دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
۱۴
آبان

 

کمیته صلح و سلامت انجمن علمی مطالعات صلح ایران با مشارکت انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی و بنیاد توسعه صلح و مهربانی دومین وبینار (میزگرد) سه شنبه های صلح و سلامت را با موضوع

 

«چشم انداز سلامت اجتماعی و تنوع قومی در ایران »

 

را به تاریخ سه شنبه ١٦ آبان ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۱:۰۰ برگزار میکند

در این میزگرد به تبیین رویکردهایی که یک اجتماع سالم برای در برگیری تنوع قومی و استفاده از ظرفیت های تنوع و تکثر در عین حفظ وحدت و یکپارچگی اتخاذ می نماید٬ پرداخته خواهد شد.

salamat

سخنرانان:

- مجتبی مقصودی

دکتری علوم سیاسی، عضو هیات علمی و دانشیار گروه علوم سیاسی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی

 

- عبدالوهاب شهلی بر

دانش آموخته جامعه شناسی و مدیر گروه جامعه شناسی شهر و مطالعات منطقه ای انجمن جامعه شناسی ایران

 

- رئوف آذری

دانش آموخته مدیریت آموزش، کنشگر صلح و محیط زیست. عضو هیات موسس و نایب رییس انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی

لینک ورود به نشست:  https://meet.google.com/aff-ntrd-pcn

  • مجتبی مقصودی
۰۷
مهر

 

ماهنامه وطن یولی برگزار می کند:

نشست بررسی و گفتگو در باره

تمامیت ارضی، وحدت ملی و حدود آزادی بیان

 

با حضور

مجتبی مقصودی

تیرداد بنکدار

آریا سلگی

سعیده پراش

داود دشتبانی

 

 

 

زمان: شنبه 8 مهر 1402 ساعت 17

مکان: بلوار کشاورز، خیابان عبداله زاده، نبش کوچه افشار، پلاک 21

 

 

  • مجتبی مقصودی
۰۴
مهر

مفهوم شناسی تغییرات اجتماعی و سیاسی

 

مبانی انقلاب ها و جنبش های اجتماعی

مجتبی مقصودی

 

به اهتمام: باشگاه اندیشه

18 شهریور 1402

 

طرح مساله:

تغییر و تحول و دگرگونی جزء تجزیه ناپذیر حیات انسان ها و جوامع محسوب می شود؛ چنان که به گفتهٔ هراکلیت یا هراکلیتوس از فیلسوفان پیشاسقراطی یونان باستان: «نمی‌توان در یک رودخانه دو بار پا گذاشت، چرا که هنگامی که برای بار دوم از آن عبور می‌کنیم، دیگر نه آن رودخانه رودخانه قبلی است و نه تو آن آدم قبلی.» درنظر او، آنچه یگانه و پایدار می‌نماید، در واقع تغییر و تحول است.

این تغییر و تحول هم راستا با تأثیر و تأثرها در دنیای کنونی از شتاب،گستردگی وفراگیری بیشتری برخوردار شده است تا جایی که یک از مباحث کلیدی در حوزه علوم اجتماعی موضوع تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و بحث "انقلاب ها و جنبش های اجتماعی"  از جمله بحث های کانونی و کلید فهم تغییرات اجتماعی است.

سرفصل های جلسه

 معنایی و مفهومی

منابع و مراجع مهم

در اهمیت نامگذاری دقیق و مناسب رویدادهای سیاسی و اجتماعی

انواع طبقه بندی

ابعاد پژوهشی جنبش های اجتماعی

بررسی زمینه های ذهنی و عینی انقلابات

شباهت ها و تفاوت های انقلابات و جنبش های اجتماعی

جنبش های اجتماعی از دیدگاه آلن تورن جامعه شناس فرانسوی و چارلز تیلی جامعه شناس آمریکایی(جامعه شناسی تاریخی) و ...

کارکردهای جنبش های اجتماعی

تاکتیک های مبارزاتی جنبش ها

سنخ شناسی جنبش های اجتماعی

پیشینه تاریخی جنبش های اجتماعی در ایران و جهان

بررسی جنبش های اجتماعی در سایه مطالعات بین رشته ای و چند رشته ای

 

  • مجتبی مقصودی
۰۷
شهریور

مرز و مهاجرت

بررسی وضعیت دوگانه مهاجرین افغانستانی و اوکراینی

 

مجتبی مقصودی[1]

دانشیار گروه علوم سیاسی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی. واحد تهران مرکزی. تهران. ایران.

 

فصلنامه علوم و فنون مرزی

دوره 12، شماره 1، شماره پیاپی 44، بهار 1402. صفحه 126-145.

 

 

چکیده:

تحولات و تلاطمات سیاسی- نظامی در دو کشور افغانستان و اوکراین ناشی از جنگ داخلی و تهاجم خارجی در دو ساله اخیر علاوه بر آلام و رنج های بی شمار و خسارات گسترده، موج گسترده ای از مهاجرت مردم این دو کشور را به سوی دیگر کشورها موجب شد. جدای از ابعاد و پیامدهای خطیر و چند وجهی این وضعیت هم بر جامعه مهاجرین و هم کشورهای مقصد، تمرکز این مقاله بر بازنمایی سیاست های مرزی متفاوت و گاه متعارض اروپائیان در قبال مهاجرین است که با معیارهای هویتی سنجیده شده و مبنای مواجهه با آنان قرار گرفته است.

مرزها به مثابه پدیده های چندوجهی؛ علاوه بر وجه سرزمینی - جغرافیایی و سیاسی، از وجوه هویتی - فرهنگی برخوردار بوده و همزمان با دو کارکرد "همبستگی ساز و وحدت آفرین" در درون جوامع ملی و "تمایز و تفکیک" با دیگر جوامع مورد شناسایی قرار می گیرند. در کنار این رویکرد، برخی از صاحبنظران مطالعات مرزی با تکیه بر ملاحظات هویتی، امروزه بر کارکردها و ابعاد جدیدی از مرز چون تأثیر مهاجرت ها بر مرزها تأکید دارند.

این مقاله با اتخاذ رویکردی کیفی و با تکیه بر تحلیل‌های آماری ثانویه، در چارچوب روش توصیفی و تحلیلی عمیق، ضمن بررسی رابطه میان موضوع مرز و مهاجرت، با طرح این سئوال اساسی که چرا برخلاف تعهدات حقوق بشری دولت های اروپایی؛ پناهجویان و مهاجران در رژیم مرزی اروپایی به "متمدن اروپایی" و "غیرمتمدن خاورمیانه ای" ارزش گذاری و تقسیم می شوند؟ و چرا و چگونه مطابق با این دسته بندی، نحوه مواجهه و رفتار با هریک متفاوت می گردد؟

نویسنده مقاله با انتخاب رهیافت انتقادی و بررسی سیاست های دوگانه در مواجهه با مهاجران و پناهندگان این فرضیه را مطرح می سازد که اتخاذ رویکردهای دوگانه از سوی این کشورها مبتنی بر ملاحظات هویتی بوده و ممانعت از مهاجرت به روشهای گوناگون از جمله اقامت دهی در کشورهای ثالث تا امنیتی سازی، جلوگیری از ورود مهاجران و حصارکشی در مرزها را از یک سو در برابر مهاجران آسیایی و افریقایی و استقبال گرم و حفاظت موقت در مواجهه با مهاجران اوکراینی را دربر می گیرد.

