دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشارکت سیاسی» ثبت شده است

۱۸
مهر

مقاله

فراترکیب اثر گذاری شکافهای اجتماعی بر مشارکت سیاسی؛

مطالعه موردی انتخابات ریاست جمهوری 1400_1376

مجتبی میری

مجتبی مقصودی (نویسنده مسئول)

حجت الله درویش پور

نشریه مطالعات جامعه شناسی ، سال هفدهم شماره 1 (پیاپی 62، بهار 1403)

 

چکیده:

        مشارکت سیاسی و روند روبه رشد آن در کشورها و نظر به اهمیت اثر گذاری شکاف های اجتماعی بر مشارکت سیاسی انتخاباتی ، از دهه های گذشته مطالعاتی پیرامون این موضوع انجام شده؛ اما مطالعات حول یک سوال مشترک، غالبا نتایج ناهمسویی را داشته اند. با توجه به کتب و مقالات متعدد و بهره گیری از روش های مختلف پژوهشی در زمینه مشارکت سیاسی- انتخاباتی و اثر گذاری شکافهای اجتماعی بر آن، تاکنون نگاه فراترکیبی نسبت به این مساله صورت نگرفته است هدف این پژوهش با نگاه فراترکیب، بررسی پژوهش های انجام شده در زمینه عوامل موثر بر مشارکت سیاسی انتخاباتی ریاست جمهوری در ایران به منظور کشف نتیجه ای منسجم از یاقته های پژوهشی آنهاست.

        روش پژوهش حاضر از نوع فراترکیب و با نگاهی جامع و کلی مطالعات علمی _ پژوهشی انجام شده در بازه زمانی 1400_1376 در زمینه اثر گذاری شکاف های اجتماعی _ اقتصادی بر مشارکت سیاسی انتخاباتی ایران می باشد . حجم نمونه 35 مقاله و با توجه به کیفیت مقاله، علمی _ پژوهشی بودن و ارتباط آن با موضوع شکاف های اجتماعی و مشارکت سیاسی انتخاباتی ریاست جمهوری انتخاب شده اند. نتایج به دست آمده در این پژوهش نشان می دهد که شاخص های اجتماعی _ اقتصادی (منزلت،پایگاه اجتماعی، موقعیت اجتماعی، طبقه اجتماعی، اعتماد اجتماعی، تحصیلات، شغل، درآمد، کسب زندگی بهتر، مسائل اقتصادی، طبقه متوسط، فشار اجتماعی، مرکز_پیرامون، توزیع عادلانه ثروت، فاصله طبقاتی و محرومیت) با فراوانی 15 نسبت به دیگر شکافهای اجتماعی اثر گذاری بیشتری بر مشارکت سیاسی انتخاباتی داشته اند.

کلیدواژگان:مشارکت سیاسی ، انتخابات ، شکافهای اجتماعی ، فراترکیب

 

 

 

  • مجتبی مقصودی
۱۲
آذر

 

چالش های پیش روی دستاوردهای زنان در افغانستان

با بقدرت رسیدن مجدد طالبان

مجتبی مقصودی

 

سخنرانی ارائه شده در

 سمپوزیوم ملی زنان؛ امیدها، فرصت ها و چالش های پیش رو در دهه جدید

29 شهریور 1400

 

   یکی از سوال های مهمی که این روزها ذهن فعالان سیاسی، جامعه زنان، ناظرین و پژوهشگران داخلی و خارجی مسائل افغانستان را به خود مشغول داشته است این است که دستاوردهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی- درمانی و مدنی دو دهه ای زنان افغانستان که گام به گام پس از سقوط امارت اسلامی افغانستان بین سال های 2001 تا 2021 بدست آمده بود با روی کار آمدن مجدد طالبان به قدرت چه خواهد شد و چه بر سر آنها خواهد آمد؟

دستاوردهایی که کم نبوده اند و جامعه بشدت سنتی افغانستان را تحت تأثیر قرار داده بود. در "حوزه سیاسی" زنان با احراز پست وزیر، معاون وزیر، سفیر، نمایندگی مجلس و نمایندگی شوراهای ولایتی و ولسوالی ها؛ در "حوزه بهداشت و درمان" افزایش دسترسی زنان و دختران افغانستانی به آموزش و بهداشت، کاهش مرگ و میر و عوارض ناشی از زایمان، افزایش سهم زنان در کادر درمان و بهداشت و در مسئولیت های پرستاری، پزشکی و زایمان؛ در حوزه اجتماعی و فرهنگی کاهش شکاف حضور دختران و پسران در مدارس با حضور 5/3 میلیون دانش آموز دختر، 70000 معلم زن، افزایش نرخ باسوادی، افزایش مشارکت زنان در کادرهای قضایی، اداری، دانشگاهی و پلیس و بهره مندی قانونی از عدالت جنسیتی و تساوی در دسترسی به محاکم و تصویب قانون منع خشونت علیه زنان.

