بزرگی از صلح بشریت یا به عبارتی
تجربه صلح، موکول به یک صلح معرفتشناختی است، منتها میخواهم ارتباط مطالعات میانرشتهای
با مطالعات صلح را بیان کنم. به تصور من، انسانها به بهانههای زیادی با یکدیگر
جنگیده و میجنگند؛ بر سر قدرت، سرزمین، ثروت، منزلت و... اما یک جنگ بزرگتر،
جنگی بود که آنها بر سر حقیقت با یکدیگر داشتند. شاید منشا بسیاری از جنگهای ما
در کوچهها و خیابانها و در زمین و آسمان و دریاها، جنگهایی بود که در افکار و
اذهان خود با یکدیگر داشتیم. اگر سری به ما نشان داده شود، میفهمیم که وحدت داریم
و براساس سوءتفاهمات بسیار مبتذلی با هم میجنگیم،اما در پس آن انواع سوءتفاهمات
وجود دارد. وی با طرح این پرسش که چه اتفاقی سبب میشود ما با یکدیگر صلح میکنیم،
چرا صلح روی میدهد یا برعکس، گفت نخستین اتفاق در ایجاد صلح، صلح کردن با خود
است. آغاز صلح در بیرون، صلح با خویشتن است. بیشتر تندخوییها و جنگهای ما در
بیرون با دیگران ناشی از جنگی است که با خود داریم. کسی که با خود به وحدت میرسد
و ظرفیتهای خود را میشناسد با خود صلح میکند و دیگر در بیرون زمینهای برای
ستیزه و پرخاشگری او باقی نمیماند. دومین اتفاق، فهم غیر است. دیگری را میفهمیم،
حتی آنگاه که با خود صلح کردهایم خود را نیز به عنوان دیگری میفهمیم. اساسا
تفکر، گفتوگوی درونی است و خصیصه گفتوگویی دارد، حداقل وقتی با خود تفکر میکنیم
گفتوگو آغاز میشود. وقتی دیگری را میفهمیم صلح آغاز میشود. بیشتر جنگها و
ناآرامیها ناشی از عجز از فهم دیگری است. وقتی متوجه شویم که انسانهای دیگر نیز
چون ما دلایلی برای کارهای خود دارند- نیاز نیست حتما این دلایل را درست بدانیم-
فهم دیگری صورت میگیرد. در پی آن، تطابق دادن دلایل دیگران با دلایل خود یا با
عقل و منطق، نیاز به گفتوگو دارد و گفتوگو یعنی صلح. طبق رهیافتهای معرفتشناختی،
هر توصیفی پیوسته ناتمام است. فهم اینکه توصیف من هرگز تمام نمیشود و همواره
چیزهایی میماند که دیگران باید آن را پیجویی کنند یعنی فهم غیر. دیگر اینکه معنا
در غیاب مولف است؛ وقتی من چیزی را تالیف میکنم تنها در غیاب من و در گفتوگو
معنا پیدا میکند. سومین اتفاق، درک پیچیدگی است و درک اینکه امر واقع پیچیده است.
چهارمین رویداد، گذر از عینیتگرایی خام است. ما میاندیشیم که ذهن ما همچون آینه
نمایانگر واقعیت امور است. وقتی از این عینیت نارس عبور میکنیم میفهمیم که
ارتباط ما با واقعیت مطلق نیست . پنجمین آن، درک وابستگی متقابل زندگی ما به یکدیگر است. در زبان علوم سیاسی، زمانی
دو گروه، دو ملت یا دولت با یکدیگر صلح میکنند که میدانند زندگیشان به هم
وابستگی جدی دارد. فهم این وابستگی به معنای یافتن نقطه تعادلی برای تامین منافع
هر دو طرف بازی است. مساله ششم، عقلانیت به جای عقل است. یکی از علتهای جنگ
اتفاقا عقل است. «عقلهای کل» با هم میجنگند اما عقلانیت یک فرآیند اجتماعی است.
