دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


دانشیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۴۶ مطلب با موضوع «نقد، نظر و بررسی» ثبت شده است

۱۰
مرداد

بازگشت پرقُدرتِ گفتمانِ ایرانشهری به سیاست

مجتبی مقصودی

 

    چند ماهی از درگذشت فیلسوف بی بدیل، نویسنده بزرگ و مترجم توانا دکتر سید جواد طباطبایی می گذرد. جامعه علمی ایران همچنان در بهت و حیرت از دست دادن این اندیشمند یگانه، نظریه پرداز، اندیشه ورز پرکار و عمیق و ایران اندیش و ایرانگرا قرار دارد  و مهم تر آنکه در زمانه ای که کشور از هر سو در معرض تلاطمات جدّی است و به او نیاز فکری و راهبری دارد بیش از پیش خلاء حضور اندیشه های راهگشای این اندیشمند احساس می شود.

*****

   طباطبایی در چند حوزه نام آشناست. اولین حوزه نظریه پردازی است. طراحی و تدوین نظریه زوال اندیشه سیاسی در ایران و نیز نظریه ایرانشهری به مثابه پروژه ای نظری و در عین حال انضمامی و راهبردی را در این عرصه می توان برشمرد. دومین حوزه هگل شناسی وی است که محصول آن تألیفات، ترجمه ها و درس گفتارهایی در باره هگل است. سومین حوزه ترجمه های گرانسگی است که از استاد بجای مانده است ترجمه و بازنویسی کتاب سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی وکتاب های فلسفه اسلامی و ایرانی اثر هانری کُربن از جمله شاخص ترین این آثار است. چهارمین حوزه تلاش های آموزشی رسمی و غیر رسمی است که از دانشگاه شروع شد و در ادامه بصورت غیررسمی در قالب درسگفتارها، سخنرانی ها و حضور در کلاس هایی موسساتی چون پرسش ادامه یافت.

 

 

 

اندیشه های طباطبایی و صراحت در گفتار وی جنب و جوشی جدّی در جامعه دانشگاهی و محافل سیاسی ایران برجای گذارد و همفکران و منتقدین زیادی بر له یا بر علیه وی قلمفرسایی کردند و شاید از این منظر تأثیرگذارترین فیلسوف و اندیشمند معاصر ایران محسوب می شود. وی در حالیکه که شیفتگان، همفکران و طرفداران پروپا قرص فراوانی داشت منتقدین سرسخت و صریحی نیز داشت که علیرغم فوت استاد همچنان اندیشه ها و نظرات وی را محل بحث و نظر  چالش برانگیز کرده اند.

 

مقایسه اندیشه های شریعتی و طباطبایی از چشم انداز جریان سازی و اقبال اجتماعی

 ظهور، بروز و برجستگی جریان اسلام سیاسی در دهه 1350 محصول چند متغیر مهم بوده است. اول ظرفیت اسلام شیعی در بسیج گری حول محور ظلم ستیزی و عدالت گستری؛ دوم آمادگی جامعه ایران در بهره برداری از ظرفیت های سنتی در مذهب شیعه و الگو برداری از آن؛ سوم غفلت و تحلیل غلط نظام سیاسی وقت از ظرفیت و توان سازماندهی سیاسی نیروهای مذهبی و روحانیت بر علیه نظام سلطنت با بهره گیری از هیئت های مذهبی و مساجد با این تصور که خطر جدّی که نظام سیاسی را تهدید می کند از ناحیه اتحاد جماهیر شوروی و نیروهای چپ گرا و سپس نیروهای جبهه ملی است؛ لذا نیروهای مذهبی با محدودیت های کمتری روبرو بوده اند، بدین لحاظ تصور اینکه بزعم رژیم پهلوی نیروهای ارتجاع سیاه که به نیروهای مذهبی اطلاق می گردید بتوانند حرکت فراگیر سیاسی در سطح کشور ایجاد نمایند منتفی بود در چنین مقطعی دکتر علی شریعتی با بهره گیری از تریبون دانشگاه و حسینیه ارشاد با برجسته سازی اسلام عدالت خواه، ضد استثماری و ضداستبداد از طریق بازتعریف و قرائت رادیکال، مدرن و گاه سوسیالیستی از تاریخ و نقش رهبران صدر اسلام چون علی(ع)، فاطمه(س) و ابوذر و سلمان مسیر بازگشت به خویشتن خویش شیعی را تشویق و هموار سازد.

این یادداشت مدعی است و تأکید دارد که اولا نظام سیاسی وقت وزن نیروهای مذهبی در تحولات سیاسی کشور دهه 1350 ه. ش را خوب برآورد نکرد و نیروهای مذهبی را مخاطره ای جدی نمی دانست، لذا هیئت های مذهبی و مساجد توانست سنگر مبارزاتی مخالفین حکومت پهلوی گردد. و ثانیا یکی از شخصیت های مهم جریان سازی اسلام سیاسی و در عین حال منتقد متولیان رسمی یعنی روحانیت شیعه در این دهه دکتر علی شریعتی مزینانی بود که با آثار قلمی و سخنرانی های پرشور و هیجانی توانست اشتیاق قابل توجهی در نسل جوان و جامعه سنتی برای بازگشت به اسلام سیاسی هموار سازد. بدین لحاظ بخش زیادی حیات اسلام سیاسی در ایران در دهه 1350 و برجستگی این جریان و گفتمان محصول تلاش های فکری شریعتی و غفلت نظام پهلوی از نیروهای مذهبی بود.

