دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۴۶ مطلب با موضوع «نقد، نظر و بررسی» ثبت شده است

۰۹
اسفند

کارگروه زنان و صلح انجمن علمی و مطالعات صلح و کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو برگزار می نمایند:

 

                                                                          گفتگو و هم اندیشی نشست اول:             

   زنان و صلح؛ پیشران های قانونی

 

سخنرانان

دکتر مریم افشاری

دکتر رضا اسلامی

دکتر حسن فدایی

دکتر فاطمه احمدی

 

زمان برگزاری: دوشنبه 14 اسفند 1396

مکان برگزاری: اوین، درب جنوبی دانشگاه شهید بهشتی، تالار سلام، کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو

ساعت 15 تا 17

  • مجتبی مقصودی
۱۵
آذر

گزارشی از نشست علمی

زنان و صلح پایدار چگونگی نقش آفرینی زنان در پروسه صلح سازی و آموزش صلح پایدار

کارگروه زنان و صلح انجمن علمی مطالعات صلح ایران

دکتر مریم جلالی/ دکتر رضا اسلامی / دکتر علی ملک پور

 

نشست علمی "زنان و صلح پایدار" به همت کارگروه زنان و صلح انجمن علمی مطالعات صلح ایران و کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو عصر دوشنبه 31 آذر 3131 در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد. در این نشست، دکتر رضا اسلامی استاد حقوق بشر دانشگاه شهید بهشتی، دکتر مریم جلالی مدیر پردیس سینمایی ملت و دکتر علی ملک پور استاد دانشگاه به ارایه دیدگاه های خوددر رابطه با این موضوع پرداختند .

در ابتدای این نشست، دکتر اسلامی طی سخنانی گفت: صلح محور اصلی تمام مباحث حقوق بین الملل، حقوق بشر و حقوق عمومی است.نهایت حقوق بشر این است که انسان با خود، جامعه و حکومت در صلح باشد. صلح باید ساخته شود و تلاش خاصی برای این موضوع لازم است. بنابراین، اغراق نیست اگر صلح را محور تمام مطالعات علوم انسانی و هدف غایی حقوق بشر بدانیم .نمی شود از صلح بدون حضور زنان صحبت کرد او با اشاره به این که موضوع زنان سمبل تحقق حقوق بشر در جوامع است عنوان داشت: وقتی از برابری جنسیتی و مشارکت زنان  در عرصه عمومی کشور صحبت می کنیم از حقوق یک گروه مثل سایر گروه ها صحبت نکرده ایم. صحبت از حقوق زنان، یک درجه متعالی از تحقق حقوق بشر است و حقوق این گروه نمادی برای حقوق همه گروه هاست. برابری به عنوان مهم ترین اصل حقوق بشر هم به معنای منع تبعیض و هم به معنای در اختیار بودن فرصت های برابر در عمل است. دو موضوع زنان و صلح درواقع یک موضوع هستند و نمی شود از صلح بدون حضور زنان صحبت کرد .

چگونگی نقش آفرینی زنان در پروسه صلح سازی و آموزش صلح

استاد دانشگاه شهید بهشتی در رابطه با چگونگی نقش آفرینی زنان در پروسه صلح سازی و آموزش صلح بیان داشت: نقش زنان در تربیت کودکان بر مبنای عشق و محبت است که این احساس عشق و محبت از مبانی صلح است. از سوی دیگر، حضور زنان در جامعه تنوع ایجاد می کند و آن ها با خود نگرش ها و مهارت های جدیدی را به همراه می آورند. زنان هم در تغییر نگرش ما مؤثر هستند هم دانش لازم را از زاویه دید خودشان در اختیار ما می گذارند. علاوه بر این، حضور زنان به همزیستی مسالمت آمیز و درک متقابل کمک می کند که این ها هم از مبانی صلح است. ما باید با احترام به تفاوت ها و پذیرش آن ها همزیستی مسالمت آمیز داشته باشیم. حق بر متفاوت بودن یکی دیگر از حقوق بشری است که زنان در این عرصه هم می توانند کمک کنند .اسلامی افزود: اخلاق، تعالی و تقویت سجایای اخلاقی از دیگر نتایج حضور مؤثر زنان در جامعه است زیرا آن ها هارمونی اجتماعی را شکل می دهند و نقشی راهبردی در جامعه ایفا می کنند. بدون حضور زنان صحبت از صلح و آموزش آن بی معنی است. نقش زنان در تربیت نسل جدید هم بسیار تأثیرگذار است. ما نمی توانیم برای تربیت نسل جدید تنها به مدارس تکیه کنیم زیرا مدارس مهارت های لازم برای زندگی را به دانش آموزان یاد نمی دهند. در حال حاضر، نمی توان توقع داشت مدارس به آموزش صلح بپردازند مگر این که نگرش صحیحی نسبت به صلح به وجود بیاید و کتب درسی و برنامه های آموزشی از خشونت، تبعیض و بیانات نفرت زا دور باشد. زنان اگر در اداره مدارس و تهیه و تدوین کتب درسی وارد شوند می توانند در رفع خشونت و تبعیض نقش مؤثری داشته باشند .زنان باید دیده و شنیده شونداو خاطرنشان کرد: جامعه ای که به این درک از نقش زنان می رسد باید زمینه را برای حضور آن ها در همه عرصه ها فراهم کند. البته، پیشرفت هایی در این زمینه انجام گرفته اما همچنان مشکلات و چالش هایی وجود دارد. برای این که از توانایی زنان استفاده شود، ابتدا باید دیده و شنیده شوند و در جامعه مشارکت داشته باشند. ساختارهای قانونی، فرهنگی و سنت های کشور ما کمک می کنند که زن دیده و شنیده نشود؛ پس چنین زنی چگونه می تواند به تحقق صلح کمک کند؟