عقلانیت یعنی یک فرآیند اجتماعی گفتوگو است. یک فرآیند اجتماعی و شبکهای که از
طریق آن عقلانیت اتفاق میافتد، یعنی همیشه جنبه نسبی دارد و ما در ارتباط با
دیگران میتوانیم عقلانیت خود را به اشتراک بگذاریم؛ عقلانیت یعنی صلح. یعنی خرد
یک سرشت جمعی و ارتباطی دارد. هفتمین اتفاق، توافق اختلافی یا وحدت در کثرت است.
یاد گرفتن اینکه میتوان با وجود اختلاف توافق کرد. برخی فکر میکنند توافق به
معنای دست شستن از اختلاف است اما این گونه نیست. اتفاقا یکی از عواملی که منشا
جنگ میشود وحدت است. هشتم، زیباشناسی است یعنی یک درک زیبا شناختی از غیر و از
صحبتهای دیگران. نهم، حیرت است. کسی که تحیر ندارد صلح نمیکند. نگاهی
پدیدارشناسانه به داستانهای صلح تاریخی نشان میدهد که طرفها دچار حیرت و
پایداری شدهاند، در واقع ما وقتی صلح میکنیم که پایداری را بفهمیم . فراستخواه ادامه داد: همه این عوامل، رشحه و بهرهای در سپهر مطالعات میانرشتهای
است. در میان رشته گرایی، صلح وجود دارد، در میانرشتهگرایی پیچیدگی را میفهمیم
و اثباتگرایی قابلدرک نیست. میانرشتهگرایی حاصل تحولاتی است که در تاریخ علم و
نسلهای علمی اتفاق افتاده است. تا پایان قرن ١٨ موج اول علم بود و تنوع و تخصصگرایی
اندکی وجود دارد. موج دوم علم، از قرن ١٩ و بخش بزرگی از قرن بیستم را شامل میشود
که در این موج طبقهبندی و تخصص زیاد میشود. موج سومی که ما در حال حاضر آن را
تجربه میکنیم از اواخر قرن ٢٠ آغاز شده است. در موج سوم، ساختار علم درختی نیست
بلکه به شبکهای بدل میشود و نگاه کلگرا است، به عبارت دیگر همه دیده میشوند و
این صلح است. مساله دیگر، علم سبک یک و سبک دو است. در علم سبک دو روندهایی وجود
دارد؛ از جمله اینکه علم سبک دو مسالهگرا است، علم مسالهگرا علم صلح است. علم
زمینهگرا علمی است که به متن حساس است، علم صلح است. علمی است که جهانی و محلی میبیند
و این صلح است. علم را ثروت مشاع میداند که افراد تنها در آن مشارکت میکنند. وی افزود: مساله دیگر علم بزرگ و علم کوچک است. درک دسولا پرایس در کتاب «علم
کوچک، علم بزرگ» خود به این نتیجه میرسد که ما وارد یک دوره علم بزرگ میشویم. وی
با شمارشهایی که انجام میدهد نشان میدهد که در دوره حاضر-یعنی سال ١٩٩٢ که کتاب
را مینوشته- از هشت دانشمند بزرگ تاریخ هفت نفر آنها زنده هستند. این نشانگر ورود
به دوره علم بزرگ است که یکی از ویژگیهای آن، میانرشتهگرایی است و یکی از
عواملی که در مطالعات بینرشتهای وجود دارد و به صلح کمک میکند وحدت در کثرت و
کثرت در وحدت است. فراستخواه در پایان گفت: وقتی ما پای معنا را میگیریم و از صورتها عبور میکنیم
به صلح میرسیم. در معانی، امکان هم فهمی و گفتوگو فراهم میشود. کسانی مثل ماریهسه
و دیگران با پیوندگرایی این وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را توضیح دادهاند. علوم
با تمام کثرت برای وصل کردن آمدهاند بنابراین مطالعات بین رشتهای یک امید معرفتی
به ما میدهد و نشانهای است از اینکه میتواند در حوزه معرفت، صلح و گفتوگو
اتفاق بیفتد.