 

کلید واژگان:

مهاجرت، مرز، رژیم مرزی، مهاجران افغانستانی، مهاجران اوکراینی، سیاست دوگانه، اتحادیه اروپا

 

[1] -  ایمیل نویسنده مسئول: maghsoodi42@yahoo.com

https://orcid.org/0000-0001-6753-9738

 

  • مجتبی مقصودی
۰۱
شهریور

معرفی کتاب "در سایه یکصدسالگی درخت دوستی"

و یادداشت

"ایران و انعقاد دو پیمان مودّت تاریخ ساز در سال 1921"

 

کتاب در سایه یکصدسالگی درخت دوستی حاصل کوشش رز فضلی و ماندانا تیشه یار است. انتشارات فروغ سپهر این کتاب خاطرات را روانهٔ بازار کرده است. این اثر از روابط خارجی، روابط اقتصادی و روابط فرهنگی میان ایران و افغانستان سخن گفته است.

درباره کتاب در سایه یکصدسالگی درخت دوستی

 

 

کتاب در سایه یکصدسالگی درخت دوستی با حمایت انجمن علمی مطالعات صلح ایران و پژوهشکدهٔ فرهنگ و ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و به‌مناسبت صدویکمین سالگرد امضای عهدنامهٔ دوستی و مودت میان ایران و افغانستان نوشته و روانهٔ بازار شده است. این کتاب را دانشگاهیان و فعالان مدنی این دو کشور به رشتهٔ تحریر در آورده‌اند. هر یک از بخش‌های این اثر، نام یکی از این نویسندگان را در بر گرفته است. شما با مطالعهٔ این کتاب، جستارها و یادداشت‌هایی را می‌خوانید که روابط خارجی، روابط اقتصادی و روابط فرهنگی میان ایران و افغانستان را نشان داده‌اند. یکی از یادداشت های این کتاب با عنوان  "ایران و انعقاد دو پیمان مودّت تاریخ ساز در سال 1921" از سوی مجتبی مقصودی  تألیف شده که در زیر می خوانیم.

یادداشت

"ایران و انعقاد دو پیمان مودّت تاریخ ساز در سال 1921"

به قلم مجتبی مقصودی

سال 1921 برای ایران به لحاظ انعقاد پیمان های تاریخ ساز با همسایگان سال مهمی تلقی می شود. از اولین ماه های سال 1921 به فاصله پنج ماه، مقامات رسمی کشور بر دو پیمان مودت و دوستی مهم صحه گذاردند که مناسبات نوین کشور ما را در قرن جدید با همسایه قدرتمند شمالی و همسایه هم زبان شرقی شکل بخشید. این دو قرارداد از حیث اهمیت و فراگیری در طول یکصد ساله اخیر از جمله تأثیرگذارترین و مبنایی ترین قرار دادهایی بوده است که عملا روابط ایران با این دو کشور را ساماندهی و جهت بخشید.

    اولین قرارداد در اسفند 1299 ه.ش همزمان با کودتای سوم اسفند و چند سال بعد از انقلاب بلشویکی و استقرار دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی منعقد شد؛ کشور جدید الولاده ای که از دل سرنگونی امپراطوری تزاری سربرآورد و در تلاطم جنگ در اقصی نقاط کشور و مرزهای خود با کشورهای متخاصم و ضد انقلابیون روس معروف به روس های سفید قرار داشت و بعد از کنگره 1920 باکو، جا پایی از نفوذ عقاید انقلابی خود را در قلوب ملل ستمدیده شرق و از جمله ایران جستجو می کرد و قرارداد 1921 را با احتساب ملاحظات استراتژیک جدید قراردادی ضدامپریالیستی و ضد الگوی توسعه طلبانه تزارها در راستای منافع ایران برمی شمرد.

    قرارداد دوم با افغانستان در تیرماه سال 1300 (1921) یا دومین سالگرد استقلال این کشور از انگلستان و سلطنت امان الله محقق شد. امان الله شاهی که بعد از ترور پدر با حمایت علما و رهبران اقوام در سال 1919 به تخت شاهی نشست و اعلام استقلال کرد؛ مرزهای امن کشور خود را در همسایگی ایران جستجو می کرد که بعدا مهمترین متحد این کشور نیز تبدیل شد و تعاملات رهبران دو کشور بستر بسیار مناسبی را برای تأمین اهداف دو کشور در ایجاد ثبات و توسعه در سایه همزیستی مسالمت آمیز و روابط دوستانه و برادرانه فراهم ساخت.

هر دو پیمان در شرایط گذار در نظام بین الملل بعد از جنگ جهانی اول و استقرار نظم نوین جهانی و نیز در شرایط گذار در ساختار نظام سیاسی سه کشور ایران، افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی منعقد گردید. در واقع خاتمه جنگ جهانی اوّل و تضعیف قدرت های مسلط جهانی و از جمله انگستان که با امواج استقلال خواهی مستعمرات آغاز شد و در ایران نیز تضعیف مواضع استعمارگر پیر را بدنبال داشت که تبلور خود را در مخالفت مجلس دوره ششم مشروطه با قرارداد 1919 یافت و عملا مرگ قرارداد تحمیلی و یکجانبه قرارداد کاکس- وثوق الدوله را رقم زد.

اما پیمان های 1921 در زمانی منعقد شد که در هر سه کشور کم و بیش نسل جدیدی از سیاستمداران با خاستگاه، اهداف و رویکرد های متفاوت اداره کشور و نظام سیاسی کشور را بر عهده گرفتند. این پیمان ها همچنین نسل جدیدی از قراردادها در اوایل قرن بیستم با هدف تأمین منافع متقابل، حسن همجواری و همزیستی مسالمت آمیز، گسترش مراوادات، حل و فصل اختلافات پیشین و چشم اندازسازی را در مناسبات فیمابین با مسئولیت دولت های نوین را موجب شد.

   بنظر می رسد این دو پیمان گام های اولیه ای در شکل دهی به دولت- ملت های نوین و تلاش های قابل توجهی در استقرار و تثبیت دولت های توسعه گرایی است که روند توسعه و پیشرفت ملی را از مسیر صلح سازی، ایجاد امنیت و ثبات و پیوندهای عمیق منطقه ای جستجو کرده و بدنبال کاهش زمینه های اختلافات و به ویژه اختلافات تاریخی، ارضی و مرزی هستند. کشورهایی که بعد از دوره های متمادی جنگ و درگیری در آستانه فروپاشی، مجددا ققنوس وار سر برآورده و در سایه اراده ملت های خود قدم در راه استقرار دولت های نوین نهاده اند.