استاد دانشگاه شهید بهشتی اظهار داشت: در سند توسعه پایدار به برابری جنسیتی اشاره شده و در همه اهداف 31 گانه این سند زنان هم در هدف ها و هم در زیرهدف ها حضور دارند. ما اگر می خواهیم به توسعه پایدار برسیم باید به این اهداف عمل کنیم و برای زنان حقوق و مسؤولیت ها و نحوه مشارکت تعریف شده است. اگر ساختار قانونی ما برای دیده و شنیده نشدن زنان و عدم مشارکت آن ها باشد، جامعه به صلح پایدار نمی رسد. اگر سیستم حقوقی کشور نسبت به زنان تبعیض آمیز باشد، صحبت از صلح بی معناست زیرا گروه مورد تبعیض احساس آرامش نمی کنند و طبیعت ا در پروسه صلح سازی هم نقش ایفا نمی کنند. در حوزه اقتصاد هم در کشور ما زن به عنوان نماینده خانواده در امور اقتصادی نمی تواند بسیاری از کارها را انجام دهد و حتی گاهی وقتی زنی می خواهد وام بگیرد باید شوهر او به بانک مراجعه کند و امضا دهد. از سوی دیگر، زنان ایرانی که شوهران افغان دارند هویت بچه هایشان به رسمیت شناخته نمی شود اما اگر این زنان می توانستند تابعیت خود را به فرزندانشان منتقل کنند، وضعیت بهتر بود. همه این مسایل، در نسبت زنان و صلح چالش ایجاد می کند .باید تشکل های مدنی از صلح سازان به وجود بیایداو بیان داشت: فقر یکی از موانع صلح است و اگر در جامعه فقر وجود داشته باشد، صلح ایجاد نخواهد شد. همچنین، در جامعه ای که خشونت زیاد باشد، صلح معنا پیدا نمی کند. باید تشکل های مدنی از صلح سازان به وجود بیاید و این تشکل ها در قالب شبکه هایی فعال شوند و کار را در حوزه های مختلف پیش ببرند. صلح توسط زنان در خانواده و جامعه پایدار خواهد بود چون درک و احترام متقابل، دوستی، محبت، تسامح، مدارا و تعادل را به همراه دارد .

اسلامی اظهار داشت: یک سری الگوها و کلیشه های سرکوب گر در طول تاریخ به وجود آمده و جزو شناخت ما شده اند و این کلیشه ها در خود زنان هم وجود دارند. امروز دنیا از این صحبت می کند که تعدادی از کرسی های پارلمان به زنان اختصاص داده شود اما اگر خود زنان در هر حوزه ای، به زنان رأی دهند، زنان پیروز خواهند شد. یکی از کانون های اصلی برای آموزش شهروندی، آموزش مسؤولیت پذیری و پاسخ گویی و صلح محوری خانواده است و باید خانواده را تکریم کرد اما نباید نقش زنان را تنها به خانواده محدود کنیم .تأثیر تغییرات اقلیمی در حوزه زنان و صلحاو با اشاره به تأثیر تغییرات اقلیمی در حوزه زنان و صلح گفت: در بسیاری از روستاهای دورافتاده مخصوص ا در مناطقی کهخشکسالی است و مردان به دلیل بیکاری مجبور به مهاجرت هستند، وظیفه اصلی تأمین معاش و تربیت بچه ها به دوش زنان است. بسیاری از این زنان روزانه برای تهیه آب رفت وآمد می کنند و آب را با خود حمل می کنند. این حمل هر روزه آب تغییراتی را در فیزیک این زنان ایجاد کرده است و گاهی این زنان در معرض تعرض قرار می گیرند. درواقع، این تغییرات اقلیمی روی زنان تأثیر گذاشته و صلح را با مشکل مواجه کرده است. همه این موضوعات به هم پیوسته هستند و اگر زن را بخواهیم صرف ا به خانواده محدود کنیم، در حق او جفا شده است .

استاد دانشگاه شهید بهشتی خاطرنشان کرد: هم حضور و هم مشارکت زنان در ایجاد صلح مؤثر است اما مشارکت نیاز به ساختار دارد. حضور ممکن است صرف ا وجهه نمایشی داشته باشد اما مشارکت معنادار و با قصد و اراده است و می خواهیم که زنان در پروسه تصمیم سازی و تصمیم گیری نقش آفرینی کنند و مؤثر باشند. اما اگر این ساختارها، شبکه هایی که زنان را پرورش می دهند و احزابی که زنان را معرفی می کنند وجود نداشته باشند، حتی اگر زنان به مقام وزارت هم برسند اعتماد به نفس لازم را نخواهند داشت و حضور آن ها صرف ا نمادین خواهد بود. البته، این جنبه نمادین هم مؤثر است اما باید از حالت نمایشی بیرون بیاید و زنان مشارکت مؤثر داشته باشند. ما فاصله زیادی تا رسیدن به این مرحله داریم و اگر می خواهیم این ساختارها به وجود بیایند، باید شبکه های زنان ایجاد شوند.

در ادامه این نشست، دکتر مریم جلالی؛ مدیر پردیس سینمایی ملت به ارایه سخنانی با موضوع زنان، صلح و رسانه پرداخت .او در ابتدای سخنان خود گفت: واقعیت این است که ما روی دریای خون ایستاده ایم و از رسانه انتظار داریم نمایش خوبی از زنان و صلح عرضه کند. جنگ، فقر و خشونت تلخی های زیادی دارند اما کسانی که کنار می ایستند، معمولا نگاهشان این است که "دیگری" جز آن ها مورد خشونت قرار گرفته که این نگاه، ریشه اصلی از بین رفتن صلح است. اما این نگاه در زنان وجود ندارد و زن سایر افرادی که درگیر این مشکلات هستند را "دیگری" نمی داند. هر جا صدای ناله ای بلند می شود این زن است که به درد می آید .رسانه باید به زن به عنوان بال دوم برای پریدن توجه کند

