کتاب: تمدن ایرانی؛ فراسوی مرزها
جمعه, ۱۱ آذر ۱۳۹۰، ۰۶:۲۴ ب.ظ
تمدن ایرانی؛ فراسوی مرزهامجتبی مقصودی - ماندانا تیشه یارتهران: انتشارات تمدن ایرانی، 1388چاپ اول،173 صص
مقدمه
هنگامی که از ”تمدن“ صحبت به
میان میآید، انسان ناخودآگاه به یاد گذشتههای دور میافتد. گویی که این کلمه باری
از قدمت و دیرینگی را به دوش میکشد. تمدن در نگاه نخست، یادآور ویژگیها و خصوصیاتی
است که مردم هر سرزمین از دیرباز روابط اجتماعی، شیوه زیست، نحوه حکومتداری، ارتباطات
درون فرهنگی و مراودات خود با سایر اقوام و جوامع را براساس آن بنیان نهاده و بسیاری
از آنها را نسل به نسل، به فرزندان خود منتقل نمودهاند و اینک ما را به وارثان میراث
عظیم بدل ساختهاند.
این برداشت از تمدن البته گویای
همه واقعیت وجودی آن نمیتواند باشد زیرا پویایی و تحول تمدنهای قدیم و زایش تمدنهای
جدید طی سدههای اخیر و تداوم این تحول تا عصر حاضر، موجب شده است که ما جز میراث داران
تمدنهای کهن، از نقش و جایگاه دیگری را نیز برخوردار باشیم.
براین اساس مردمان هر دوره از
جمله دوران معاصر جز وظیفه حفظ و انتقال پیشینه فرهنگی ـ تمدنی سرزمینی که به آن تعلق
دارند، میبایست به نوبه خود از عهده فرآیند تمدنسازی نیز برآیند و چیزی را بر کاروان
در حال حرکت و پویای تمدن بشری بیافزایند. این امری اجتنابناپذیر است و سستی و انفعال
در مقابل آن و یا گریز از آن مانع از آن نخواهد شد که نسلهای آینده به دوران ما به
عنوان دوران رشد و شکوفایی یک تمدن نوین و یا مقوم تمدنی کهن بنگرند و یا آنکه این
عصر را دوران انحطاط تمدنی و واماندگی از قافله پیشرفت بشری بنامند.
از این منظر، تمدن نمیتواند
امری قدیمی، دور از دسترس و غیرقابل تغییر باشد. تمدنها در هر عصر با انسانها به
دنیا میآیند، زندگی میکنند و بعد از آنان همچنان به حیات خود ادامه میدهند. این
تنها پیشینیان نبودند که وظیفه تمدنسازی را بر عهده داشتند، ما نیز نقش ویژهای در
ایجاد، احیا، حفظ و تقویت عناصر تمدنی عصر خود بر عهده داریم.
با این همه نمیتوان انکار کرد
که توجه به مسائل تمدن و تحولات تمدنی در قرن گذشته تحتالشعاع بسیاری از معادلات سیاسی،
فرهنگی، اقتصادی، نظامی و ایدئولوژیک بوده و کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
در واقع با نگاهی به پیشینه بحثهای تمدنی در سده گذشته به جز مواردی معدود همچون آثار
آرنولد توین بی که با بررسی 26 تمدن، بحثهای نوینی را در حوزه شناخت تمدنها مطرح
نمود و یا فوکوتساوا یوکیشی که کتاب ارزشمند ”نظریه تمدن“ او به واسطه تأثیر بسزایی
که در رشد و توسعه ژاپن در قرن بیستم بر جای گذاشت، توسط یونسکو به عنوان یکی از آثار
برگزیده انتخاب شده است، به ندرت میتوان به مطالبی بدیع و جامع در زمینه ویژگیهای
تمدنی در عصر حاضر دست یافت.
بروز دو جنگ جهانی و پس از آن
ظهور عصر جنگ سرد میان قطبهای مختلف سیاسی در طول قرن بیستم موجب شد که مباحث ایدئولوژیک
میان نحلههای فکری مختلف و منازعات میان آنها اهمیت ویژهای بیابند و بسیاری از اندیشمندان
مطالعات خود را بر روی بررسی پدیدههای مذکور متمرکز سازند. منازعات ایدئولوژیک در
دوران جنگ سرد چنان بالا گرفته بود که مردمان، فارغ از تفاوتهای نژادی، زبانی، مذهبی
و فرهنگی و بدون آنکه با یکدیگر از پیشینه تاریخی مشترک و یا همسایگی سرزمینی برخوردار
باشند، احساس قرابت نموده و خود را در یک بلوک ایدئولوژیک و جبهه سیاسی قرار دهند.