با ترسیم چنین نقش برجسته و محوری از شریعتی در اقبال اجتماعی به اوج رسانی و یارگیری گفتمان اسلام سیاسی در دهه 1350 ه. ش به سراغ فیلسوف گفتمان ایرانشهری فرهنگی سید جواد طباطبایی می رویم که پس از چندین دهه تلاش نظری و مطالعاتی از دهه  1390 توانست گفتمان ایرانشهری فرهنگی را فراتر از مرزهای ملی به مرکز ثقل مباحث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای خروج از بحران کشور قرار دهد.

  مشخصا با اقبال اجتماعی و سیاسی بخش های وسیعی از جامعه سیاسی ایران به نظریه ایرانشهری فرهنگی، این جریان و گفتمان از دهه 1390 پروبال می گیرد و عملا پس از چهار دهه در حاشیه و انزوا بودگی، جایگاه خود را در مرکز ثقل جریانات سیاسی و فکری و منازعات گفتمانی از منظر ظرفیت بسیج گری، الگو سازی و نمادپردازی، تحول خواهی و راهنمای عمل بودن باز می یابد و تا حدی می توان مدعی بود که در اولین سال های سده ی پانزدهم ه. ش گفتمان غالب در جامعه ایران را تشکیل داده است. واقعیتی که هیچگاه در برآوردهای نظام سیاسی پیش بینی نمی شد و ظرفیت های گفتمان سازی این جریان و اندیشه نه تنها از منظر نظام سیاسی، بلکه از منظر تحلیل گران و صاحبنظران سیاسی داخلی و خارجی مغفول مانده بود.

به عبارت دیگر؛ در رصد و برآورد تحلیل گران نظام جمهوری اسلامی هیچگاه بازگشت گفتمان ایرانگرایی بعد از سقوط نظام پهلوی پیش بینی نمی شد. تصور غالب مسئولین نظام این بود که شکست و سقوط نظام پادشاهی در بهمن 1357 به مثابه مرگ ابدی جریان ایران گرا در جغرافیای سیاسی کشور است. در بهترین حالت نظام احتمال تهدید و خطر از جانب نیروهای چپ و مذهبی را می داد ولی از جانب نیروهای ایرانگرا را نمی داد.

دیگر مختصات گفتمان ایرانشهری فرهنگی

"مساله ایران" کلید فهم اندیشه سید جواد طباطبایی است. گفتمان ایرانشهری طباطبایی به مثابه گفتمانی هویت محور و فراگیر با بازگشت به خویشتن ایرانی خویش آغاز می شود و در هم تنیده با دنیای مدرن پروبال می یابد و به ِخرد امروزین مجهز می شود. در این دستگاه فکری، خاص گرایی های قوم گرایانه و ناسیونالیسم در ذیل نظریه و گفتمان ایرانشهری فرهنگی رنگ می بازد.

پشتوانه دقیق و عمیق علمی- تاریخی و نظری اندیشه های طباطبایی باعث شده تا اضلاع و ابعاد دستگاه فکری طباطبایی جنبه شعاری، هیجانی و پوپولیستی نداشته باشد و مبتنی بر شعور و اندیشه ورزی عالمانه و دارای پشتوانه بومی و ریشه دار ایرانی باشد؛ لذا انسجام فکری و مدل آرمانی وی همخوانی کاملی با تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله کشور دارد.

از جمله ویژگی های دیگر این گفتمان آینده نگری و آینده گرایی است که می تواند ایرانِ در بحران را از این مهلکه رهانیده و به ساحل امن برساند؛ از طرفی ظرفیت بازسازی و احیاء تمدنی را دارد. چشم انداز سازی از احیاء تمدنی به مدد مولفه ها و اندوخته های چند هزار ساله در سایه اندیشه های دکتر طباطبایی نه تنها امکانپذیر، بلکه حتمی است.

اگر چه این گفتمان گذشته تاریخی را مبنای تحلیل، درس آموزی و ایده پردازی قرار داده ولی در گذشته و تاریخ باقی نمانده و از مدرنیته و دستاوردهای آن فراری نشده است؛ بلکه مدرنیته را از لوازم دستگاه فکری ایرانشهری می داند.

 تقدم ایرانیت بر اسلامیت و قرار گرفتن وجه دینی و مذهبی در چارچوب هویت ملی از جمله مختصات پروژه ایرانشهری سید جواد طباطبایی است. در این نگرش اسلامیت جزیی از هویت ملی و تاریخی ایرانیان ارزیابی شده است که از قضا تقویت هویت ایرانی را بدنبال داشته است.

