از دست رفتن فرصت ملت-دولتسازی در قرنبیستم، شرایط نامساعدی برای افغانستان در قرن بیست و یکم ایجاد نمود
مصاحبه مجله ایرانی روابط بین الملل با دکتر مجتبی مقصودی *
پرونده امرداد 1400
دکتر مجتبیمقصودی، استاد دانشگاه و ریاست انجمن علمی مطالعاتصلحایران در گفتگو با مجلهایرانی روابط بینالملل در خصوص ریشههای فرهنگی، هویتی و قومیتی ظهور مجدد طالبان در افغانستان بیان داشتند که، تحلیل و تبیین قدرتیابی مجدد طالبان تنها در بستر زمینهها و ریشههای فرهنگی، هویتی و قومی نوعی تقلیلگرایی و سادهسازی صورتمساله است. در واقع بازگشت پرقدرت و مجدد طالبان به صحنه سیاسی افغانستان محصول مجموعه عوامل پیچیدهای است که یک سر آن در داخل مرزهایملی افغانستان و سر دیگر آن در اقصی نقاط منطقه با همراهی بازیگران منطقهای و قدرتهایبزرگ جهانی به همراه دستگاههای اطلاعاتی است که عرصه را بر ملت افغانستان تنگ کرده است و جنگ را به ایالات و ولایات و ولسوالیها گسترانده و شهرهای بزرگ را در محاصره و مخاطره قرار داده است.
به اذعان دکترمقصودی، از منظر فرهنگی، هویتی و زبانی در افغانستان با جامعهای به شدت ناهمگون مواجهایم که اجماعسازی در میان آنان کاری بس دشوار است. تاجیکها، هزارهها، پشتونها، ازبکها، ایماقها، ترکمنها، بلوچها، نورستانیها، پشهایها، قزلباشها، براهوییها، پامیریها، سادات در کنار تنوعزبانی، تعلقات و عصبیتهای رادیکال مذهبی شیعی-سنی-وهابی و تعارضات سنت-مدرنیته و نیز شهری-روستایی و ایلی، شرایط شکنندهای را تنها به لحاظ فرهنگی، هویتی و قومی در افغانستان رقم زده است. در کنار این شکافها و ناهمگونیها،تعارضات بازیگران منطقهای و بینالمللی و جنگهای نیابتی را نیز باید به این مجموعه افزود که به استفاده ابزاری از هر یک از این گروههای هویتی-قومی مبادرت ورزیده و در آشفته بازار افغانستان به بهانهها و تحلیلهای مختلف بهدنبال بهرهگیری در راستای منافع خود هستند. به باور این استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی و بینالمللی، به عبارتی بروز و ظهور همزمان همه شکافهای متقاطع و موازی موجبات پراکندگی فرهنگی و اجتماعی و تشدید بحران و بهرهگیری طالبان از این موقعیت شده است.
به باور دکترمقصودی، از دست رفتن فرصت دولت-ملتسازی از سوی دولتهای نوگرا در قرنبیستم و بالنتیجه ناتوانی کافی و وافی در هضم و کاهش تعلقات هویتی و قومیتی و خاصگرایی، شرایط نامساعدی را در قرن بیست و یکم رقم زد که امروزهروز امکان فراگیر دولت-ملتسازیهای فراگیر در عصر جهانیشدن و گسترش رسانهها و انقلاب در عرصههای ارتباطی-اطلاعاتی را بسیار مشکل ساخته است. از این منظر از ابتدای قرنبیستم تا آستانه دههسوم قرنبیست و یکم،هیچیک از الگوهای همبستگیملی از گذشته تا بهحال امکان تحقق و کاربست تمامعیار را نداشته و نیافتهاند.
به اذعان آقای دکترمقصودی، نه الگوی همانندسازی و شبیهسازی از نوع غربی و کمونیستی و اسلامی و نه الگوهای کثرتگرایانه و دمکراتیک در افغانستان توفیق اینکه جایگاه هژمونیک داشته و نقش تمامکنندگی بیابند نیافتهاند و عملا موجب ظهور و بروز دولتهای شکننده در افغانستان مشابه دولت دموکراتیک اما ناکارآمد وایمار در بین دو جنگ اول و دوم جهانی در آلمان شده که نهایتا این ضعف و ناتوانی موجبات روی کار آمدن حزب ناسیونال-سوسیالیست به رهبری آدولفهیتلر شد و در افغانستان این دولت وایمارگونه موجبات روی کار آمدن طالبان خواهد شد.