ایدئولوژی چنان مقتدرانه در طی قرن بیستم بر بدنه تمدنهای قدیم و جدید تاخت که هیچ
یک از عناصر هویتی، تاب مقاومت در برابر آن را نیاورد.
در این میان تنها معدودی از
مورخان بودند که همچنان به مطالعه جدی پیرامون سرگذشت تمدنهای قدیم و تأثیر آنها بر
سرنوشت بشر پرداخته، ویژگیها و شاخصههای منتقل شده از آن اعصار به دوران حاضر را
برشمردند. شاید بتوان ”تاریخ تمدن“ ویل دورانت را برجستهترین مطالعه انجام شده در
این دوره به حساب آورد. با این همه نگاه تاریخی صرف به تحولات تمدنی، به تنهایی نمیتوانست
در بررسی ویژگیهای تمدنی راهگشا باشد و نیاز عصر نوین به شناخت هرچه بیشتر تحولات
جاری در حوزه تمدن ها را پاسخ دهد.
سرانجام با پایان عصر جنگ سرد
و کمرنگ شدن تضادهای ایدئولوژیک، انسانها بار دیگر به یاد آوردند که با یکدیگر تفاوتهای
بسیاری دارند. جنگهای نژادپرستانه، ملیگرایانه و دینمحورانه براساس مؤلفههای هویتی
قدیم و جنگ میان سنت و مدرنیسم براساس مؤلفههای هویتی جدید یکی پس از دیگری در اقصا
نقاط جهان قد علم کرده و ظرف یک دهه چنان دنیای پر تنشی را پدید آوردند که از برخورد
میان هویتها و فرهنگهای مختلف در نهایت ایده ”جنگ میان تمدنها“ سر برآورد.
بار دیگر مباحث تمدنی نقل محافل
علمی شد. دانشمندان و سیاستمداران گویی از خواب یک سده برخاستند و فریاد برآوردند که
هویتها یکسان نیستند، انگارهها ما را به سر منزل رهنمون نمیشوند، فرهنگها گاه در
تعارض با یکدیگر قرار میگیرند و در یک کلام، آدمیان به تمدنهای مختلف تعلق دارند.
توجه به این امر ضروری است که
در آستانه قرن بیستویکم تمدن غالب در این دوران با تأسی به گذشتگان به گونهای به
تمدنهای دیگر مینگرد که در قدیم فرضاً رومیان در دوران اقتدار به بربرها و ایرانیان
در هنگام منازعه به انیرانیان مینگریستند. تفاوت میان عصر حاضر و دوران باستان، دستیابی
انسان به فناوری جدید و استفاده از ابزارهای سیاسی، اقتصادی و بوِیژه فرهنگی نوین برای
اشاعه تفکر خودی و مسخ دیگری میباشد. بررسی نوع نگاه تمدن غربی به سایر تمدنها حتی
از میان فیلمهای مطرحی که طی یک دهه گذشته محصول بزرگترین صنعت سینمایی غرب، هالیوود،
میباشند، نیز به خوبی بیانگر این ادعا است. ”هفت سال در تبت“ که به سادگی و صداقت
نژاد زرد ریشخند میزند، ”آخرالزمان“ که اصالت تمدن صاحبان نخستین قاره آمریکا را از
بنیاد به زیر سؤال میبرد، ”300“ که تمدن ایرانی را با توحشی باور نکردنی قرین میداند
و دهها فیلم دیگر از اینگونه نمونههایی از شیوه نگرش و برداشت تمدن غرب از دیگر تمدنهای
جهان به حساب میآیند که بواسطه فناوری ارتباطی گسترده، در حال اشاعه در سراسر جهان
میباشد. این امر گویای آن است که تضادهای فرهنگی و تمدنی در دوران جدید نیز در قالبی
نوین همچنان به حیات خود ادامه دادهاند.
امروزه در جوامع مختلف برخی
تلاش نمودهاند تا الگوهای هویتی ـ تمدنی قدیم را زنده نمایند و برخی دیگر انسان عصر
حاضر را نیازمند تمدنی نوین و الگوی هویتی جدیدی دانسته، کمر همت بر ساختن و پرداختن
عناصر و مؤلفههای جدید هویت و تمدنساز، بستهاند.
