مساله زنان در تعاملات ملی؛ از خشونت زایی تا صلح مثبت
دکتر مجتبی مقصودی رئیس هیئت مدیره انجمن مطالعات صلح ایران
مقدمه
ضمن تبریک روز جهانی عاری از خشونت، همچنان که مستحضر هستید؛ دو قرن اخیر عصر دولت های ملی است. علیرغم طرح بحث های فراوان از عصر جهانی شدن و زوال دولت های ملی؛ همچنان دولت های ملی بزرگترین بازیگران برسمیت شناخته شده در سطح جهان اند که دارای ابزارهای لازمه از جمله ابزارهای قهری برای اداره جامعه هستند. دولت های ملی محصول مشارکت مردم بر سرنوشت خویش در تعیین حکام و ساخت سیاسی است. در واقع بدین لحاظ مهمترین منبع مشروعیت دولت های ملی، نوین و مدرن متاثر از آراء و اراده ملت است.
اگر مبنای دولت ملی را به مثابه معیار این سخنرانی بپذیریم؛ در عرصه ملی چهار سطح از تعاملات سیاسی – اجتماعی به ویژه در ارتباط با زنان در سطح جامعه ایران قابل شناسایی است. این چهار سطح، تعیین کننده نوع تعامل با موضوع زنان در چارچوب صلح (اعم از مثبت و منفی) است. این سطوح ظرفیت متفاوتی در خشونت زایی تا صلح مثبت را در بطن خویش پرورش می دهند و از خشونت تا صلح مثبت قابل تبیین و ارزیابی است.
سطح اول: موضوع و جایگاه زنان در”سطوح حاکمیتی نظام جمهوری اسلامی ایران” است. سطوح حاکمیتی با تکیه بر منابع مشروعیتی ، وجه مذهبی- الهی، موضوع و مسئله مشارکت و مطالبات زنان را فاقد اصالت، مشروعیت و وجاهت دیده و اصولا و ماهیتا آنرا به رسمیت نشناخته و بی نیاز از گفتگو، به ویژه بر سر مطالبات روزآمد جامعه زنان می بینند. نظرگاه و جهت گیری این رویکرد معطوف به نگاه از بالا به پایین بوده، موضوع آراء مردم جنبه تزیینی دارد. بدین لحاظ تقریبا در سطح حاکمیتی با خلاء حضور زنان مواجه هستیم و به عبارتی اصولا صورت مساله پاک شده و مساله ای به نام مطالبات و مشارکت زنان وجود ندارد.
سطح دوم: موضوع و جایگاه زنان در سطح حکومتی و “قوه مجریه” در جمهوری اسلامی ایران است. سطح حکومتی با تکیه بر منابع دوگانه “مشروعیت مردمی” و “مشروعیت مذهبی” رویکرد دوگانه یک گام به پس، یک گام به پیش (نه دو گام به پیش) را دستور سیاست ورزی خود دارد. در سطوحی از اداره جامعه و از جمله سطوح میانی مدیریتی درصدی از زنان حضور دارند ولی این نقش و جایگاه جدی نبوده و از مشارکت در سطوح بالای مدیریتی خبری نیست. بخشی از این دوگانگی رویکردی علاوه بر توجه به ملاحظات حاکمیتی، به لحاظ بینشی و جوهری نیز اعتقادی به حضور جدی زنان در این عرصه ها نیست؛ هر چند در مواردی قوه مجریه در توجیه کم رنگی حضور زنان به بهانه های دیگری متوسل می شود.
سطح سوم: موضوع و جایگاه زنان در “سطح نهادهای مدنی” با یکدیگر و با مردم است. مبانی مشروعیت مبتنی بر شایستگی ها، ظرفیت ها و علاقه است؛ لذا در این سطح، همکاری های گسترده ای در میان نهادهای مدنی از جنسیت های مختلف وجود دارد. بخش قابل توجهی از این همکاری ها، فارغ از محدودیت های جنسیتی اعمال و اجرایی می شود. در این عرصه سقف شیشه ای هم وجود ندارد و علاقه و وقت گذاری نقش تعیین کننده در مشارکت مدنی ایفاء می نماید.
سطح چهارم: موضوع و جایگاه زنان در سطح “تعاملات مردم با یکدیگر” است. اگر دقت شود در مناسبات مردم با یکدیگردر بخش های مدرن جامعه اصولا جنسیت محل طرح و یا مناقشه نیست و زنان و مردان دوشادوش هم فعالیت می کنند. معامله می کنند، کار و تلاش می کنند، درس می خوانند، می نوازند، هنر می آموزند و می آموزانند و….
این سخنرانی مدعی است که به ترتیب سطوح تعاملات؛ از رویکرد حاکمیتی، به رویکرد حکومتی و سپس نهادهای مدنی و نهایتا به روابط در سطوح مختلف مردم ظرفیت خشونت زایی جامعه کمتر شده و به صلح مثبت و نیز صلح مثبت، برابری جنسیتی، عدالت توزیعی، رواداری و مدارا و … نزدیکتر می شویم و بر عکس سطوح بالای حاکمیتی و حکومتی در دراز مدت خود بستر ساز تنش های جنسیتی و خشونت های اجتماعی منتج از عدم شناسایی دیگر هویت ها خواهند بود.
۲۷آذر۱۳۹۷
در نشست: خشونت در فقدان صلح مثبت و تاثیر آن بر زنان،
تالار سلام دانشگاه شهید بهشتی