   پیمان دو جانبه دو کشور ایران و افغانستان در سال های بعد الگو و طلیعه همکاری های عمیقی میان دو ملت گردید که نمونه هایی از این پیمان ها با دیگر همسایگان نظیر ترکیه و عراق هم ظهور و بروز یافت.

این یادداشت ضمن اذعان بر وجود موانع و بازدارنده های تعمیق روابط فیمابین و همگرایی تمدنی، به ویژه موانع و آسیب های هیدروپولیتیک و تشتت رهبران همسو؛ اراده و سرنوشت مشترک دو ملت را در به حاشیه رانی این تنگناها و آسیب ها قطعی دیده و امیدوار است در چارچوب بصیرتی فرهنگی و تاریخی همگرایی دو ملت و دو دولت تحقق یابد.

 

  • مجتبی مقصودی
۱۰
مرداد

بازگشت پرقُدرتِ گفتمانِ ایرانشهری به سیاست

مجتبی مقصودی

 

    چند ماهی از درگذشت فیلسوف بی بدیل، نویسنده بزرگ و مترجم توانا دکتر سید جواد طباطبایی می گذرد. جامعه علمی ایران همچنان در بهت و حیرت از دست دادن این اندیشمند یگانه، نظریه پرداز، اندیشه ورز پرکار و عمیق و ایران اندیش و ایرانگرا قرار دارد  و مهم تر آنکه در زمانه ای که کشور از هر سو در معرض تلاطمات جدّی است و به او نیاز فکری و راهبری دارد بیش از پیش خلاء حضور اندیشه های راهگشای این اندیشمند احساس می شود.

*****

   طباطبایی در چند حوزه نام آشناست. اولین حوزه نظریه پردازی است. طراحی و تدوین نظریه زوال اندیشه سیاسی در ایران و نیز نظریه ایرانشهری به مثابه پروژه ای نظری و در عین حال انضمامی و راهبردی را در این عرصه می توان برشمرد. دومین حوزه هگل شناسی وی است که محصول آن تألیفات، ترجمه ها و درس گفتارهایی در باره هگل است. سومین حوزه ترجمه های گرانسگی است که از استاد بجای مانده است ترجمه و بازنویسی کتاب سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی وکتاب های فلسفه اسلامی و ایرانی اثر هانری کُربن از جمله شاخص ترین این آثار است. چهارمین حوزه تلاش های آموزشی رسمی و غیر رسمی است که از دانشگاه شروع شد و در ادامه بصورت غیررسمی در قالب درسگفتارها، سخنرانی ها و حضور در کلاس هایی موسساتی چون پرسش ادامه یافت.

 

 

 

اندیشه های طباطبایی و صراحت در گفتار وی جنب و جوشی جدّی در جامعه دانشگاهی و محافل سیاسی ایران برجای گذارد و همفکران و منتقدین زیادی بر له یا بر علیه وی قلمفرسایی کردند و شاید از این منظر تأثیرگذارترین فیلسوف و اندیشمند معاصر ایران محسوب می شود. وی در حالیکه که شیفتگان، همفکران و طرفداران پروپا قرص فراوانی داشت منتقدین سرسخت و صریحی نیز داشت که علیرغم فوت استاد همچنان اندیشه ها و نظرات وی را محل بحث و نظر  چالش برانگیز کرده اند.

 

مقایسه اندیشه های شریعتی و طباطبایی از چشم انداز جریان سازی و اقبال اجتماعی

 ظهور، بروز و برجستگی جریان اسلام سیاسی در دهه 1350 محصول چند متغیر مهم بوده است. اول ظرفیت اسلام شیعی در بسیج گری حول محور ظلم ستیزی و عدالت گستری؛ دوم آمادگی جامعه ایران در بهره برداری از ظرفیت های سنتی در مذهب شیعه و الگو برداری از آن؛ سوم غفلت و تحلیل غلط نظام سیاسی وقت از ظرفیت و توان سازماندهی سیاسی نیروهای مذهبی و روحانیت بر علیه نظام سلطنت با بهره گیری از هیئت های مذهبی و مساجد با این تصور که خطر جدّی که نظام سیاسی را تهدید می کند از ناحیه اتحاد جماهیر شوروی و نیروهای چپ گرا و سپس نیروهای جبهه ملی است؛ لذا نیروهای مذهبی با محدودیت های کمتری روبرو بوده اند، بدین لحاظ تصور اینکه بزعم رژیم پهلوی نیروهای ارتجاع سیاه که به نیروهای مذهبی اطلاق می گردید بتوانند حرکت فراگیر سیاسی در سطح کشور ایجاد نمایند منتفی بود در چنین مقطعی دکتر علی شریعتی با بهره گیری از تریبون دانشگاه و حسینیه ارشاد با برجسته سازی اسلام عدالت خواه، ضد استثماری و ضداستبداد از طریق بازتعریف و قرائت رادیکال، مدرن و گاه سوسیالیستی از تاریخ و نقش رهبران صدر اسلام چون علی(ع)، فاطمه(س) و ابوذر و سلمان مسیر بازگشت به خویشتن خویش شیعی را تشویق و هموار سازد.

این یادداشت مدعی است و تأکید دارد که اولا نظام سیاسی وقت وزن نیروهای مذهبی در تحولات سیاسی کشور دهه 1350 ه. ش را خوب برآورد نکرد و نیروهای مذهبی را مخاطره ای جدی نمی دانست، لذا هیئت های مذهبی و مساجد توانست سنگر مبارزاتی مخالفین حکومت پهلوی گردد. و ثانیا یکی از شخصیت های مهم جریان سازی اسلام سیاسی و در عین حال منتقد متولیان رسمی یعنی روحانیت شیعه در این دهه دکتر علی شریعتی مزینانی بود که با آثار قلمی و سخنرانی های پرشور و هیجانی توانست اشتیاق قابل توجهی در نسل جوان و جامعه سنتی برای بازگشت به اسلام سیاسی هموار سازد. بدین لحاظ بخش زیادی حیات اسلام سیاسی در ایران در دهه 1350 و برجستگی این جریان و گفتمان محصول تلاش های فکری شریعتی و غفلت نظام پهلوی از نیروهای مذهبی بود.

با ترسیم چنین نقش برجسته و محوری از شریعتی در اقبال اجتماعی به اوج رسانی و یارگیری گفتمان اسلام سیاسی در دهه 1350 ه. ش به سراغ فیلسوف گفتمان ایرانشهری فرهنگی سید جواد طباطبایی می رویم که پس از چندین دهه تلاش نظری و مطالعاتی از دهه  1390 توانست گفتمان ایرانشهری فرهنگی را فراتر از مرزهای ملی به مرکز ثقل مباحث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای خروج از بحران کشور قرار دهد.