همه به دنبال صلح هستند حتی کسانی که جنگ را آغاز میکنندحسین علایی، استاد دانشگاه امام حسین (ع) با تاکید بر اینکه در طول هشت سال جنگ
تحمیلی مردم ما و همچنین مردم منطقه ارزش و اهمیت صلح را درک کردند، گفت: طبیعی
است که در هیچ اندیشهای و در هیچ کجای جهان کسی از جنگ استقبال نمیکند و همه به
دنبال صلح هستند حتی کسانی که جنگ را آغاز میکنند اما واقعیت تاریخ بشر این است
که جنگها بیش از صلحها و دوران آرامش بوده است. وی در تبیین اینکه چرا جنگ اتفاق
میافتد چند عامل مهم مشترک بین جنگهای بزرگ تاریخ را از دیدگاه علوم سیاسی، علوم
ژئوپولتیک و علوم نظامی برشمرد. نخستین عامل، مساله قدرت و ضعف است. وقتی تعادل
بین این دو به هم میخورد و احساس برتری و قدرت در جایی به وجود میآید و حس میکند
که طرف، ملت یا دولت مقابل در موضع ضعف قرار دارد خطر بروز جنگ بهشدت افزایش پیدا
میکند و اگر ما به فلسفه تشکیل نیروهای مسلح در تمام دولتها و ملتها توجه کنیم،
میبینیم که همه آن را برای جلوگیری از جنگ ایجاد کردهاند نه برای جنگیدن اما
زمانی که احساس قدرت بهوجود میآید با همین نیروهای مسلح میجنگند. یکی از دلایلی
که عراق جنگ را علیه ایران آغاز کرد نیز همین عامل است. اگر تنها به نقشه دو کشور
ایران و عراق نگاه کنید این سوال پیش میآید که چگونه کشور کوچکی مثل عراق که از
هر نظر یک سوم ایران است جسارت حمله به کشوری مثل ایران را پیدا میکند. دلیل آن،
احساس قدرت عراق بود و این تصور که اگر جنگی را آغاز کنند به پیروزی میرسند. دومین عامل، برهم خوردن موازنه بین قواست. شاید در مولفه اول این امر مستتر باشد
اما از زاویه دیگری به آن مینگریم. به هم خوردن موازنه قوا الزاما بین طرفین
درگیری نیست بلکه بین ساختارهای سیاسی در یک منطقه است. وقتی نظم موجود در یک
منطقه به هر دلیل به هم بریزد امکان وقوع جنگ و دور شدن از صلح و آرامش بسیار
محتمل خواهد شد. در جنگ ایران و عراق نیز همین اتفاق افتاد. وقتی نظام دو قطبی -
امریکا و شوروی- به سمت فروپاشی حرکت میکند یا در نظمی که در منطقه آنها به وجود
آوردهاند خلل ایجاد میشود جنگ آغاز میشود. وقتی انقلاب اسلامی در ایران پیروز و
ایران از حوزه نفوذ یکی از کشورهای حاکم بر منطقه خارج شد خلأ موازنه قوا به وجود
آمد و پر نشدن این خلأ جنگ را ناگزیر میکرد. بعد از پیروزی انقلاب بسیاری از ملتهای
اطراف ما به ویژه ملت عراق احساس خوشحالی میکردند و این را نشانهای برای صلح
بیشتر میدانستند اما این اتفاق نیفتاد. در تمام جنگها نیز بیشتر قربانیان از
طرفداران صلح هستند. مساله سوم، بحث ژئوپولتیک است. در کشورهایی که اهمیت
ژئوپولتیک ندارند کمتر جنگ اتفاق میافتد. در کشورهایی که حوزه جغرافیایی آنها به
گونهای است که تاثیر در قدرت منطقهای یا جهان دارند امکان جنگ بیشتر است.
خاورمیانه یکی از این مناطق است که سالهاست از درگیری نجات پیدا نمیکند. همه
مردم جنگهای نیابتی را انجام میدهند یا قربانی آن هستند که بر سر منابع
ژئوپولتیک است. برخی تحلیلها میگویند که در آینده در خاورمیانه جنگی بزرگ برسر
منابع خواهیم داشت که مهمترین آن مساله آب است. شاید بتوان گفت در گذشته
ژئوپولتیک منطقه ما رقابت و درگیری برسر منابع انرژی را تشدید میکرد اما امروز
احساس میکنم از این حوزه دور میشویم و میتوان گفت که مساله آب مساله مهمی است.