دکتر جلالی با اشاره به تفکیک بین حضور زنان و مؤثر بودن آن ها بیان داشت: شاید در جامعه حضور داشته باشیم اما آیا این حضور به تأثیرگذاری می انجامد؟ اگر رسانه ها تجلی گاه آرام بخشی زنان نیستند به این دلیل است که در زیرساخت آن ها این نگرش وجود ندارد. در حوزه آرام بخشی زنان اگر رسانه را به عنوان یک نظام نشانه شناسی تصویر کنیم و رسانه بخواهد مولد آرام بخشی باشد، باید به زن به عنوان بال دوم برای پریدن توجه شود. فضیلت صلح در زن به عنوان زندگی تجلی پیدا می کند و اگر رسانه به این باور نرسد، پیامی که مطرح می کند ابتر و یا حتی ضد پیامی خواهد بود که قصد ارایه آن را داشته است .ضرورت توجه رسانه ها به توسعه روح مادرانگیاو افزود: اگر تعریف صلح، فضای عاری از کشمکش باشد، رسانه ها باید به توسعه روح مادرانگی توجه کنند. اما رسانه ها بیشتر به زن به عنوان یک گونه نگاه می کنند. رسانه ها قائل به قابلیت های زنان در حوزه آرام بخشی هستند اما محل اتهام رسانه ها این است که چگونه اجازه دهیم این کار را انجام دهند؟ آیا زنان اجازه حضور مدیریتی دارند؟ به نظر من مسأله اجازه نداشتن زنان مطرح است نه توانایی نداشتن آن ها. پیامبر می فرمایند زن ریحانه است نه قهرمان. این سخن ناظر به این است که نقش آفرینی زنان در میدان جنگ و جنگاوری نیست و زن ریحانه است. مردهایی که به موفقیت رسیده اند رایحه حضور زن آن ها را موفق کرده و این مسأله در تاریخ، اساطیر و دینمان وجود داشته است .

مدیر پردیس سینمایی ملت بیان داشت: رسانه ها به دلیل سطحی اندیشی به نمایش حضور زن بسنده کرده اند اما تأثیر آن کجاست؟ اگر خانواده را در ایران مزیت رقابتی نسبت به شرق و غرب تلقی کنیم، آن وقت زن در خانواده مولد و مؤثر است. او در خانواده با محبت خود تولید عشق و عاطفه، با تربیت کردن تولید قانون و امنیت، با سلامت خود تولید مثل و از سوی دیگر، تولید اقتصادی می کند. ما می توانیم از چنین زنی به عنوان عنصر مؤثر در صلح یاد کنیم، چنین زنی مصلح است و حکمت دارد. به عقیده من مادربزرگان ما تأثیر صلح آمیز بیشتری نسبت به ما داشتند. پیرزن های روستایی بیشتر مولد صلح هستند چون به زنانگی و مادرانگی شان احساس افتخار داشتند نه احساس اجحاف .جلالی اظهار داشت: اگر خانواده محور توسعه شود و به زنان به عنوان مدیران این عرصه اعتماد کنیم، تغییراتی در این زمینه خواهیم داشت.

رسانه ها همیشه در این زمینه متهم می شوند اما رسانه فرهنگ ساز نیست بلکه قابلیت افزاینده یا کاهنده دارد. تولید محتوا باید در خانواده، دانشگاه و مدرسه اتفاق بیفتد و رسانه آن را بزرگ یا کوچک کند .اهمیت روح تناسب در توسعه فرهنگ صلح او در رابطه با نوع تجلی و مؤثر بودن زنان در رسانه گفت: گاهی درباره یک مسأله توافق داریم اما گاهی توافق نداریم اما شرایط هم را درک می کنیم و با هم تفاهم داریم. گاهی هم توافق و تفاهم وجود ندارد و مجبور به تبانی می شویم. اما این سه مورد راهگشا نیست؛ چون همیشه توافق و تفاهم نداریم و تبانی هم کار درستی نیست. روحی که باید در توسعه فرهنگ صلح در رسانه تنیده شود، روح تناسب است. برهم خوردن تناسب است که موجب ایجاد مشکل بین زن و مرد می شود. در مورد زن هیچ وقت به تناسب نرسیده ایم. شخصیت هر جامعه در بطن نظام ارزشی آن نهفته است. در رادیو زن صدای لطیفی دارد که شعر می خواند، در تلویزیون زن یا یک خانم بسیار موقر یا یک خانم بسیار پرخاشگر است و هیچ تناسبی وجود ندارد. نظام رسانه ای ما برای پرهیز از توسعه خشونت، نباید نقش آفرینی زنان را فقط در نمایش آن ها ببیند بلکه باید به مؤثر بودن آن ها هم توجه کند .زن برای توسعه صلح باید تبدیل به رسانه شود.

مدیر پردیس سینمایی ملت خاطرنشان کرد: زن برای توسعه صلح باید تبدیل به رسانه شود در این صورت رایحه و فرهنگ مدارا درجامعه توسعه پیدا می کند. رسانه سعی کرده مخاطب خود را اغوا کند اما در مورد زنان و صلح باید به سمت اقناع گری برویم. ذات تلویزیون هویدایی و تبرج است اما با وجود فرهنگ ضد تبرج، چگونه می توان از این ظرف استفاده کرد؟ هنوز نمی دانیم . جلالی بیان داشت: ما اسیر واژه ها هستیم و وقتی از روح مادرانگی صحبت می کنیم ذهنمان به سمت جنسیت و مادر خانه بودن می رود اما منظور من از روح مادرانگی، روح مدارا، همان چیزی است که در فرهنگ اساطیر ما وجود دارد و آن روح مراقبت و تمایز و تشخصی است که در زنان وجود دارد. وقتی از تناسب صحبت می کنم به این دلیل است که نباید از حیطه تعادل خارج شویم. باید در وجوه بشری و انسانی به تعادل برسیم و این به معنای خردورزی است. خرد جمعی و سرمایه اجتماعی باید در جامعه ما وجود داشته باشد و سرمایه اجتماعی ما بپذیرد که زن می تواند کار را انجام دهد و هویت دارد . او گفت: در بینش ما نگاهی جا گرفته که زن را جنس دوم می داند و صرف ا وظایف خاصی را برای او تعریف می کند. من همان قدر که به حضور و مؤثر بودن زن اعتقاد دارم، به همان میزان معتقدم که ما باید انسانی رفتار کنیم. در دین ما ملاک اصلی تقواست، نه زن یا مرد بودن. امتیاز اضافه هم خوب نیست و اگر بگویند این زن خیلی قدرتمند است و مانند مردها رفتار می کند، این بزرگ ترین توهین به زنان است .