  مشخصا با اقبال اجتماعی و سیاسی بخش های وسیعی از جامعه سیاسی ایران به نظریه ایرانشهری فرهنگی، این جریان و گفتمان از دهه 1390 پروبال می گیرد و عملا پس از چهار دهه در حاشیه و انزوا بودگی، جایگاه خود را در مرکز ثقل جریانات سیاسی و فکری و منازعات گفتمانی از منظر ظرفیت بسیج گری، الگو سازی و نمادپردازی، تحول خواهی و راهنمای عمل بودن باز می یابد و تا حدی می توان مدعی بود که در اولین سال های سده ی پانزدهم ه. ش گفتمان غالب در جامعه ایران را تشکیل داده است. واقعیتی که هیچگاه در برآوردهای نظام سیاسی پیش بینی نمی شد و ظرفیت های گفتمان سازی این جریان و اندیشه نه تنها از منظر نظام سیاسی، بلکه از منظر تحلیل گران و صاحبنظران سیاسی داخلی و خارجی مغفول مانده بود.

به عبارت دیگر؛ در رصد و برآورد تحلیل گران نظام جمهوری اسلامی هیچگاه بازگشت گفتمان ایرانگرایی بعد از سقوط نظام پهلوی پیش بینی نمی شد. تصور غالب مسئولین نظام این بود که شکست و سقوط نظام پادشاهی در بهمن 1357 به مثابه مرگ ابدی جریان ایران گرا در جغرافیای سیاسی کشور است. در بهترین حالت نظام احتمال تهدید و خطر از جانب نیروهای چپ و مذهبی را می داد ولی از جانب نیروهای ایرانگرا را نمی داد.

دیگر مختصات گفتمان ایرانشهری فرهنگی

"مساله ایران" کلید فهم اندیشه سید جواد طباطبایی است. گفتمان ایرانشهری طباطبایی به مثابه گفتمانی هویت محور و فراگیر با بازگشت به خویشتن ایرانی خویش آغاز می شود و در هم تنیده با دنیای مدرن پروبال می یابد و به ِخرد امروزین مجهز می شود. در این دستگاه فکری، خاص گرایی های قوم گرایانه و ناسیونالیسم در ذیل نظریه و گفتمان ایرانشهری فرهنگی رنگ می بازد.

پشتوانه دقیق و عمیق علمی- تاریخی و نظری اندیشه های طباطبایی باعث شده تا اضلاع و ابعاد دستگاه فکری طباطبایی جنبه شعاری، هیجانی و پوپولیستی نداشته باشد و مبتنی بر شعور و اندیشه ورزی عالمانه و دارای پشتوانه بومی و ریشه دار ایرانی باشد؛ لذا انسجام فکری و مدل آرمانی وی همخوانی کاملی با تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله کشور دارد.

از جمله ویژگی های دیگر این گفتمان آینده نگری و آینده گرایی است که می تواند ایرانِ در بحران را از این مهلکه رهانیده و به ساحل امن برساند؛ از طرفی ظرفیت بازسازی و احیاء تمدنی را دارد. چشم انداز سازی از احیاء تمدنی به مدد مولفه ها و اندوخته های چند هزار ساله در سایه اندیشه های دکتر طباطبایی نه تنها امکانپذیر، بلکه حتمی است.

اگر چه این گفتمان گذشته تاریخی را مبنای تحلیل، درس آموزی و ایده پردازی قرار داده ولی در گذشته و تاریخ باقی نمانده و از مدرنیته و دستاوردهای آن فراری نشده است؛ بلکه مدرنیته را از لوازم دستگاه فکری ایرانشهری می داند.

 تقدم ایرانیت بر اسلامیت و قرار گرفتن وجه دینی و مذهبی در چارچوب هویت ملی از جمله مختصات پروژه ایرانشهری سید جواد طباطبایی است. در این نگرش اسلامیت جزیی از هویت ملی و تاریخی ایرانیان ارزیابی شده است که از قضا تقویت هویت ایرانی را بدنبال داشته است.

 توسعه گرایی در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از دیگر ستون های پروژه ایرانشهری است که آینده ایران را در بستر آن شکوفا و پیشگام می بیند؛ مؤلفه ای که در میان اغلب جریانات اسلام گرا و رهبران فکری شان در سایه عدالت خواهی و ظلم ستیزی رنگ باخته و بعضا ظهور و بروز نداشته است.

حسن ختام

    کالبد شکافی جریان ایرانشهری، در کنار روند پژوهی فضای حاکم بر کشور و توالی بحران های موجود به همراه تحولات منطقه ای و جهانی نشان می دهد جریان ایرانشهری روند رشد یابنده شتابانی را در سال های گذشته طی کرده و در سال های آینده نیز طی می نماید. ضعف و ناتوانی جریان های مختلف سیاسی در مسأله یابی و کمک به برون رفت از بحران های موجود و در پاسخگوییِ به هنگام و کم هزینه مطالبات سیاسی- اجتماعی، غلبه جریان ایرانشهری و تبدیل آن به گفتمان مسلط را با ظرفیت بسیج گری سیاسی - اجتماعی و نمادسازی نشان می دهد. بخش قابل توجهی از این این روند یعنی؛ باز خیزش مجدد این جریان، زنگار زدایی و حرکت به سمت تبدیل شدن به گفتمان مسلط محصول تلاش های فکری، اندیشه ورزی و نظریه پردازی سید جواد طباطبایی است که در چند دهه اخیر از سوی استاد بصورت آرام آرام ولی پیش رونده تعمیق و گسترش یافته است .

منتشره در:

مجتبی مقصودی، "بازگشت پرقُدرتِ گفتمانِ ایرانشهری به سیاست"، سیاست نامه، سال هفتم، شماره 26، بهار 1402

  • مجتبی مقصودی
۰۴
مرداد

سلسله یادداشت هایی در باره انتخابات جدید انجمن علوم سیاسی ایران(5)

ضرورت تمهید پیوست اقتصادی

 

مجتبی مقصودی

از بنیانگذاران و عضو هیات مدیره ادوار مختلف انجمن علوم سیاسی ایران

http://drmaghsoudi.ir

 

       حسب دو دهه مشارکت در فعالیت های انجمنی و از جمله 7 سال عضویت در کارگروه کمیسیون انجمن های علمی ایران وزارت علوم و تجربه زیسته ی مشارکتی و فعالانه در سه انجمن علوم سیاسی، مطالعات صلح و  ایران شناسی؛ از جمله مهمترین تنگناها و مشکلات همه ی انجمن ها و به ویژه انجمن های حوزه علوم انسانی و اجتماعی در پیشبرد اهداف و مأموریت های علمی خود "مشکلات و تنگناهای مالی" است که عملا قدرت مانور علمی و ظرفیت های تعاملی در سطح ملی و بین المللی را بشدت کاهش داده است. این کمبودها و تنگناها با اوضاع و احوال نامناسب بیرونی و سیاست های انقباضی نهاد دولت، عرصه را بر دست اندرکاران و به ویژه اعضاء هیأت مدیره تنگ کرده و شرایطی  را پدید آورده که در بهترین حالت انجمن ها به حداقل فعالیت ها بسنده کنند.