واقعیت آن است که برای حفظ و
تداوم ”گوناگونی تمدنی“ در دوران کنونی بویژه از سوی جوامع دیرپای به نظر میرسد که
لازم است تا از هر دو روش مذکور بهره جست. شناخت هرچه دقیقتر و بهتر ویژگیهای تمدنی
کهن و بازتعریف عناصر تمدنساز براساس الگوهای نوین تمدنی و تلاش برای اشاعه آنها در
سطوح ملی، منطقهای و جهانی میتواند نقش مؤثری در تداوم پویایی ارزشهای تمدنی قدیم
و انتقال آنها به جهانیان و نیز به نسلهای آینده ایفا کند و مانع از مستحیل شدن این
تمدنها در تمدن غالب شود.
گردآوری مجموعه حاضر تلاشی اندک
در راستای تحقق این هدف میباشد. نویسندگان مقالات در این کتاب بیش از هر چیز سعی بر
آن داشتهاند تا ضمن بررسی تاریخی ـ تحلیلی ویژگیها، عناصر و جایگاه هویت و تمدن ایرانی،
نقش بسزای آن را در عرصه مباحثات تمدنی امروزین ارائه نمایند.
در این راستا ابتدا دکتر مجتبی
مقصودی و دکتر ماندانا تیشهیار با بررسی نقش عناصر و مؤلفههای تشکیل دهنده هویت افراد
و جوامع در تمدنسازی، به بررسی تأثیر تغییرات هویتی بر ایجاد تحولات تمدنی پرداخته
و ضمن مرور تغییرات صورت گرفته در ماهیت هویت و تمدن در عصر حاضر و براساس الگوی جهانی
شدن، بر لزوم بازتعریف عناصر هویتی پیشین و انطباق آنها براساس الگوهای هویتی ـ تمدنی
نوین تأکید نمودهاند.
سپس دکتر علیاکبر امینی ضمن
بررسی مبانی و ساختارهای سیاسی در ایران باستان براساس اسطورهها و روایات تاریخی موجود،
به نحوه چگونگی شکلگیری نخستین نهاد دولت در دوران باستان در ایران زمین پرداخته و
بر نقش عناصری همچون دادگری، تساهل و قانونگرایی در تشکیل این نهاد تأکید نموده است.
علیرضا افشاری نیز ضمن اشاره
به ویژگیهای سرزمینی ایران باستان به بررسی الگوهای رفتاری ایرانیان در قالب جهانبینی
کهن ایرانی پرداخته و تلاش نموده است تا میزان انطباقپذیری این جهانبینی با رویکردهای
نوین نسبت به جهان و روابط میان انسانها را بررسی کند.
سپس غلامرضا ابراهیمآبادی به
بررسی و مقایسه الگوهای تقسیمات کشوری در سرزمین ایران با تأکید بر مدلهای اشکانی
و ساتراپی پرداخته و علل شکلگیری این مدلهای حکومتداری و تأثیر آنها بر روابط میان
مردمان سرزمینهای مختلف امپراتوری ایران با یکدیگر و نیز با قدرت مرکزی را مورد بحث
قرار داده است.
در ادامه دکتر علی مرشدیزاد
با ترجمه مقالهای از کلیفورد ادموند باسورث، به بررسی سهم ایرانیان در تاریخنگاری
اسلامی تا قبل از حمله مغول پرداخته و از منظری واقعگرایانه به ضعف سنت تاریخنگاری
در دوره ایران پیش از اسلام اشاره کرده و سپس به بررسی نقش مورخان ایرانی در انتقال
گنجینه با ارزشی از یافتهها و اطلاعات موجود در زمینه فرهنگ و تمدن ایران باستان،
در دوره اسلامی پرداخته است.
و بالاخره حسین ولیپور زرومی
از منظری نوین به بررسی عناصر تقویتکننده حوزه تمدن ایرانی در عصر حاضر براساس سند
چشمانداز بیست ساله کشور پرداخته و با برشمردن امکانات بالقوه برای گسترش فرهنگ و
تمدن ایرانی در عصر حاضر به طور مستند و تحلیلی به بررسی چالشهای پیش روی این هویت
تمدنی و راهکارهای موجود پرداخته است.
امید است که تلاش نویسندگان
این مجموعه برای جلب نظر پژوهشگران ایرانی به لزوم بررسی و شناخت هرچه بیشتر هویت و
فرهنگ تمدن ایرانی مؤثر واقع شده و زمینهساز انجام مطالعات و پژوهشهای بیشتری در
این حوزه گردد.
مجتبی مقصودی / ماندانا تیشهیار
در این وانفسا نوشتن اثری در حوزه تمدن ایرانی که مورد بی وفایی و ظلم است غنیمتی است.آیا برنامه برای انتشار بیشتر این گونه آثار دارید؟