علیرغم اشکالات وارد بر سیاستگذاری های حوزه زنان در افغانستان در دو دهه اخیر، از نظر اکثر ناظران سیاسی و اجتماعی این مقطع زمانی را می توان "دوران طلایی" حضور و مشارکت زنان در حیات سیاسی- اجتماعی و فرهنگی کشور قلمداد کرد که با بقدرت رسیدن طالبان این دوره طلایی به موزه ها سپرده خواهد و در بهترین حالت برخی از منافذ محدود برای حضور حداقلی زنان در عرصه های سیاسی-اجتماعی باز خواهد بود.

علیرغم علاقمندی نگارنده به ارزیابی خوشبینانه از عملکردهای آتی طالبان در ارتباط با زنان؛ این خوشبینی جز آرزوی روشنفکرانه، خیال بافانه و دور از واقعیت های موجود جامعه افغانستان نخواهد بود؛ چرا که از منظر تبارشناسی، معرفت شناسی، هستی شناسی، طالبان نه می خواهند و نه نمی توانند همگام با آمال و آرزوی های جامعه زنان افغانستان هماهنگ شوند و در بهترین حالت دستاوردها و تکاپو های زنان سیر نزولی خواهد داشت.

پژوهش پیش رو با بهره گیری از روش کیفی از طریق مصاحبه عمیق با تعدادی از صاحبنظران افغانستانی و ایرانی که از درون کشور افغانستان و یا از نزدیک مسائل این کشور را رصد و پیگیری می نمایند و در تعامل نزدیک با مردم این کشور هستند تلاش خواهد کرد به فهم مناسب از وضعیت حال حاضر و چالش های پیش روی دستاوردهای زنان در جامعه افغانستان بپردازد.

 

کلید واژه ها: زنان، افغانستان، طالبان، امارت اسلامی افغانستان، مشارکت زنان

 

  • مجتبی مقصودی
۲۰
مرداد

مشارکت سیاسی زنان در چمبره  سیاست «یک گام به پیش، دو گام به پس»

تهران- ایرنا-

«مجتبی مقصودی» دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد بر این نظر است که به دلیل عدم همراهی بخشی از ساختار قدرت، مطالبه گری زنان در مسیر افزایش مشارکت سیاسی طی سال های گذشته با افت و خیز دایمی مواجه بوده تا جایی که می توان مشارکت سیاسی زنان را تابعی از سیاست «یک گام به پیش، 2 گام به پس» دانست.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، زنان با اینکه نیمی از جامعه هشتاد میلیونی کشورمان را تشکیل می دهند، ولی در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی حضوری بسیار کمرنگ دارند. این مساله، ایران را در زمره ضعیف ترین کشورها به لحاظ شکاف جنسیتی در حوزه سیاسی و اقتصادی قرار داده است.

بر اساس گزارش مشترک اتحادیه بین پارلمانی و کمیته زنان سازمان ملل در سال 2017، ایران (با احتساب شمار 17 نماینده در مجلس) از نظر تصدی زنان در پارلمان در میان 193 کشور دنیا، در رتبه صد و هفتاد و هفتم قرار دارد. در این گزارش، از نظر حضور زنان در دستگاه اجرایی هم رتبه صد و سی نهم به کشورمان تعلق گرفته است.

امروز زنان به رغم تلاش های 40 ساله و افزایش توانمندی ها، سهم بسیار اندکی از سطوح مدیریت کلان کشور را در اختیار دارند. این گروه توانمند عملا از ورود به بسیاری از حوزه های سیاسی و قضایی محروم شده اند. 

نهادهای کلان قدرت از جمله شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، خبرگان رهبری، ریاست جمهوری و ... در انحصار مردان است. بخشی از ساختار قدرت در مقابل ورود زنان به سطوح خردتر عرصه سیاست ورزی هم از خود مقاومت نشان می دهد. در نتیجه این محذورات، امروز زنان تنها 5.9 درصد از کرسی های مجلس را در اختیار دارند. بر این مبنا تبعیض جنسیتی در عرصه سیاسی در کشورمان بسیار گسترده ارزیابی می شود.

  • مجتبی مقصودی
۳۰
آذر

مساله زنان در تعاملات ملی؛ از خشونت زایی تا صلح مثبت

دکتر مجتبی مقصودی رئیس هیئت مدیره انجمن مطالعات صلح ایران

 

مقدمه

ضمن تبریک روز جهانی عاری از خشونت، همچنان که مستحضر هستید؛ دو قرن اخیر عصر دولت های ملی است. علیرغم طرح بحث های فراوان از عصر جهانی شدن و زوال دولت های ملی؛ همچنان دولت های ملی بزرگترین بازیگران برسمیت شناخته شده در سطح جهان اند که دارای ابزارهای لازمه از جمله ابزارهای قهری برای اداره جامعه هستند. دولت های ملی محصول مشارکت مردم بر سرنوشت خویش در تعیین حکام و ساخت سیاسی است. در واقع بدین لحاظ مهمترین منبع مشروعیت دولت های ملی، نوین و مدرن متاثر از آراء و اراده ملت است.