مهمترین منابع مالی انجمن ها در سرفصل های زیر قابل شمارش است:

اول: در مورد حق عضویت اعضاء در یادداشت دوم بصورت مفصل بدان اشاره شد. تنها نکته از قلم افتاده موضوع حق عضویت "اعضاء حقوقی" است که می تواند بسته به صلاحدید هیأت مدیره انجمن ها تعیین و دریافت گردد . در این خصوص امسال در مجمع عمومی انجمن رقم ثابت یک میلیون تومان برای اعضاء حقوقی تصویب شد که البته فاصله معنا داری با حق عضویت برخی انجمن های فنی و مهندسی دارد . حق عضویت حقوقی پرداختی شرکت ها و برندهای معروف به این انجمن ها گاه به ده ها و صدها برابر می رسد که در مواردی تقسیط می شود. در سابقه انجمن علوم سیاسی ایران در دهه اول فعالیت خود در مقطعی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب با حمایت یکی از همکاران محترم عضو هیأت علمی آن واحد به عضویت انجمن علوم سیاسی درآمد و مبلغ سه میلیون تومانی را به عنوان حق عضویت پرداخت کرد.

شایان ذکر است در انجمن علوم سیاسی و  انجمن های مشابه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی،کمتر نهاد حقوقی دولتی و یا غیردولتی به عضویت انجمن ها درآمده اند که بتوان بر روی حق عضویت آن ها حسابی باز کرد؛ چرا که از سوی نهادهای دولتی نیازی به انجمن ها احساس نمی شود که به عضویت انجمن ها درآیند؛ البته در این بی نیازی نهادهای دولتی به انجمن های علمی علاوه بر ضعف کارکردی انجمن ها؛ رویکردها و سیاستگذاری های اعلام شده و نشده نهاد دولت بی تأثیر نبوده است. به علاوه؛ در راستای تسریع در انجام و عملیاتی کردن فعالیت های مشترک، انجمن ها قالب سهل و ساده تر "انعقاد تفاهم نامه ها" را در دستور کار قرار داده که در عین حالی که مزایای فراوانی و از جمله تسهیلگری در مناسبات فی مابین دارد ولی نهاد دولت را از پرداخت حق عضویت این به این نهادهای مدنی و علمی معاف می سازد.

دوم: حمایت های مالی سالانه کمیسیون انجمن های علمی ایران علیرغم مبلغ کم، یکی از منابع مالی ثابت در سبد درآمدی انجمن ها بوده که بسته به رتبه بندی انجمن ها به عنوان نهادهای مدنی- غیردولتی پرداخت می شود و عملا چندصد انجمن علمی از این کمک مالی بهره می برند. برای انجمن علوم سیاسی ایران این مبالغ ناچیز از 3 میلیون تومان در اواخر دهه 1380  آغاز تا  حدود  9 میلیون تومان در سال 1400 افزایش و  بصورت سالانه پرداخت شد. هر چند این حمایت های مالی بسیار ناچیز بوده که حتی کفاف هزینه تلفن، آب و برق و اینترنت دفتر انجمن را نمی داد، ولی به برکت رویکرد جدید دولت، در دو سال اخیر یعنی از سال 1400 به بعد کمیسیون انجمن های علمی ایران  این کمک های مالی ناچیز به اکثر انجمن های علمی را قطع و عملا تنگناهای مالی انجمن ها و از جمله انجمن علوم سیاسی ایران را تشدید کرد.

سوم: اخذ طرح های علمی و مشارکت در  پروژه های مطالعاتی نهادهای دولتی و غیر دولتی، داخلی و بین المللی؛ از جمله منابع مهم مالی انجمن ها است که می تواند آورده مالی مناسبی برای انجمن ها داشته باشد و برای انجمن علوم سیاسی ایران نیز تا قبل از شیوع کرونا از مهمترین منابع درآمدی محسوب می شده است. اخذ سه پروژه ممیزی علوم سیاسی، مطالعات امنیتی و مطالعات قومی از معاونت فناوری ریاست جمهور در اوایل دهه 1390، پروژه توسعه سیاسی از دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام در همان سال ها و همکاری مطالعاتی با معاونت زنان ریاست جمهوری در اواخر دهه 1390 در این راستا محسوب می شود. متاسفانه در سال های اخیر به دلیل بروز تنگناهای مالی در کل کشور و از جمله کاهش بودجه های پژوهشی عملا باب این قبیل همکاری ها بسته و مشکلات مالی انجمن حتی در اداره روزمره دفتر و حقوق و دستمزد حداقلی یکی- دو کارشناس نیز دچار اخلال گردیده است و این در حالی است که در صورتی که رویکرد دولت و نهادهای حکومتی نسبت به تعاملات بین المللی انجمن ها برای اخذ طرح و پروژه های بین المللی مساعد باشد اکثر انجمن ها و از جمله انجمن علوم سیاسی ایران می توانند از پروژه های تحقیقاتی بین المللی بهره مند گردد و با آورده های مالی بین المللی نه تنها  امورات روزمره انجمن ها را بگذرانند؛ بلکه از منظر اثربخشی، کارایی و کارآمدی و حتی کارآفرینی موثرتر عمل کرده و جایگاه خود را ارتقاء دهد.

چهارم؛ تعریف رویدادهای علمی_ آموزشی داخلی و بین المللی درآمدزا نظیر؛ کارگاه های آموزشی و تخصصی، همایش ها و رویدادهای بین المللی  چون مدرسه تابستانه و بهاره در این رابطه قابل تحلیل و بررسی است. مدرسه بهاره بین المللی آنلاین ۲۰۲۱  با عنوان "چشم انداز توازن قوا در آسیا در دهه ۲۰۲۰"،  مدرسه تابستانه "سیاست، اسلام و دولت در ایران"، کارگاه هایی چون ؛جستجوی پیشرفته دانش سیاسی و روابط بین‌الملل در اینترنت، مقاله‌نویسی علمی، مهارت مذاکرات بین‌المللی، تحلیل گفتمان، آینده‌پژوهی، پروپوزال‌نویسی، روزنامه‌نگاری سیاسی، فن ترجمه، اروپاشناسی، تحولات قومی در ایران معاصر، خاورمیانه شناسی  و اندیشه سیاسی در قرن بیستم در راستای دانش افزایی، توانمند سازی و افزایش قدرت فهم و تجزیه  تحلیل دانش پژوهان علاقمند برگزار گردید که در عین حال کمک مالی به اداره انجمن نیز بوده است.          

