دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خبر آنلاین» ثبت شده است

۰۲
مهر
مجتبی مقصودی در کافه خبرچگونه می توان داعش را مهار کرد؟خبر آنلاین / کافه خبرسعید جعفری پویا   منطقه پرهویت و پر قومیت خاورمیانه همچنان در ریشه اختلافات و تضادها می‌سوزد، بی آنکه از حجم واگرایی‌ها کاسته شود. نه تنها دولت - ملت‌سازی به مفهوم کامل آن در میان جوامع عربی خاورمیانه شکل نگرفته که همچنان قومیت، دین و مذهب حرف اول و آخر را در یارگیری‌ها و نزاع‌های این جوامع می زند. دکتر مجتبی مقصودی رئیس پیشین انجمن علوم سیاسی معتقد است گام‌هایی برای عبور و خروج از این وضعیت برداشته شده است، اما کافی نبوده است، چرا که غیریت سازی‌های ایدئولوژیک و دینی امکان تعامل و کنار گذاشتن اختلافات را نمی‌دهد. استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز بر این نظر است تا زمانی که با خشونت پاسخ خشونت داده می‌شود نمی‌توان به خروج از این وضعیت امیدوار بود. مجتبی مقصودی که روزهای پایانی تابستان به کافه خبر آمده بود؛ تنها راه پیش روی خاورمیانه گفتگو، تعامل و شکل‌گیری اعتدال با محوریت ایران، ترکیه و عربستان می داند.. رئیس پیشین انجمن علوم سیاسی که طی این سال‌ها توانست تحولی اساسی در این نهاد غیردولتی ایجاد کند و انجمن را به عنوان یکی از موفق ترین مجموعه های علمی غیردولتی کشور معرفی کند، این روزها در کسوت عضو هیئت‌ رئیسه انجمن در صحنه حضور دارد. در ادامه مشروح گفتگوی خبر آنلاین با بانی و مؤسس انجمن علوم سیاسی ایران و مدرس دانشگاه می‌خوانید.    خاورمیانه عربی همچنان در بن بست شکل‌گیری و تشکیل روند دولت - ملت‌سازی قرار دارد و شاهدیم که مردم این جوامع بیش از اینکه بر اولویت‌های ملی تاکید کنند، همچنان بر مؤلفه‌های قومی، دینی و مذهبی اصرار می‌ورزند. این عقب‌ماندگی از چه عواملی نشأت گرفته است؟    در منطقه خاورمیانه عربی تقریباً 20 کشور حضور دارند که حدوداً 300 میلیون جمعیت هم در این کشورها زندگی می‌کنند. برای پاسخ به سؤال شما بهتر است ابتدا وضعیت اجتماعی و جمعیتی این مناطق را بررسی کنیم. البته در همه جای جهان ناهمگونی وجود دارد، ولی ناهمگونی منطقه خاورمیانه عربی قابل تأمل است.  تلفیقی از اعراب و دیگر گروه‌های قومی و نژادی در این منطقه حضور دارند. تقریباً حدود 50 میلیون غیر عرب در این منطقه زندگی می‌کنند. اگر بخواهیم به ترکیب جمعیتی به لحاظ قومی، مذهبی و دینی رجوع کنیم، منطقه خاورمیانه خاستگاه ادیان الهی است و بزرگ‌ترین ادیان الهی آنجا هستند و خود این ادیان الهی هم بعدها شاخه‌شاخه شدند. از بین مسلمانان هم دو گروه عمده شیعه و سنی هستند ولی این تنها ترکیب موجود نیست و مجموعه گسترده‌تری مشاهده می‌شوند و حتی ایزدی‌ها، علوی‌ها، دروزی ها در مجموعه مسلمانان حضور دارند که به لحاظ تعلق خاطر تفاوت‌هایی دارند و هر کدام از این‌ها به لحاظ تمرکز جمعیتی در بخش‌هایی از مناطق چند کشور حضور دارند و این خود مخاطره برانگیز است. درعین‌حال اقلیت‌های مسیحی مانند قبطی ها در مصر، ارمنی‌ها در سوریه و لبنان، آشوری‌ها در موصل و مارونی ها در لبنان هم بر پیچیدگی این مجموعه افزوده است. در نتیجه این ترکیب جمعیتی برخواسته از آن خاستگاه دینی - مذهبی  تنوع ویژه‌ای را به این منطقه می‌بخشد. شاید در شرایط عادی شما مطرح کنید که این تنوع ترکیب جمعیتی در همه جای جهان است، بله همین طور است، ولی در همه جای جهان زودتر فرآیند دولت - ملت‌سازی آغاز شده است. گام‌های زیادی برداشته شد و در واقع پروسه دولت - ملت‌سازی را تا اندازه‌ای پیش بردند. اما مشکل آنجایی آغاز می‌شود که پروسه دولت - ملت‌سازی در کشورهای خاورمیانه دیرتر انجام و آغاز شد.      این روند با تأخیر، موفقیت‌هایی هم داشته است؟      