اگر مبنای دولت ملی را به مثابه معیار این سخنرانی بپذیریم؛ در عرصه ملی چهار سطح از تعاملات سیاسی – اجتماعی به ویژه در ارتباط با زنان در سطح جامعه ایران قابل شناسایی است. این چهار سطح، تعیین کننده نوع تعامل با موضوع زنان در چارچوب صلح (اعم از مثبت و منفی) است. این سطوح ظرفیت متفاوتی در خشونت زایی تا صلح مثبت را در بطن خویش پرورش می دهند و از خشونت تا صلح مثبت قابل تبیین و ارزیابی است.

سطح اول: موضوع و جایگاه زنان در”سطوح حاکمیتی نظام جمهوری اسلامی ایران” است. سطوح حاکمیتی با تکیه بر منابع مشروعیتی ، وجه مذهبی- الهی، موضوع و مسئله مشارکت و مطالبات زنان را فاقد اصالت، مشروعیت و وجاهت دیده و اصولا و ماهیتا آنرا به رسمیت نشناخته و بی نیاز از گفتگو، به ویژه بر سر مطالبات روزآمد جامعه زنان می بینند. نظرگاه و جهت گیری این رویکرد معطوف به نگاه از بالا به پایین بوده، موضوع آراء مردم جنبه تزیینی دارد. بدین لحاظ تقریبا در سطح حاکمیتی با خلاء حضور زنان مواجه هستیم و به عبارتی اصولا صورت مساله پاک شده و مساله ای به نام مطالبات و مشارکت زنان وجود ندارد.

سطح دوم: موضوع و جایگاه زنان در سطح حکومتی و “قوه مجریه” در جمهوری اسلامی ایران است. سطح حکومتی با تکیه بر منابع دوگانه “مشروعیت مردمی” و “مشروعیت مذهبی” رویکرد دوگانه یک گام به پس، یک گام به پیش (نه دو گام به پیش) را دستور سیاست ورزی خود دارد. در سطوحی از اداره جامعه و از جمله سطوح میانی مدیریتی درصدی از زنان حضور دارند ولی این نقش و جایگاه جدی نبوده و از مشارکت در سطوح بالای مدیریتی خبری نیست. بخشی از این دوگانگی رویکردی علاوه بر توجه به ملاحظات حاکمیتی، به لحاظ بینشی و جوهری نیز اعتقادی به حضور جدی زنان در این عرصه ها نیست؛ هر چند در مواردی قوه مجریه در توجیه کم رنگی حضور زنان به بهانه های دیگری متوسل می شود.

سطح سوم: موضوع و جایگاه زنان در “سطح نهادهای مدنی” با یکدیگر و با مردم است. مبانی مشروعیت مبتنی بر شایستگی ها، ظرفیت ها و علاقه است؛ لذا در این سطح، همکاری های گسترده ای در میان نهادهای مدنی از جنسیت های مختلف وجود دارد. بخش قابل توجهی از این همکاری ها، فارغ از محدودیت های جنسیتی اعمال و اجرایی می شود. در این عرصه سقف شیشه ای هم وجود ندارد و علاقه و وقت گذاری نقش تعیین کننده در مشارکت مدنی ایفاء می نماید.

سطح چهارم: موضوع و جایگاه زنان در سطح “تعاملات مردم با یکدیگر” است. اگر دقت شود در مناسبات مردم با یکدیگردر بخش های مدرن جامعه اصولا جنسیت محل طرح و یا مناقشه نیست و زنان و مردان دوشادوش هم فعالیت می کنند. معامله می کنند، کار و تلاش می کنند، درس می خوانند، می نوازند، هنر می آموزند و می آموزانند و….

این سخنرانی مدعی است که به ترتیب سطوح تعاملات؛ از رویکرد حاکمیتی، به رویکرد حکومتی و سپس نهادهای مدنی و نهایتا به روابط در سطوح مختلف مردم ظرفیت خشونت زایی جامعه کمتر شده و به صلح مثبت و نیز صلح مثبت، برابری جنسیتی، عدالت توزیعی، رواداری و مدارا و … نزدیکتر می شویم و بر عکس سطوح بالای حاکمیتی و حکومتی در دراز مدت خود بستر ساز تنش های جنسیتی و خشونت های اجتماعی منتج از عدم شناسایی دیگر هویت ها خواهند بود.

 

۲۷آذر۱۳۹۷

در نشست: خشونت در فقدان صلح مثبت و تاثیر آن بر زنان،

تالار سلام دانشگاه شهید بهشتی

  • مجتبی مقصودی