اینجا مولفه دیگری را به عوامل بروز جنگ اضافه میکنم و آن جنگ بر سر منابع محدود
است. وی با اشاره به اینکه ملتها همه به دنبال صلح و آرامش هستند، افزود: متاسفانه
بالاترین هزینهای که دولتها ، چه دولتهای ضعیف از نظر منابع مادی و چه قوی
انجام میدهند هزینه برای نیروهای مسلح و بودجههای نظامی است. به طور مثال در حال
حاضر امریکا که بزرگترین قدرت اقتصادی جهان است ٥٠ درصد بودجه نظامی جهان را برای
نیروهای مسلح خود هزینه میکند. طبیعی است که این هزینه عظیم حتی اگر برای این
باشد که جنگ رخ ندهد خود عامل جنگ است. پس اگر قرار است به سمت صلح حرکت کنیم و در
این حوزه مطالعهای صورت دهیم باید به سمت مطالعه کاهش زمینههای بروز جنگ حرکت
کنیم. به سمت خروج از درگیریهایی که بر اساس این چهار عامل صورت میگیرند. وی با بیان اینکه ملتهایی موفق هستند که بعد از اینکه جنگی آغاز شد سازوکارهای
رسیدن به صلح را بیابند و برای آن برنامهریزی کنند، افزود: اینک سوال دیگری که
مطرح میشود این است که چه زمانی جنگها خاتمه مییابند؛ اول، زمانی که زور یک طرف
آنقدر زیاد میشود که دیگری را وادار به تسلیم میکند. دوم، زمانی که طرفین به یک
موازنه قوا در جنگ میرسند و احساس میکنند هیچ یک نه برنده خواهند بود و نه
بازنده جنگ خاتمه مییابد زیرا جنگها ظرفیت تداوم درازمدت را ندارند به قدری
منابع را میبلعند که امکان ادامه آن وجود ندارد. سوم، مداخله یک قدرت بیرونی یا
یک مجموعه بیرونی که طرفین را وادار به خاتمه دادن جنگ میکنند و من فکر میکنم در
بسیاری از جنگها این عامل ختمکننده بود. پایان جنگ عراق با ایران نیز به این شکل
بود. علایی در پایان افزود: نکته مهم این است که همه کسانی که میجنگند در واقع
برای رفع فتنه جنگ میجنگند و همه به دنبال صلح هستند. اما اینکه چگونه میتوان به
صلح رسید نیازمند تغییر در معرفت و شناخت نیل به صلح است اگر در اندیشهها تغییرات
ایجاد شود سریعتر به صلح میرسیم و مهمترین موضوع معرفتی برای رسیدن به صلح،
تغییر در تفکر پیروان ادیان و ایدئولوژیهاست. اگر آنها تکیه بر مبانی صلح تفکر
الهی بکنند بشر زودتر به صلح میرسد اما متاسفانه گاه میبینیم به بهانه حمایت از
دین الهی به جنگ رویمیآورند و ما اکنون در خاورمیانه اسیر چنین وضعیتی
هستیم.
برای ایجاد صلح، نگرشها را باید تغییر دادمنصور رحمانی، عضو هیات علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه، با تمرکز
بر بحث «مطالعات صلح و تغییر نگرش ها»، سوال خود را این گونه مطرح کرد که چگونه میتوان
در نگرشها تغییر ایجاد کرد. وی با تاکید بر اینکه مطالعات صلح یک حوزه میانرشتهای
است، افزود: بهترین پیشبینی آینده این است که شما آن را بسازید. زمانی که قدرت
اساس روابط بین انسانها و به ویژه دولتها میشود در نتیجه قدرتطلبی یکی از
عوامل مهم در این ارتباط خواهد بود که ممکن است به جنگ منجر شود. آلفرد کورزیبسکی
جمله معروفی دارد که میگوید ما انسانها بر اساس نقشه ذهنی رفتار میکنیم نه بر
اساس واقعیت. هر اتفاقی در جهان میافتد رسانهها در اینکه نقشه این اتفاق در ذهن
ما ساخته شود، نقش مهمی دارند و این ذهنیت افراد است که رفتار آنها را شکل میدهد.