به گزارش مهرخانه، سخنران آخر این نشست، دکتر ملک پور؛ استاد دانشگاه بود که طی سخنانی به موضوع "صلح به مثابه زبانمادری" پرداخت .مرکز ثقل قدرت جامعه، زن است او در ابتدای سخنان خود گفت: اهمیت زن امروز کشف نشده بلکه از همان دوره غارنشینی به این موضوع پی بردند و ما در مورد آن چه کشف شده دوباره بحث می کنیم. مرکز ثقل قدرت جامعه، زن است. هرکس زنان را در کنترل داشته باشد می تواند جامعه را کنترل کند. زن عین قدرت است و می خواهند او را تحت کنترل خود درآورند اما این مسأله را هیچ وقت در ادبیات، اسطوره ها و... اعلام نکردند چون رمزگشایی می شد و دیگر نمی توانستند آن را کنترل کنند. برای کنترل زنان باید داستان های دیگری سر هممی کردند که زنان ترسو و ضعیف هستند و صدها خرافه تولید کردند تا ذخایر فرهنگی غنی شکل بگیرد و او را به عنوان کارخانه تولید سرباز برای قدرت به شمار آوردند. بنابراین، پتانسیل های زن را به او یادآوری نکردند. بعدها زن در فرآیند زمان به این باور رسید که باید مطیع و تحت سلطه باشد و این مسایل را درونی کرد تا بتواند با سلطه هم نوایی داشته باشد .

ملک پور خاطرنشان کرد: ساختار انسانی روابط کج و معوج شده است. اما باید توجه کنیم که تفاوت در خلقت زن و مرد بر مبنای حکمت بوده و این تفاوت نباید مبنای تفوق یکی بر دیگری باشد بلکه باید هم افزایی وجود داشته باشد. انسان اولیه آن ساختار را فربه کرد تا به امروز ما رسید اما امروز اثبات توانایی زن کاری بی معناست چون زن از ابتدا توانا بوده است. تکنولوژی مدرن و تمدن کنونی می توانست در قرن اول یا پنجم میلادی به وجود بیاید اما علت این که این اتفاق نیفتاد، فقدان حضور و مشارکت زنان در جامعه بود .نیمکره زنانه بشریت آسیب دیده استاین استاد دانشگاه بیان داشت: به گفته سعدی بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند؛ اگر اعضای یک پیکره باشیم پس یک نفر هستیم و یک هویت واحد داریم. یک مغز دو نیمکره دارد که با وجود کارکردهای متمایز، مکمل یکدیگر هستند و وقتی با هم به صورت متعادل کار می کنند انسان سالم است. بشریت هم نیمکره زنانه و مردانه دارد اما نیمکره مردانه بیشتر از نیمکره زنانه کار کرده است. درواقع، نیمکره مردانه فعال تر بوده و ورزیده شده اما نیمکره زنانه به حاشیه رانده شده و در تاریک خانه جهل و ستم جنسیتی و طبقاتی نتوانسته خود را بروز دهد. پس نیمکره زنانه آسیب دیده و نتوانسته به اندازه نیمکره دیگر رشد کند .

او افزود: نیمکره زنانه کارکردهایی دارد که در نیمکره مردانه کمتر دیده می شود. یکی از این کارکردها، قابلیت تولید و بازآفرینی صلح است چون ظرافت هایی در هستی زن به کار رفته که قابلیت تخصصی صلح آفرینی را در نیمکره زنانه مغز بشریت بیشتر می کند. علت این که در تاریخ به جز برهه های کوتاهی همیشه جنگ وجود داشته، به عدم فعالیت و عدم استفاده از ظرفیت های نیمکره زنانه مغز بشری برمی گردد. اگر در طول تاریخ، زنان در جامعه مشارکت داشتند، بشریت صلح را زودتر کشف می کرد و جنگ تبدیل به ارزش نمی شد. این مسأله بشریت را ناقص الخلقه کرده و تبدیل به موجود عقب مانده ذهنی شده که بخشی از مغز او کار نمی کند. این وضعیت که جنگ در جهان مسلط شده تاوان سلطه طلبی جنس مرد است .جنسیت، هویت ثانویه و برای هم افزایی دو جنس است.

ملک پور اظهار داشت: باید از مکاتب و تئوری های مختلف درباره زن به صورت موشکافانه سؤال بپرسیم. اگر آن مکتب توانست تصویر انسانی و عقلانی از زن ارایه دهد، می توانیم به بقیه استدلال های او هم توجه کنیم اما اگر تلقی آن مکتب از زن همان تلقی ناقص تاریخی است، سایر منویات آن مکتب ارزش پرداختن ندارد؛ چون وقتی مسأله زن حل نشود امیدی به حل مسایل دیگر وجود ندارد. انسانیت اصل است اما جنسیت، هویت ثانویه و برای هم افزایی دو جنس است .صلح و زبان مادری او بیان داشت: زن هویت بشری هم تراز با مرد دارد و در دین ما هم روی آن تأکید شده است. صلح زبان مادری است چون وقتی زن مرکز ثقل جامعه است و بخواهیم جامعه را بازسازی کنیم باید از مادر و زن شروع کنیم. حدود 17 درصد از شخصیت و هویت افراد تا قبل از 37 سالگی شکل می گیرد که حدود 1 سال از این زمان بچه در خانه است و بیشترین ارتباط را با مادر دارد و بیشترین مسایل را از مادر یاد می گیرد. این مادر اگر زبان صلح و مدارا داشته باشد و با تربیت صلح گرا آشنا باشد، می تواند صلح را به فرزندش آموزش دهد و نسل هایی به وجود بیاورد که با صلح به مثابه زبان مادری آشنا باشند.

 

ملک پور در پایان گفت: راهبرد صلح باید با مقدمات و تمهیداتی همراه باشد. من در این جا پیشنهاداتی در این حوزه مطرح می کنم که این پیشنهادات عبارتند از: تدوین استراتژی های صلح پایدار، تخصیص جایگاه ویژه به زنان در مطالعات و تدوین راهبردهای صلح در سمت مدیر، سیاست گذار، مجری و ارزیاب پروژه های صلح، به رسمیت شناختن نقش راهبری زنان، آموزش عمومی استراتژیصلح به زنان و مادران، در نظر گرفتن جایزه ملی صلح برای فعالان علمی، فرهنگی و مدنی صلح در ایران، پیشنهاد عنوان چهره ماندگار صلح و برگزاری جشنواره کتاب سال یا دو سالانه کتاب صلح.