واقعیت این است که این روند چندان قرین توفیق نبوده است. تا حدودی می‌توانیم بگوییم گام‌های اولیه برداشته شد ولی نمی‌توانیم بگوییم به صورت کامل این روند انجام پذیرفته است. اگر ما فرآیند دولت - ملت‌سازی را استحاله گروه‌های قومی، دینی، مذهبی و نژادی در یک بافت اجتماعی فراگیرتر به نام ملت ببینیم، به طور مشخص در خاورمیانه کمتر این رویه انجام شده است. البته طبیعتاً برخی کشورها گام‌های بیشتری برداشتند و در برخی گام‌ها محدودتر بوده است. در واقع مقصود من این است که پروژه دولت - ملت‌سازی به دلایلی به توفیق کامل منتج نشد.      این دلایل را بر می شمرید؟ چه عوامل و مؤلفه‌هایی سبب شده تا این فراگرد قرین موفقیت نباشد؟    بخشی از این ناکامی و تأخیر متأثر از عوامل برونزا هستند. بخشی هم البته درون‌زا هستند. شاید تفاوت دولت - ملت‌سازی در کشورهای اروپایی و توسعه‌یافته با کشورهای خاورمیانه عربی این است که در آن کشورها بیشتر عوامل درون‌زا تأثیرگذار بوده‌اند، اما در خاورمیانه عربی بیشتر مؤلفه‌های برونزا موثر بوده‌اند. یکی دیگر از دلایلی که این روند قرین موفقیت نشد، انقطاع‌های تاریخی است. اساساً دولت - ملت‌سازی با مفهوم مدرنیته شکل می‌گیرد. یکی از روندهای مدرنیته ورود نهادهای مدرن سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به جامعه است. مانند حزب، نهادهای مدنی جدید، مجلس، پارلمان، دستگاه‌های کنترلی و نظارتی قانون اساسی و ارتش نوین، نظام آموزشی نوین و امثالهم جز ابزارهای دولت - ملت‌سازی هستند. یعنی در تمام کشورهایی که دولت - ملت‌سازی را با موفقیت سپری کرده‌اند، این روندها مشاهده شده است. در خاورمیانه عربی هم این روندها آغاز شد، ولی نکته‌ای که وجود داشت این است که این رویه در این کشورها با ایدئولوژی همراه بود و این ایدئولوژی‌ها نتوانست این پروسه را به سرانجام برساند. ضمن اینکه این ایدئولوژی‌ها به صورت کامل و پیوسته نبوده است. در یک دوره‌ای ناصریسم، در دوره‌ای بعثیسم، در دوره دیگر سوسیالیسم و حتی در بازه زمانی دیگر پان عربیسم!. این‌ها اجزایی از ایدئولوژی سازنده دولت - ملت‌های نوین در خاورمیانه عربی بودند. به نظر من این شیوه دولت- ملت سازی به اتمام نرسیدند و هر یک از آن‌ها در یک جایی دچار انقطاع شدند. هر یک از این‌ها با مشکلات درون‌زا و برونزا مواجه شدند. به نظر می رسد تا زمانی که نظام بین‌المللی دو قطبی بود، تکلیف دولت ملت‌سازی‌ها مشخص تر بود. ضمن اینکه ایدئولوژی‌های فائقه که یکی سوسیالیسم و دیگری سرمایه‌داری بود و مشخص بود که شما در  کدام جبهه هستید و آن اردوگاه از شما حمایت می‌کرد. محمل سوسیالیستی خیلی از تکالیف را برای شما مشخص می‌کرد و هدف و مسیر را معین می‌کرد، اما با برداشته شدن چشم‌انداز سوسیالیستی و آرمان‌خواهی‌های سوسیالیستی کل کشورهای خاورمیانه با توجه به فرآیند جهانی شدن، دچار خلاء آرمانی و از هم پاشیدگی فکری شدند. پس یک مولفه انقطاع تاریخی است، دوم عدم بهره‌گیری مناسب و مستمر از ایدئولوژی تمام کننده است و هر از چند گاهی با یک ایدئولوژی رقیب رو به رو شدند. در آوردگاه خاورمیانه عربی در مقابل اسرائیل عدم موفقیت در مقابل آن رژیم به نوعی نقطه منفی در کارنامه دولت - ملت‌سازی آن‌ها هم محسوب می‌شد. یعنی اگر دولت مصر می‌توانست صحرای سینا را پس بگیرد و با اسرائیل مقابله کند، در روند دولت - ملت‌سازی توفیق محسوب می‌شد. هیچ‌یک از این‌ها نتوانستند در مقابل آوردگاه اسرائیل و متحدانش علی‌رغم اینکه 20 کشور بودند قرین توفیق شوند و در نتیجه آن ناتوانی، اصلاً سازه دولت - ملت آن‌ها را هم زیر سؤال برد. البته این مسئله باعث شد تا مؤلفه‌های هویتی را هم پررنگ کند. این مسئله انسجام هویتی را میان اعراب بیشتر کرد ولی تنها در این حد بود که نظام‌ها را حفظ کند. اینکه حرکتی به پیش بردارند که ملت‌های مسلمان منطقه را مجاب کند که این دولت ملت‌سازی موفق شوند خیلی قرین موفقیت نبوده است.