پنجم:  جلب حمایت هدایا از نیکوکاران، واقفین و موسسات بخش خصوصی: در چارچوب اساسنامه های تیپ، انجمن های علمی می توانند از هدایا و کمک های مالی خیرین، واقفین و  شرکت ها و موسسات بخش خصوصی برای تأمین منابع مالی بهره ببرند. انجمن علوم سیاسی ایران اگر چه در طول فعالیت خود و در چارچوب ارتباطات شخصی روساء و اعضاء هیأت مدیره توانسته است بصورت بسیار محدود از هدایا و کمک های مالی بهره ببرد ولی در کسب منابع متنوع مالی و  مهمتر از آن منابع مالی ثابت و مستمر موفق نبوده است و بعضا در شرایط استیصال و نیاز به سوی برخی از خیرین دست یاری دراز کرده است که لطف این بزرگواران باعث مشکل گشایی مقطعی گردیده است. تجهیز دفتر انجمن در خیابان لبافی نژاد و برگزاری تعدادی از مراسم نکوداشت ها و اعطاء برخی هدایا به چهره های ماندگار این حوزه نمونه بارز این حمایت مالی خیرین به انجمن بوده است

در این ارتباط لازم به ذکر است؛ در حالی که تجربه تاریخی ایرانیان از اختصاص اموال و دارایی ها  نیکوکاران به امور خیریه و به ویژه وقف حکایت داشته و در دهه های اخیر گام های حمایتی جدی تری از سوی نیکوکاران در راه مدرسه سازی، خوابگاه سازی و کمک به هزینه تحصیلی دانش پژوهان علاقمند برداشته شده است؛ ولی هنوز نتوانسته "فرهنگ وقف" دریچه ای به سوی انجمن های علمی بازنماید و بدین لحاظ تا نهادینه شدن فرهنگ وقف در ارتباط با این نهادها راه درازی در پیش است.

اگر تلاش خیرین و نیکوکاران در گذشته معطوف به نهادهای دینی و مذهبی بوده و در قالب "وقف کلاسیک" و یا "موقوفات سنتی" ارزیابی می شد جا دارد در عصر جدید و در قالب "وقف و موقوفات نوین" کمک به انجمن های علمی داوطلبانه غیردولتی در اولویت خیرین قرار گیرد؛ تا انجمن ها بتوانند با کمترین دغدغه مالی و وابستگی به دولت ها، مستقل تر و گسترده تر و تأثیرگذارتر عمل نمایند. در این عرصه تلاش برای فرهنگ سازی، توجیه خیرین برای مشارکت مالی با هدف استمرار و تعمیق فعالیت های  علمی و بشردوستانه ی انجمن ها متناسب با تحولات و نیازهای امروزین جوامع علمی و عصر جهانی شدن می تواند گامی در مسیر ارزیابی گردد.

*****

 تلاش برای جلب اسپانسر از طریق مذاکره و گفتگو با صاحبان شرکت ها و صنایع در قالب "مسئولیت اجتماعی" و "مسئولیت شرکتی" در کنار راه اندازی "کانون فارغ التحصیلان علوم سیاسی و روابط بین الملل"  و "جذب آگهی های تجارتی با رعایت اخلاق حرفه ای" با اهداف و کارکردهای متنوع و از جمله مشارکت علمی، مدنی و مالی در فعالیت های علمی- آموزشی این نهاد فراگیر می تواند به کاهش مشکلات کمک نماید.

مشخصا؛ با توجه به ملاحظات مذکور و در راستای تقویت و تعمیق عملکرد و کاهش تنگناهای مالی انجمن، جا دارد در ابتدای تشکیل هیأت مدیره جدید، ضمن "پیش بینی کمیته مالی انجمن"، " پیوست اقتصادی سه ساله" این نهاد تهیه و تنظیم و از روزمرگی در این ارتباط نجات یابد.

 

http://drmaghsoudi.ir

 

  • مجتبی مقصودی
۲۱
تیر

سلسله یادداشت هایی در باره انتخابات جدید انجمن علوم سیاسی ایران(4)

اهمیت انتخابات امروز 

 

مجتبی مقصودی

از بنیانگذاران و عضو هیات مدیره ادوار مختلف انجمن علوم سیاسی ایران

http://drmaghsoudi.ir

 

مجمع عمومی و هشتمین دوره انتخابات هیأت مدیره انجمن علوم سیاسی ایران امروز چهارشنبه 21 تیرماه 1402 برگزار خواهد شد. در سلسله یادداشت های یک هفته اخیر تلاش کردم با نگاهی از درون و نیز با رویکرد انتقادی، و به ویژه با انتقاد از خود، به عنوان عضو هیأت مدیره ادوار مختلف فعالیت های انجمن را مورد نقد و بررسی منصفانه قرار دهم تا تجربه ی پرهزینه این مسیر طی شده نقشه ی راهی برای هیأت مدیره بعدی انجمن باشد.

 "در ضرورت مشارکت انجمنی"،"اعضاء انجمن و موضوع حق عضویت" و نیز "نگاهی گذرا به ظرفیت های معطل مانده انجمن علوم سیاسی" سه یادداشتی بود که با رعایت ملاحظات اخلاقی و مبتنی بر اسناد و مستندات دست اول منتشر گردید، هرچند برخی دوستان با گرته برداری از ایده های اصلی آن نوشتار و در یادداشتی با قلمی تند، انجمن را نوازش کردند. البته امیدوارم بعد از نوشتار امروز بتوانم در یادداشت شماره 5 در "ضرورت تمهید پیوست اقتصادی" یافته های خودم را  برای ادامه فعالیت موفق تر انجمن ارائه نمایم.

در تنویر افکار مخاطبین شرکت کننده در انتخابات امروز طرح چند نکته را ضروری می بینم تا شاید در سایه طرح این نکات انتخاب همکاران شایسته تری محقق گردد.

اول: اخلاق انجمنی و حرفه ای: به اعتبار دو دهه کار نهادسازی، تأسیسی و انجمنی شهادت می دهم؛ هیات مدیره و روسای ادوار مختلف انجمن همکارانی اخلاق مدار با سلامت انجمنی و حرفه ای بوده اند که در چارچوب فعالیت انجمنی و اخلاق حرفه ای جز به اعتلای نام علوم سیاسی کشور و انجمن علوم سیاسی ایران نیندیشیدند. وارد هیچ زد و بندی نشدند و  در سایه اعتبار و سرمایه های اجتماعی و علمی انجمن، آورده ای برای خود دست و پا نکردند. روسای انجمن علوم سیاسی ایران از  دکتر قاسم افتخاری، مرحوم دکتر محمد علی شیرخانی، دکتر سید محمد کاظم سجادپور، دکترعبدالامیر نبوی تا دکتر کیومرث اشتریان از خوشنام ترین اساتید کشور بوده و به سهم خود به انجمن وزن و اعتبار بخشیده اند.