 

منبع خبر: پایگاه تحلیلی خبری خانواده و زنان

  • مجتبی مقصودی
۲۸
دی

انجمن علوم سیاسی ایران با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی و انجمن علمی مطالعات صلح ایران برگزار می کند:  

 

  ایران و میراث هاشمی؛ تأملی آکادمیک بر کارنامه سیاسی آیت الله  

 

سخنرانان

 داوود هرمیداس باوند سیاست خارجی هاشمی؛ فرازها و فرودها

سید جلال دهقانی فیروزآبادی توسعه گرایی در سیاست خارجی هاشمی

امیر محمد حاجی یوسفی عمل گرایی در سیاست خارجی هاشمی

محمدرضا دهشیری منطقه گرایی در سیاست خارجی هاشمی   سیاست داخلی

حسین راغفر دستاوردها و میراث اقتصادی هاشمی

مجتبی مقصودی میراث هاشمی؛ مصالحه سیاسی و آشتی ملی

هادی خانیکی هاشمی و اندیشه توسعه در ایران

کیومرث اشتریان رویکرد هاشمی در سیاست گذاری عمومی

 

  چهارشنبه 6 بهمن 1395 ساعت 15 الی 19

مکان: خیابان نجات اللهی، نبش خیابان ورشو ،خانه اندیشمندان علوم انسانی ، سالن فردوسی

ورود برای علاقمندان آزاد است.