دکتر مقصودی همچنین بر این نکته اذعان داشتند که، ساخت و بافت قبیلهای و وجود جنگسالاران محلی در کنار ناتوانی دولتهای پساطالبان و فساد سیاسی-اقتصادی دولتمردان و پولپاشی رقبا در شرایط رکود اقتصادی و بیکاری، عرصه را بر افغانستان دموکراتیک، شهرها و جامعهمدنی و فرهیخته تنگ کرده است. تعدد بازیگران دخیل داخلی و خارجی و مداخلات آشکار و نهان در جامعهای با هویتهای سخت ایدئولوژیک و تعصباتقبیلهای عملا موجب تطویل بحران در این کشور گردیده است و خاتمه دادن به این بحران فراگیر نیازمند عزم جامعهملی به همراه رهبری نخبگان فکری میدانی ملیگرا است.
دکترمقصودی در ادامه و در خصوص موضع جمهوری اسلامیایران نسبت به طالبان بیان داشتند که، البته حمایت ایران از گروهطالبان به صورت رسمی و علنی نیست و هنوز جمهوری اسلامیایران موضع حمایتی جدی، کامل و تمام عیاری نسبت به این گروه اتخاذ نکرده است و بیشتر در حال محاسبه سود و زیان تصمیمات و در عمل سیاست کجدار و مریز را پیشه خود کرده است. به باور ایشان، مشخصا اتخاذ سیاست کجدار و مریز متاثر از چند نکته است. اول تعارضات و بلاتکلیفی در جمعبندی نهایی نظام نسبت به گروهطالبان است که هستههای سختتر تصمیمگیری در نظام سیاسی کشور مدافع سیاستهای حمایتی و در مقابل، نیروهای میانهرو در درون نظام مخالف اتخاذ رویکرد و مواضع حمایتی هستند. هرچند هیچکدام از نیروهای تصمیمگیر در خصوص طالبان موضعگیری شفاف و صریحی را انجام ندادهاند. در عین حال فراموش نکنیم که مجموعه نیروهای تصمیمگیر در عرصه سیاستخارجی نیمنگاهی به اراده بالاترین مقام کشور دارند تا جهتگیریهای خود را مطابق با منویات سکاندار نظامسیاسی کشور تنظیم نمایند.
به بیان این استاد دانشگاه، یکی از مهمترین موانع اتخاذ رویکرد صریح و شفاف حمایتگرایانه از طالبان از سوی دستگاهدیپلماسی کشور، مخالفت افکارعمومی و قاطبه جامعهسیاسی و نخبگان علمی با طالبان است که موجبات انزجار جامعهملی نسبت به این گروه را فراهم ساخته است و قدرت مانور حمایت از طالبان را از دولتمردان سلب کرده است. به باور دکترمقصودی، جمهوری اسلامیایران در راستای اتخاذ این رویکرد که دشمن دشمن من دوست من است، برای ضربهپذیر کردن منافع آمریکا و متحدین این کشور، گهگاه تحرکات اعلامنشدهای در حمایت از این گروه داشته است. ولی به صورت سیاسترسمی و اعلام شده تبلور نیافته است.
ریاست انجمن علمی مطالعات صلحایران در پایان اذعان داشت که، تنوع بازیگران ایرانی دخیل در مسائل افغانستان و نیز تفاوت برداشت میان میدان و دیپلماسی، عرصه را بر سکانداری متحد در خصوص افغانستان تنگ و تا حدودی ناهماهنگ و غیرممکن ساخته که متعاقب آن از سوی هر یک از بازیگران سیکنالهای متفاوتی داد ه میشود و عملا به وضعیت کنونی ختم شده است.
*عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و ریاست انجمن علمی مطالعات صلح ایران
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
شنبه 16 مرداد 1400