دوم: اجتناب از حزبی سازی فعالیت انجمنی : انجمن علوم سیاسی ایران به عنوان یک نهاد علمی، نه از کمیسیون ماده 10 احزاب وزارت کشور؛ بلکه با مجوز کمیسیون انجمن های علمی ایران وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تأسیس شد؛ لذا نمی تواند در نقش احزاب سیاسی به کنش گری بپردازد به همین دلیل کنش گری سیاسی در زمره مسئولیت ها و مأموریت های هیچ انجمن علمی و حتی انجمن علوم سیاسی ایران که پسوند سیاسی را هم به عنوان پشتوانه خود دارد پذیرفتنی نیست. لذا ائتلاف سازی های تشکیلاتی-حزبی و طرح شعارها و وعده های انتخاباتی و انتشار پوستر در شب برگزاری مجمع و انتخابات در پیشینه فعالیت انجمن های علمی بی سابقه، خارج از عرف و روال معمول و تعجب برانگیز است و جا دارد در فرصت مناسب دلایل، زمینه ها، بسترها و خاستگاهای این حرکت تأمل و بررسی شود! لذا، مشخصا برای اجتناب از فعالیت تشکیلاتی- حزبی، آن هم بصورت یک محفل محدود و بسته، وجود تنوع دانشگاهی در ترکیب منتخبین هیأت مدیره یک اصل و رویه بوده و یکی از کارکردهای حضور نماینده وزارت علوم در فرایند برگزاری مجمع و انتخابات هیأت مدیره، نظارت بر نحوه اجرای این اصل و تایید بر صحت و سلامت برگزاری انتخابات از همه ی جهات و از این ناحیه است. ملاحظه ای که در همه ادوار هفتگانه انتخابات هیأت مدیره انجمن لحاظ شده است.

سوم: آنتاگونیستی سازی فضای موجود به مثابه خطایی راهبردی در مناسبات انجمنی: همواره افراط و تفریط آسیب زا بوده و انسان ها را از واقعیت ها دور ساخته و مانع از دیدن حقایق می شود؛ بلکه در دراز مدت هزینه های همزیستی و مصالحه را سنگین و به فاصله ها و شکاف ها دامن زده و گاه التیام ناپذیر می سازد. تبدیل صحنه انتخابات انجمنی به کارزارهای تبلیغاتی آنتاگونیستی و آن هم از نوع سلبی با وعده و وعیدهای پوپولیستی در انجمن ها بشدت کم سابقه بوده؛ نه تنها نوعی خودزنی تلقی می شود؛ بلکه این سوال را متبادر به ذهن می سازد که دوستان چه تصوری از قبول مسئولیت در هیات مدیره یک انجمن علمی دارند که چنین می تازند و وعده می دهند. به همین دلیل کار انجمنی به مثابه کاری داوطلبانه، بدون دریافت های مالی مستلزم روحیه، اخلاق، منش  و روش مدارا جویانه است نه پرخاشگرانه و کدورت برانگیز! بدین لحاظ؛ بنظر می رسد تنها اطلاعات نظری و کتابخانه ای از فعالیت مدنی- انجمنی برای عضویت در هیأت مدیره بزرگترین نهاد علوم سیاسی کشور کفایت ننماید؛ بلکه مستلزم ارائه مصادیقی از تجربه عینی و رئال از کار موفق داوطلبانه از سوی دوستان است تا توانمندی و استمرار روحیه داوطلبانه کاندیداها باورپذیر باشد.

چهارم: ضرورت حضور نسل های مختلف علوم سیاسی کشور در ترکیب هیات مدیره و ساختار علمی و اجرایی انجمن: اگر حضور و مشارکت اساتید و بزرگان معمر موجب وزن و اعتبار انجمن می شود و هویت بخش است؛ حضور نسل جوان تر نیز می تواند به فعالیت های انجمن گستردگی و شتاب بخشد. مشارکت متوازن و معنادار هر یک از نسل ها به عنوان مکمل یکدیگر در ترکیب هیأت مدیره، علاوه بر انتقال دانش و تجارب علمی و نیز بهره گیری از ظرفیت های ارتباطی هر یک از نسل ها، تحقق اهداف و ماموریت های انجمن را امکان پذیرتر می سازد؛ همچنان که حضور و مشارکت زنان نیز  می تواند ضمن تلطیف فضای کاری، انجمن را کاراتر و موفق  ترگرداند.

http://drmaghsoudi.ir

 

  • مجتبی مقصودی
۱۸
تیر

 

سلسله یادداشت هایی در باره انتخابات جدید انجمن علوم سیاسی ایران(3)

نگاهی گذرا به ظرفیت های معطل مانده انجمن علوم سیاسی

 

مجتبی مقصودی

از بنیانگذاران و عضو هیات مدیره ادوار مختلف انجمن علوم سیاسی ایران

http://drmaghsoudi.ir

 

در وضعیت سنجی گذرا از سرمایه های علمی و اجتماعی انجمن علوم سیاسی ایران که محصول دو دهه فعالیت همه جانبه،گسترده و مستمر دست اندرکاران و اعضاء انجمن و کنشگران علمی این عرصه  بوده؛ اگرچه به موارد زیادی می توان اشاره کرد ولی نباید فراموش کرد که بسیاری از این ظرفیت ها یا از کار باز ایستاده و غیرفعالند و یا نیمه فعال بوده و نیازمند برنامه ریزی، کنترل و نظارت، بازبینی ساختاری و تمهید مشوق ها از سوی هیأت مدیره بعدی است.  د ر این یادداشت تنها به چهار نمونه از ظرفیت های معطل مانده اشاره می شود:

  • نمونه اول: عضویت بیش از  800 نفر از اعضاء هیأت علمی، فارغ التحصیلان، دانشجویان تحصیلات تکمیلی از رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل و رشته های مرتبط در انجمن  و نیز پراکندگی جغرافیایی و فراگیری اعضاء در کل کشور و مشارکت اعضایی از دورافتاده ترین مناطق که بالقوه به انجمن ظرفیت عظیمی را بخشیده؛ ولی انجمن نتوانسته است به درستی از تخصص ها و مزیت نسبی اعضاء استفاده نماید و یا نیاز اعضاء را احصاء و متناسب با آن برنامه ریزی، تعامل و یا حتی کارت عضویت برای اعضاء صادر نماید؛ لذا بسیاری از اعضایی که در این سال ها مدارک خود را هم ارسال کرده اند، تکلیف خود را در خصوص عضویت در انجمن نمی دانند.