  • مجتبی مقصودی
۱۰
شهریور
علوم سیاسی و لزوم پاسداشت سرمایه عظیم علمی مجتبی مقصودی  روزنامه فرهیختگان ویژه نامه نیمکت     جدای از پیشینه تاریخی رشته علوم سیاسی که از تلاش های علی اکبر دهخدا و مدرسه علوم سیاسی در دوران قاجار آغاز می شود  و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 سه دانشگاه و مرکز شامل دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی  و موسسه امور حزبی متکفل آموزش رشته علوم سیاسی بودند؛ در دوران جمهوری اسلامی، تدوین عناوین و سرفصل های دروس رشته علوم سیاسی به دوران پس از پیروزی انقلاب و به ویژه مقطع بروز انقلاب فرهنگی برمی گردد. بطور مشخص، اولین گام بومی سازی، انقلابی سازی و اسلامی سازی متون و سرفصل ها و عناوین رشته های دانشگاهی و به ویژه علوم سیاسی  متاثر از انقلاب فرهنگی است؛ حرکتی که خود محمل و  زمینه ساز تدوین سرفصل های جدید بر اساس الزامات و شرایط انقلابی آن روز بود که اسلامی کردن دروس در دستور کار قرار داشت.     تصمیمات و سیاستگذاری علمی- فرهنگی اوایل دهه 1360 در طول 3 دهه اخیر مبنای تدریس و آموزش در دانشگاه ها شد و علیرغم تغییرات گسترده در سطح جهان، منطقه و داخل کشور این عناوین و سرفصل ها تغییری نیافت، تا اینکه در چند سال اخیر به دلیل الزامات جدید و نیازهای فزاینده تحول در علوم انسانی برای بومی سازی، کارآمدسازی،اسلامی سازی و کاربردی سازی  در دستور کار سیاستگذاران فرهنگی قرار گرفت .     بطور مشخص، الزام به بازبینی عناوین و سرفصل های درسی ناشی از این تلقی است که رشته های علوم انسانی و از جمله علوم سیاسی ناتوان از فهم، تبیین و تحلیل مناسب، واقعی و عینی وقایع و حوادث سیاسی – اجتماعی و نیز  متناسب با ساختار نظام سیاسی جمهوری اسلامی اند. لذا در صورتی که با محتوی و بن مایه های متون اسلامی ترکیب شوند و از فرهنگ های وارداتی غربی تبری جویند مشکلات موجود در جامعه اسلامی حل و فصل خواهد شد و فهم جدید و متفاوتی در اصحاب این رشته و به ویژه دانشجویان ساری و جاری خواهد شد.     هرچند که کلید آغاز تغییرات  با توجه به مفروضات فوق چند سالی است که زده شده است اما نقطه شروع اجرایی سازی آن از رشته علوم سیاسی و از مهرماه سال جاری است.    قطعا ضرورت های تغییر و اصلاح سرفصل های رشته علوم سیاسی بر هر ناظر منصف و بیطرفی پوشیده نیست، ولی شیوه و مکانیزم های بکار گرفته شده محل بحث است که در این یادداشت مختصر،تنها به یک مورد خواهم پرداخت. واقعیت آن است که بخش قابل توجهی از اصحاب و اساتید رشته در فرایند اصلاح و تدوین سرفصل های جدید نقشی نداشته اند و از این روند یک سویه ابراز ناخرسندی می کنند.     در واقع پرسش کلیدی این است که چرا از نظرات اساتید و صاحبنظران این رشته آنچنان که باید و شاید بهره گرفته نشده است و دلایل این همکاران چیست؟ آیا خرد جمعی اصحاب دانش و علم نمی تواند در بومی سازی، کارآمدی و اسلامی سازی موثر باشد و سرفصل ها و عناوین مناسب تری تدوین کند؟    جای سئوال است که چرا انتخاب اعضاء شورای تحول رشته علوم سیاسی به دانشگاه هایی بسیار خاص محدود شده است؟ آیا این طیف می توانند آراء و اندیشه های حداقل بخش وسیعی از جامعه علوم سیاسی ایران را نمایندگی کنند؟ جای همکاران دانشگاه های مشهد، مازندران، تبریز، شیراز، اهواز، کرمان،رشت و یزد کجاست؟ و چرا تنها به تهران و آن هم به محوریت دانشگاهی خاص محدود ماند؟ آیا جا نداشت که حداقل استادانی از مجموعه دانشگاه های آزاد اسلامی اعم از واحدهای علوم و تحقیقات، تهران مرکزی، جنوب، زنجان، قزوین و اصفهان و...در این فرایند شرکت داشته باشند؟ این تلقی و رویکرد متعلق به کدامین عصر است که حذف بخش زیادی از مجموعه دانشگاهیان را از تولید محصولی که خود مصرف کنندگان آن است دور می سازد و این هم افزایی علمی و خرد جمعی را برنمی تابد و ضمن توجیه این گونه ی عنوان گذاری درسی وسرفصل نویسی، کاربرد ادبیات حذفی را برای توجیه کارکرد ناصواب خود روا می دارد؟    خواسته 160 استاد و مدرس علوم سیاسی دانشگاه های مختلف کشور آیا چیزی جز کمک به نظام آموزشی کشور و رشته علوم سیاسی است؟ چه مطالبه سنگینی وجود دارد که نظام آموزش عاجز از پاسخگویی به این درخواست محترمانه و منطقی است؟ جا دارد ریاست محترم شورای انقلاب فرهنگی و مسئولین نظام آموزشی ضمن توجه و پاسداشت این سرمایه عظیم علمی، اجتماعی و فرهنگی و فشردن دست های گرم استادانی که با دغدغه توسعه، پیشرفت و آبادانی کشور، نظام آموزشی و رشته علوم سیاسی یکپارچه آمادگی خود را برای کمک به دست اندرکاران وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام داشته و با اسم و رسم به پاخواسته اند  به گرمی بفشارد و ضمن دعوت از آنان و تکریم این عزیزان، ظرفیت ها و تمهیدات لازم را برای مشارکت علمی آنان فراهم کند.نیمکت، ویژه نامه روزنامه فرهیختگان، شماره 1434، 4مرداد1393، ص 5
  • مجتبی مقصودی
۰۵
مرداد
از علوم انسانی تا تغییر ساختارهای اجتماعی مینا علی‌اسلام ، روزنامه فرهیختگان، شماره 1435، پنجم مرداد 1393    قاسم افتخاری به ژرف‌اندیشی و پیشگامی در تحصیل و تدریس علوم سیاسی و روابط بین‌الملل شهره است. اغلب اساتید برجسته علوم سیاسی، روابط بین‌الملل، حقوق و برخی شاخه‌های علوم اجتماعی از شاگردان این استاد بوده‌اند. به‌حق می‌توان او را پدر علم سیاست نوین ایران در کنار مرحوم حمید عنایت دانست. این استاد برجسته تاکنون با هیچ رسانه مکتوبی مصاحبه نداشته است. از این رو فرصتی طلایی برای ما فراهم آمد تا بتوانیم با استاد افتخاری گفت‌وگویی پیرامون وضعیت علوم اجتماعی و علوم انسانی در ایران داشته باشیم. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.
  • مجتبی مقصودی
۳۱
تیر