  • مجتبی مقصودی
۰۵
تیر
آیا علوم سیاسی و جامعه شناسی با معارف اسلامی مغایرت دارد؟به نقل از: خبرآنلاین http://www.khabaronline.ir/detail/267342/weblog/alamifariman    تعبیر مغایرت این رشته ها با مفاهیم اسلامی نگاهی مبهم و انتخاب تنها یک زاویه ی دید است،کسانی که با این منطق به ویرایش منابع مطالعاتی این رشته ها می پردازند باید با دقت نظر کاملی مساله را بررسی نمایند.   1-سخن از اسلامی کردن دانشگاه ها و رشته های تحصیلی فراوان و مناقشه برانگیز شده است.بازنگری در علوم انسانی از سال 1388 در دستور کار دولت و مشخصا وزارت علوم قرار گرفته است.   2-در اظهارنظرها و مباحث دست اندرکاران تغییر سرفصل ها ،موضوع رشته های علوم سیاسی، جامعه شناسی و روانشناسی دارای بیشترین مغایرت با مفاهیم اسلامی معرفی شده اند.   3- این موضوع و مباحث پیرامونی آن به لحاظ تعلیم و تربیت یک یا دو نسل از تحصیل کردگان دانشگاهی از ابعادی استراتژیک برخوردار است که نهایتا نیروی انسانی کشور را در آینده شکل می دهد.   4-تعبیر مغایرت این رشته ها با مفاهیم اسلامی نگاهی مبهم و انتخاب تنها یک زاویه ی دید است، کسانی که با این منطق به ویرایش منابع مطالعاتی این رشته ها می پردازند باید با دقت نظر کاملی مساله را بررسی نمایند. کسی با خواندن تئوری ها و مکاتب این حوزه ها نه گمراه می شود و نه لزوما سکولار، بلکه از این حوزه های علمی آگاه می شود. راه های جدید در مسیر یابی حرکت جمهوری اسلامی با خواندن جامع همه ی این سرفصل های دروس و حتی گسترش حیطه ی آن باز خواهد شد. چگونه در حوزه های علمیه سال ها باید طی شود تا چند عالم و مجتهد نخبه به مراحل نهایی علم روحانی دست یابند، همین روند در دانشگاه ها نیز وجود دارد. در حالی که تجربیات و ساختارهای حکمرانی معاصر بشری در همین شیوه های موجود خلاصه شده و مفاهیم مشترک عدالت جویی،پاسخگویی، مبارزه با فساد و گردش قدرت مسالمت آمیز قدرت بین آدمیان مشترک است،لذا بازنگران سرفصل ها توجه نمایندکه دانش چه طبیعی چه الهی و ادیانی میراث مشترک بشری است و آن چه در علوم انسانی خوانده می شود، تئوری ها و نظریات رایجی است که حتی در غرب هم جنبه ی جنینی دارد و در حال تکامل و رشد است،این تکامل و رشد را همگان در هرجای جهان باید انجام دهند، لذا حذف این دروس و بازنگری در مفاد آن رافع هیچ مشکلی نیست،دانشجویان این رشته ها باید همه ی تئوری های این رشته ها و مناظرات آن ها را بیاموزند. حذف این سرفصل ها از دانشگاه هاصرفا به جذاب سازی و زیرزمینی شدن اندیشه ها به شکل رسمی و غیررسمی دامن خواهد زد و علوم انسانی بی محتوا خواهد شد، زیرا هر آلترناتیوی باید در کنار آنان شکل گیرد و نه با حذف آن ها.   5-آن چه نیاز آینده ی ما در این رشته هاست گسترش و افزایش سلسله وار و تکمیل کننده ی این نظریات با دانش روحانی منبعث از قرآن و معارف اسلامی است که در طول این منابع پدید می آید و خود مانند پارادیم جدید تکمیل کننده ی دانش بشری است. روند شکل گیری آن اجباری نیست، بلکه دانشجویان این حوزه ها با همراهی اساتید و مشوق های علمی به دنبال بازگشایی افق های جدید در باب علوم انسانی باشند. لذا از ذبح همین نوزاد علوم انسانی بپرهیزیم و سعی کنیم آن را پربار کنیم ،زیرا اگر قرار باشد دانشی را منقطع کنیم باید محتوای پرباری هم داشته باشیم،آیا با توجه به این همه اظهار نظر درباره ی بومی سازی و ...محتوا را داریم؟،حرف های جدید تئوریزه شده داریم ؟وبلاگ هادی اعلمی فریمان
  • مجتبی مقصودی