 

  • نمونه دوم: وجود 6 شعبه استانی در خراسان،کرمان،کرمانشاه، ایلام، همدان و کهگیلویه و بویر احمد اگرچه برای انجمن دستاوردی ارزشمند و قابل اعتناء محسوب می شود ولی بسیاری از آنها در یکی- دوساله ی اخیر چه بصورت رئال و چه بصورت مجازی حتی یک رویداد علمی تعریف نکرده اند. بجز شعبه مشهد به عنوان فعال ترین شعبه استانی که این شعبه نیز در یک سال اخیر دچار کاهش جدّی در فعالیت های علمی شده اند؛ هیچیک از شعبات استانی بعضا دارای برنامه سالانه نبوده و عملکرد سالانه ای را هم به هیأت مدیره انجمن علوم سیاسی در تهران ارائه نداده اند.

 

  • نمونه سوم: از میان حدود  10 کمیته علمی انجمن از جمله کمیته زنان، تنظیم گری، روانشناسی سیاسی، سیاست اجتماعی و معلولیت، پدیدار شناسی  و روش شناسی و ... که برخی از آنها فعالیت های محدودی را در قالب یکی- دو برنامه در طول سال دنبال می کنند؛ بسیاری از کمیته های انجمن عملا تعطیل اند؛ در عوض جای خالی کمیته هایی که سابقا در زمره کمیته های فعال انجمن بوده اند نظیر کمیته جامعه‌شناسی سیاسی، دانشجویی، اطلاع‌رسانی، اقتصاد سیاسی، روابط بین‌الملل، مطالعات منطقه‌ای، سیاست خارجی و روش‌شناسی بشدت احساس می شود.

 

  • نمونه چهارم: برگزاری 16 دوره همایش سالانه در موضوعات مبتلابه و مهم کشور، نظام بین الملل و منطقه ای اگر چه از جمله دستاوردهای مهم و بخشی از هویت انجمن محسوب می شود ولی هنوز انجمن از داشتن دبیرخانه دائمی در این ارتباط بی بهره است و دانش و تجربه اندوخته شده بصورت انباشتی به برگزارکنندگان همایش ها در سال های بعد منتقل نشده و عملا دانش و تجربه ی موجود نه تنها باعث ارتقاء سطح کمی و کیفی همایش ها نشده؛ بلکه هرسال دیرهنگام همایش سالانه برنامه ریزی می شود. عدم وجود نقشه راه در خصوص همایش های سالانه به گونه ای که حتی متن کامل مقالات تعدادی از همایش ها ی سال های اخیر اصولا منتشر نشده و در دسترس نویسندگان مقالات و مخاطبان قرار نگرفته است و انتشارکتاب مجموعه مقالات همایش ها به عنوان یکی از مهمترین محصولات این رویداد مهم به بوته تعویق و فراموشی بیفتد.

 

http://drmaghsoudi.ir

 

 

  • مجتبی مقصودی
۱۴
تیر

سلسله یادداشت هایی در باره

انتخابات جدید انجمن علوم سیاسی ایران

اعضاء انجمن و موضوع حق عضویت

(2)

مجتبی مقصودی

از بنیانگذاران و عضو هیات مدیره ادوار مختلف انجمن علوم سیاسی ایران

http://drmaghsoudi.ir

 

انجمن علوم سیاسی ایران در حال حاضر با بیش از 800 عضو پیوسته و صاحب رأی از ظرفیت و پتانسیل بسیار بالایی برای گسترش فعالیت های علمی و انجمنی برخوردار است. این 800 عضو اعم از استاد، دانشجو و دانش آموخته در اقصی نقاط کشور و در همه ی دپارتمان های علوم سیاسی کشور اعم از دانشگاه های دولتی، آزاد اسلامی و پیام نور و دوایر دولتی و غیر دولتی حضور دارند و می توانند شبکه گسترده ای از فعالین دانش سیاست کشور را شکل دهند و در صورت مشارکت فراگیر انجمنی اعضاء، این نهاد می تواند نقش موثری در اثر بخشی فعالیت های علمی -آموزشی و مرجعیت علمی انجمن ایفاء نمایند.

موضوع میزان حق عضویت و نحوه وصول آن نیز از جمله مشکلاتی است که همواره نه تنها دامن گیر انجمن علوم سیاسی؛ بلکه قریب به اتفاق انجمن های علمی کشور است. در حال حاضر حق عضویت برای اعضاء پیوسته 50 هزار تومان و برای اعضاء دانشجویی 35 هزار تومان می باشد که با توجه به تورم لجام گسیخته این حق عضویت رقم قابل اعتنایی نیست و در سبد هزینه های انجمن مبلغ ناچیزی تلقی می شود.  در عین حال پیش بینی حق عضویت متناسب با شرایط تورمی و وصول آن می تواند بخش کوچکی از نیازهای مالی انجمن را تأمین نماید؛ حال آنکه انجمن در وصول حق عضویت به دلیل مشکلات اجرایی و نازل بودن مبلغ آن هیچگاه بصورت جدّی پیگیر وصول آن نبوده است و اقدامات محدود انجام گرفته نیز تاکنون قرین موفقیت نبوده است.

از طرفی هرگونه افزایش حق عضویت مستلزم تصمیم گیری در مجمع عمومی انجمن است و هیأت مدیره انجمن بدون مجوز و مصوبه مجمع عمومی و تأیید کمیسیون انجمن های علمی کشور و اداره ثبت اسناد اجازه افزایش حق عضویت را ندارند. مشخصا تاکنون به واسطه فرایند بورکراتیک-حقوقی و ثبتی اقدامی در این خصوص از سوی انجمن انجام نپذیرفته است. بدیهی است بهترین راه برای تمهید حق عضویت متناسب با وضعیت تورمی و هزینه ها در کشور، واگذاری صلاحیت و اختیار تعیین مبلغ حق عضویت به هیأت مدیره انجمن از طریق جلب نظر مساعد اعضاء در مجمع عمومی است که می باید در آینده هدف گذاری و برنامه ریزی شود.

بر اساس اساسنامه اکثر انجمن ها و از جمله انجمن علوم سیاسی ایران، عضویت افراد مشروط به پرداخت حق عضویت سالانه است و عدم پرداخت حق عضویت سالانه، افراد را از شمول عضویت انجمن خارج می سازد. البته هیچیک از مسئولین انجمن در طول مسئولیت خود از این مکانیزم بهره نبرده و حتی در موارد معدودی که به هر دلیلی برخی اعضاء از پرداخت حق عضویت ناتوان و یا استنکاف وزیدند؛ علیرغم نیازهای مالی انجمن؛ دست اندرکاران مانعی برای ادامه مشارکت انجمنی اعضاء فراهم نکردند.

در ارتباط با حق عضویت، برخی انجمن های علمی از جمله انجمن جامعه شناسی ایران معمولا زمان برگزاری مجمع عمومی و انتخابات را فرصت خوبی برای وصول حق عضویت های سه ساله دانسته و مکانیزم های در این خصوص پیش بینی می نمایند که البته انجمن علوم سیاسی هیچگاه این رویکرد را انتخاب نکرده است.

http://drmaghsoudi.ir

  • مجتبی مقصودی