آیا سبد علوم‌ سیاسی خالی است؟دکتر محمد جواد غلامرضا کاشیعضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی   علوم سیاسی در ایران وضعیت چندان مطلوبی ندارد. دلایل این وضعیت، گسترده و متنوع است. اما من اینجا با فهم بنیادینی سروکار دارم که اساس علوم سیاسی در ایران بر آن پایه‌گذاری شده است. این تصور اساسی وجود دارد که علوم سیاسی یک علم است و قرار بر این نهاده شده که امور سیاسی در ایران مطابق با قواعد تعریف شده در حوزه این علم، موضوع شناسایی واقع شود. یک متخصص علوم سیاسی بر خلاف کسی که چندان با این علم آشنایی ندارد، می‌تواند از آنچه با ماکس وبر، دورکیم، هابرماس یا بوردیو آموخته درباره چند و چون تحولات سیاسی در ایران اظهار نظر تخصصی ‌کند. او چنان تصویر پیچیده‌ای از رویدادهای جاری تولید می‌کند که برای یک شاهد ساده تحولات، شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد، حیرت او را برمی‌انگیزد و پشت آنچه به‌طور روزمره تجربه می‌کند، از رازهای پنهان سر درمی‌آورد.   این نقش‌آفرینی علوم سیاسی البته برای جلسات هم‌اندیشی و بحث علمی، برای نگارش رساله‌های علمی و تخصصی، حتی برای گپ و گعده‌های خصوصی کارآمد بوده است اما دردی از مشکلات عینی در حوزه سیاسی ایران درمان نکرده است. بخش‌های اجرایی در کشور، کمتر خود را نیازمند نظر یک متخصص علوم سیاسی یافته‌اند و به نظر جامعه‌شناسان و متخصصان علم مدیریت برای فهم و حل یک مشکل سیاسی در کشور، بیشتر احساس نیاز کرده‌اند تا یک متخصص علوم سیاسی. نمی‌توان در این زمینه تنها مدیران دولتی را متهم کرد. حوزه علوم سیاسی در ایران تاکنون از خود کارآمدی چندانی نشان نداده است. عملاً در منظومه علوم انسانی در کشور، علوم سیاسی در زمره علوم در حاشیه است. جامعه‌شناسان، روانشناسان، اقتصاددانان بیشتر از ما علوم سیاسی خوانده‌ها، توانسته‌اند به اثبات خود بپردازند و بخش‌های تصمیم‌گیر را به ضرورت توجه به حوزه علمی خود وادار کنند.   ماجرای نسبت میان علوم سیاسی و تاریخ از قلمروهای مهمی است که می‌تواند پرتویی بر فهم بنیادی ما از علم سیاست بیفکند و موجبات تجدید نظر ما از فهم خودمان را مهیا کند. ابتدا به نسبت‌های متعارف درباره نسبت میان علوم سیاسی و تاریخ اشاره خواهم کرد و با نقد این نسبت‌های متعارف، از ویتگنشتاین مدد خواهم گرفت و الگویی تازه از نسبت‌گذاری میان علوم سیاسی و تاریخ برقرار خواهم کرد. تصورم بر این است که این نسبت‌گذاری تازه، می‌تواند سرمنشأ درکی تازه از سرشت علوم سیاسی باشد و به کارآمد شدن این شاخه از دانش کمک کند.
  • مجتبی مقصودی
۳۰
تیر
سیاسی‌ترین دانش در قید و بند تأملی در سرفصل‌های جدید علوم سیاسیدکتر احمد بستانیاستادیار علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی تغییر سرفصل‎‎های رشته علوم سیاسی یکی از دغدغه‎‎‎های مهم اساتید این حوزه، دست کم در دهه اخیر بوده است و در بسیاری مـــوارد حتـــــی دانشجویان دوره کارشناسی نیز ضرورت چنین تحولی را درک کرده‎اند. از همین روی اقدام شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تدوین سرفصل‎‎‎های جدید رشته علوم سیاسی مطالبه عموم اساتید و پژوهشگران این حوزه مطالعاتی محسوب می‎شود. این شورا در دولت دهم، با تشکیل «شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی» به بازنگری در سرفصل‎‎ها و محتوای دروس رشته‎‎‎های علوم انسانی پرداخت و نتایج این بازنگری به‎طور مشخص در دو رشته علوم سیاسی و روانشناسی اخیرا اعلام شده است، هرچند از حدود یک سال پیش، سرفصل‎‎های جدید به‎طور غیررسمی در اختیار بسیاری از پژوهشگران و اساتید بوده است. با وجود اینکه تحول در دروس علوم سیاسی ضروری به‎نظر می‎رسد و ضمن اذعان به اینکه همکاران ما در شورای تحول زحمات فراوانی را متحمل شده‎اند، از نظر بنده که حدود 10 سال است به تدریس در رشته علوم سیاسی اشتغال دارم و از نظر بسیاری از اساتید علوم سیاسی کشور، این سرفصل‎‎های جدید نه تنها مشکل را حل نمی‎کند، بلکه تا حد زیادی بر ابهامات و مشکلات پیشین این رشته خواهد افزود. در این یادداشت کوتاه می‎کوشم مهم‎ترین ایراد‎‎هایی را که بر سرفصل‎‎های جدید وارد می‎دانم، در چند بند و در نهایت اجمال مورد اشاره قرار دهم. امید است که چنین تذکراتی بتواند مقدمه‎ای باشد برای مباحث جدی و محتوایی در باب تکتک این سرفصل‎‎ها و در نهایت امر، راه را برای اصلاح راستین، همه‎جانبه و منصفانه دروس این رشته هموار سازد.الف. نخستین ملاحظه، به عناوین مبهمی چون «مطالعات سیاسی» و «دانش سیاسی» بازمیگردد که هم در سرفصل‎‎های جدید به چشم می‎خورند و هم در مصاحبه‎‎‎های آقای دکتر منوچهر محمدی درباره سرفصل‎‎ها از آن‎‎ها یاد شده است. در سخنان دکتر محمدی از حوزه‎‎‎های «مطالعات سیاسی»، «مطالعات سیاسی اسلامی»، «مطالعات بین‎المللی» و «مطالعات ایران» یاد شده است. 
  • مجتبی مقصودی
۲۱
تیر
گفت و گو مهرنامه با مجتبی مقصودی در باره نامه استادان این علم به رییس جمهور ماه نامه ی علوم انسانی مهرنامه، سال پنجم، شماره 36، تیرماه 1393، صص 36 و 37   در روزهای اخیر موضوع اصلاح سرفصل‌های رشته علوم سیاسی و انتشار نامه 160 استاد علوم سیاسی از دانشگاه‌های مختلف کشور خطاب به رییس‌جمهور و رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی بحث و نظرهای گسترده و متفاوتی را برانگیخت. برای روشن شدن ابعاد و اجزاء مورد بحث مصاحبه‌ای را با آقای دکتر مجتبی مقصودی، دانشیار گروه علوم سیاسی و رییس سابق انجمن علوم سیاسی ایران و مدیر مسئول و سردبیر پژوهشنامه علوم سیاسی، انجام دادیم که از نظرتان می‌گذرد.   آقای دکتر مقصودی، با توجه به سال‌ها آموزش و پژوهش و انتشار تعدادی اثر در حوزه آموزش و پژوهش در رشته علوم سیاسی و با توجه به سال‌ها مسئولیت جنابعالی در کسوت ریاست انجمن علوم سیاسی ایران، بازبینی و اصلاح عناوین و سر فصل‌های رشته‌ علوم سیاسی از چه جهت ضرورت دارد؟ پیچیدگی‌های دنیای امروز به ویژه در قرن بیست و یکم درسطح بین‌المللی، منطقه‌ای و ملی و فروملی بیش از پیش ضرورت بازبینی در سرفصل‌های علوم سیاسی را ضروری می‌سازد تا این رشته به عنوان قدیمی‌ترین، بنیادی‌ترین و تأثیرگذارترین رشته‌های علوم انسانی بتواند تبیین و تحلیل مناسبی از وقایع، حوادث و پدیده‌های سیاسی اجتماعی جهان معاصر ارائه بدهد. سرفصل‌های موجود که در حال حاضر در رشته علوم سیاسی تدریس می‌شود حدود سی سال پیش تهیه و تنظیم شده و بسیاری از مسایل و پدیده های سیاسی موضوعیت خود را از دست داده و در مقابل بسیاری از مسایل جدید ظرفیت طرح و بررسی یافته اند. در واقع، ضرورت بازبینی و اصلاح سرفصل‌ها معطوف به کارآمدی و کاربردی‌سازی، بومی‌سازی، افزایش ظرفیت‌های پرسشگری، پژوهشگری و پاسخگویی بوده و منطقاً می‌باید معطوف به حل و فصل مشکلات و مطالبات جامعه باشد.   