بنابراین نقشه مهمتر از واقعیت است. نگرش مهم است و اینکه بتوان در آن تغییراتی
ایجاد کرد نیز اهمیت دارد. نکته این است که در مقابل آنچه در بیرون اتفاق میافتد
هر کس برداشت خاصی دارد و آن را از یک فیلتر میگذراند. این فیلتر سه کار انجام میدهد؛
ابتدا بخشی از دادهها را حذف، بخشی را تحریف میکند و بخشی را تعمیم میدهد.
عوامل مختلفی در این پردازش نقش دارند؛ تجربیات شخصی، تحصیلات، شرایط اجتماعی و...
اما زمانی این امر بر رفتار شما تاثیر خواهد گذاشت که ممکن است مطالعات صلح بر
دانش متمرکز شود اما مهم نگرش افراد است و کار مهمی که انجمن میتواند انجام دهد
اثر بر این تغییر نگرش است. میتوان نگرش انسانها را تغییر داد و انجمن میتواند
در بخش تحلیل و آموزش افراد نقش مهم داشته باشد بنابراین وقتی جلسهای برگزار میشود
باید به این دو امر توجه داشت. نگاهی که در حال حاضر وجود دارد این است که جنگهای
زیادی در حال رخ دادن است اما کتابی وجود دارد با عنوان «زوایای بهتر طبیعت و
ماهیت ما انسانها» که به این دیدگاه انتقاد میکند و معتقد است امروز نسبت به
گذشته خشونت و جنگ کاهش پیدا کرده است. در واقع ما جنگ را میبینیم اما از جنبههای
صلح آمیز زندگی خود غافل هستیم .
دانش و معرفت شرط لازم صلح است اما شرط کافی نیستمحمد منصورنژاد، دانشآموخته علوم سیاسی و علوم حوزوی با اشاره به سخنان فراستخواه مبنی
بر اینکه فهم سرمنشا صلح و عقل منشا جنگ است، گفت: اینکه منشا صلح تنها فهم، درک و
بصیرت است خیلی با واقعیتهای بیرونی تطابق پیدا نمیکند اما دومین نکته یعنی عقل
منشا جنگ است به واقعیت نزدیکتر است. برای مثال در بین دانشگاهیان ما در دهههای
اخیر چه کسانی بیشترین جنگ را با یکدیگر داشتهاند؛ کسانی که انتظار بیشترین گفتوگو
و مفاهمه از آنها میرفت، کسانی که فهم، بصیرت و دانش بالایی داشتند بنابراین
اینکه بر علم، دانش و معرفت تاکید کنیم و آن را پایه و اساس صلح بدانیم خیلی با
واقعیات بیرونی سازگاری ندارد. ادعای جهان مدرن این است که از سنت خیلی جلوتر رفته
است. ما دو جنگ جهانی را میبینیم که میلیونها انسان در آن کشته شدند یعنی هرچه
دانش انسان بیشتر شد، خطرآفرینتر شد. تافلر در یکی از کتابهای خود تحلیل میکند
که از سال ١٩٤٥ تا ١٩٩٠ یعنی پس از جنگ جهانی دوم به مدت ٤٥ سال، بشر تنها سه هفته
جنگ نداشته است. بحث دانش و معرفت شرط لازم صلح است اما شرط کافی نیست. به نظر میرسد
پای اخلاق، دین، عرفان، ادب و مسائل دیگری را در کنار علم و دانش باز کنیم. دین-
مراد اسلام است- را نیز میتوان بین رشتهای مطالعه کرد و دید که نگاه عرفانی به
صلح در اسلام، نگاه متکلمان، فقها و معلمان اخلاق ما به صلح چگونه است. در واقع میتوان
وجه اشتراک صلح در فقه، کلام، عرفان و اخلاق را مطالعه کرد. وی با ذکر آیات و
شواهدی از قرآن، اسلام را دین صلح و رحمت دانسته و گفت: هدف از آفرینش انسان این
است که شناخته شود و راه آن نیز گفتوگو است. وی در کنار آموزش برای نیل به صلح،
بر پرورش تاکید کرده و افزود: آموزش به تنهایی کافی نیست بلکه انسان نیاز به
تعلیم، تربیت و تهذیب دارد و باید از آموزش، یک پله جلوتر رفت.