عمده دغدغه‌ استادان علوم سیاسی دانشگاه‌های کشور، در حوزه‌ تعیین محتوایی دروس چیست؟ آموزش نسلی از فارغ‌التحصیلان علوم سیاسی با دغدغه‌های اسلامی ایرانی، کارآمد و توانمند، محقق، پژوهشگر و پرسشگر مهم‌ترین دغدغه بنده به عنوان استاد دانشگاه است. در عین حال فراموش نکنیم که دولتی‌سازی، حکومتی‌سازی و ایدئولوژیک‌سازی رشته علوم سیاسی آسیبی بزرگ برای کشور، جامعه دانشگاهی و رشته علوم سیاسی است. تجربه ناموفق کشورهایی که به نحو مشابه‌ای عمل نموده‌اند بزرگ‌ترین زنهار باش در این عرصه است. چرا در تدوین، سرفصل‌های درسی این رشته مهم علوم سیاسی تاکنون کمتر از نظرات علمی استادان علوم سیاسی استفاده شده است؟ قطعاً اینگونه نیست که استادان رشته علوم سیاسی در تدوین سرفصل‌ها نقشی نداشته‌اند بلکه صحبت بر سر مشارکت فراگیر و حداکثری اساتید این حوزه است که می‌توانست بهتر از این عمل گردد. در حالی که در حال حاضر حدود سی هزار دانشجو در مقاطع مختلف رشته علوم سیاسی در دانشگاه‌های دولتی، آزاد و پیام نور مشغول به تحصیل هستند؛ آیا اساتید این حوزه در دانشگا‌ه‌های مختلف نظیر مشهد، مازندران، شیراز، تبریز، یزد، کرمان و ... در تدوین سرفصل‌های جدید دیده شده‌اند. جایگاه 160 استاد درخواست‌کننده در این فرآیند کجاست؟ از نظر من، بومی‌سازی علوم سیاسی در ایران از کانال مشارکت جامعه علوم سیاسی کشور و توجه به خرد جمعی فراگیر و بدون تبعیض امکان‌پذیر است.
  • مجتبی مقصودی
۱۹
تیر
تلاش برای تغییر مبهم سرفصل‌های رشته علوم‌سیاسیبه نقل از تدبیر خبرhttp://www.tadbirkhabar.com/political/46179    گروه سیاسی تدبیر، محمد آوخ: چندی پیش 160 استاد رشته‌ "علوم سیاسی" در نامه ای به رییس جمهوری، درخواست کردند به دلیل مشکلات و نواقص موجود در بازبینی و اصلاح عناوین و سرفصل های رشته‌ی علوم سیاسی، دستور ویژه ای برای توقف یک ساله برای برطرف کردن این مشکلات صادر کند.     چند روز پس از خبری شدن این نامه، خبرگزاری "تسنیم" اقدام به انتشار سرفصل ها و 91 کتاب جدید رشته علوم سیاسی در دوره کارشناسی کرد. این در حالی است که شنیده می‌شود دستور توقف تحول در رشته علوم سیاسی توسط وزارت علوم صادر شده است. به گفته دکتر منوچهر محمدی رئیس کارگروه علوم‌سیاسی شورای تحول و ارتقای علوم‌انسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی، سرفصل های جدید به دانشگاه‌ها ابلاغ شده و قرار است از اول مهر ماه امسال برای دانشجویان جدید اعمال شود.     محمدی خود، کار تهیه و تدوین شش کتاب این رشته را بر عهده گرفته که از ابتدای مهر باید مورد تدریس قرار بگیرد.
  • مجتبی مقصودی
۱۷
تیر
میزان اقبال اساتید و دانشجویان به طرح فعلی تحول علوم سیاسی   دکتر سیدصادق حقیقت    در خـصـوص سرفصـل‎های رشته علـوم سیاسی که بـرای اجرا در سـال 1393 در ایـن زمینه تدوین شده و بهصورت کتبی به دانشگاه‎ها ابلاغ شده، چند نکته به‎نظرم می‎رسد. نکته اول اینکه باید مشخص شود کتب تهیه شده، چه مقدار از اتقان علمی برخوردار است؟ به‎نظر می‎رسد که اگر نگوییم مشکلات زیادی در این سرفصل‎ها از نظر علمی وجود دارد، حداقل مشکلاتی وجود دارد که قابل رفع بود و با مشاوره با اساتید و صاحبنظران، امکان بالابردن سطح اتقان علمی آن‎ها وجود داشت.    نکته دوم این است که اعلام این سرفصل‎ها چه مقدار با استقبال اساتید علوم سیاسی، روبه‎رو شده است؟ به بیان دیگر باید دید که آیا این سرفصل‎ها و کتب تهیه شده، از مشروعیت به معنای رضایت مخاطبان، برخوردار است یا نه؟ همین که حدود 160 نفر از اساتید تا به حال تقاضای تعویق یکساله سرفصل‎ها را داشتند، نشان می‎دهد که استقبال عمومی وجود ندارد و با تحقیق کمی و آماری می‎توان تشخیص داد که بهشکل مشخص، این سرفصل‎ها به چه میزان در بین اساتید و نخبگان علوم سیاسی مشروعیت دارد.    نکته سوم این است که در بین اساتید علوم سیاسی و گرایش‎های اسلامی در علوم سیاسی، نحله‎‎های مختلفی وجود دارد و کاری که در تهیه این سرفصل‎ها بدون دلیل خاصی انجام شده، این است که با گروه و سلیقه خاصی کار شده است. درحالی‎که چه بهتر بود که با سلایق مختلف کار می‎شد و از سلیقه‎ها و مذاق‎‎های مختلف استفاده می‎شد. نکته مهم دیگر این است که طراحان سرفصل‎ها معتقدند ارتباط خاصی بین تهیه سرفصل‎ها با دولتی خاص مثلا دولت سابق دکتر احمدی‎نژاد وجود ندارد و به بیان دیگر، تهیه سرفصل‎ها امری فرادولتی بوده است. این بیان، نکته درستی است و می‎توان آن را قبول کرد اما یک نکته دیگر را باید اضافه کرد و آن این است که تهیه این سرفصل‎ها را با نگاه زمینه گرایانه باید تحلیل کرد؛ یعنی این سرفصل‎ها در شرایطی تهیه و تدوین شد که چندان امکان انتقاد و اعتراض به آنها وجود نداشت و الان که در شرایط خاصی از سال 92 به بعد قرار گرفتیم می‎بینیم که مخالفان و منتقدان این سرفصلها، اعتراض یا نقد خودشان را ابراز کردند. بنابراین، به‎جای دیدگاه متن گرایانه به این سرفصل‎ها، باید نگاه زمینه گرایانه داشته باشیم که در چه زمان خاصی این سرفصل‎ها نوشته شده و چه دیدگاه خاصی بر آن‎ها حاکم بوده است. نکته آخری که می‎توانم به آن اشاره کنم این است که آیا ارائه این سرفصل‎ها، از نظر روانشناختی باعث جذب دانشجویان در رشته علوم سیاسی خواهد شد؟ مثلا اگر چند متن تکرار شد، چند سرفصل از چند درس تکرار شد و منابع زیادی هم برای آن وجود نداشت، ـخصوصا اگر سرفصل‎ها، سرفصل‎‎های دینی باشدـ از نظر روانشناختی چه احساسی به دانشجو دست خواهد داد؟ آیا دانشجویان نوعی مقاومت و اینرسی در مقابل سرفصل‎های جدید از خود نشان خواهند داد یا با آغوش باز آن‎ها را می‎پذیرند؟ به‎نظر می‎رسد که تاکید زیاد بر سرفصل‎های خاص خصوصا آن‎هایی که صبغه دینی دارد، نه تنها باعث جذابیت زیادتر برای دانشجو نمی‎شود بلکه از نظر روانشناختی نوعی مقاومت را در ذهن آن‎ها ایجاد خواهد کرد.منبع : هفته نامه پنجره شماره 201 شنبه 14تیرماه 1393 ص57
  • مجتبی مقصودی