 توسعه گرایی در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از دیگر ستون های پروژه ایرانشهری است که آینده ایران را در بستر آن شکوفا و پیشگام می بیند؛ مؤلفه ای که در میان اغلب جریانات اسلام گرا و رهبران فکری شان در سایه عدالت خواهی و ظلم ستیزی رنگ باخته و بعضا ظهور و بروز نداشته است.

حسن ختام

    کالبد شکافی جریان ایرانشهری، در کنار روند پژوهی فضای حاکم بر کشور و توالی بحران های موجود به همراه تحولات منطقه ای و جهانی نشان می دهد جریان ایرانشهری روند رشد یابنده شتابانی را در سال های گذشته طی کرده و در سال های آینده نیز طی می نماید. ضعف و ناتوانی جریان های مختلف سیاسی در مسأله یابی و کمک به برون رفت از بحران های موجود و در پاسخگوییِ به هنگام و کم هزینه مطالبات سیاسی- اجتماعی، غلبه جریان ایرانشهری و تبدیل آن به گفتمان مسلط را با ظرفیت بسیج گری سیاسی - اجتماعی و نمادسازی نشان می دهد. بخش قابل توجهی از این این روند یعنی؛ باز خیزش مجدد این جریان، زنگار زدایی و حرکت به سمت تبدیل شدن به گفتمان مسلط محصول تلاش های فکری، اندیشه ورزی و نظریه پردازی سید جواد طباطبایی است که در چند دهه اخیر از سوی استاد بصورت آرام آرام ولی پیش رونده تعمیق و گسترش یافته است .

منتشره در:

مجتبی مقصودی، "بازگشت پرقُدرتِ گفتمانِ ایرانشهری به سیاست"، سیاست نامه، سال هفتم، شماره 26، بهار 1402

  • مجتبی مقصودی
۲۱
تیر

سلسله یادداشت هایی در باره انتخابات جدید انجمن علوم سیاسی ایران(4)

اهمیت انتخابات امروز 

 

مجتبی مقصودی

از بنیانگذاران و عضو هیات مدیره ادوار مختلف انجمن علوم سیاسی ایران

http://drmaghsoudi.ir

 

مجمع عمومی و هشتمین دوره انتخابات هیأت مدیره انجمن علوم سیاسی ایران امروز چهارشنبه 21 تیرماه 1402 برگزار خواهد شد. در سلسله یادداشت های یک هفته اخیر تلاش کردم با نگاهی از درون و نیز با رویکرد انتقادی، و به ویژه با انتقاد از خود، به عنوان عضو هیأت مدیره ادوار مختلف فعالیت های انجمن را مورد نقد و بررسی منصفانه قرار دهم تا تجربه ی پرهزینه این مسیر طی شده نقشه ی راهی برای هیأت مدیره بعدی انجمن باشد.

 "در ضرورت مشارکت انجمنی"،"اعضاء انجمن و موضوع حق عضویت" و نیز "نگاهی گذرا به ظرفیت های معطل مانده انجمن علوم سیاسی" سه یادداشتی بود که با رعایت ملاحظات اخلاقی و مبتنی بر اسناد و مستندات دست اول منتشر گردید، هرچند برخی دوستان با گرته برداری از ایده های اصلی آن نوشتار و در یادداشتی با قلمی تند، انجمن را نوازش کردند. البته امیدوارم بعد از نوشتار امروز بتوانم در یادداشت شماره 5 در "ضرورت تمهید پیوست اقتصادی" یافته های خودم را  برای ادامه فعالیت موفق تر انجمن ارائه نمایم.

در تنویر افکار مخاطبین شرکت کننده در انتخابات امروز طرح چند نکته را ضروری می بینم تا شاید در سایه طرح این نکات انتخاب همکاران شایسته تری محقق گردد.

اول: اخلاق انجمنی و حرفه ای: به اعتبار دو دهه کار نهادسازی، تأسیسی و انجمنی شهادت می دهم؛ هیات مدیره و روسای ادوار مختلف انجمن همکارانی اخلاق مدار با سلامت انجمنی و حرفه ای بوده اند که در چارچوب فعالیت انجمنی و اخلاق حرفه ای جز به اعتلای نام علوم سیاسی کشور و انجمن علوم سیاسی ایران نیندیشیدند. وارد هیچ زد و بندی نشدند و  در سایه اعتبار و سرمایه های اجتماعی و علمی انجمن، آورده ای برای خود دست و پا نکردند. روسای انجمن علوم سیاسی ایران از  دکتر قاسم افتخاری، مرحوم دکتر محمد علی شیرخانی، دکتر سید محمد کاظم سجادپور، دکترعبدالامیر نبوی تا دکتر کیومرث اشتریان از خوشنام ترین اساتید کشور بوده و به سهم خود به انجمن وزن و اعتبار بخشیده اند.

دوم: اجتناب از حزبی سازی فعالیت انجمنی : انجمن علوم سیاسی ایران به عنوان یک نهاد علمی، نه از کمیسیون ماده 10 احزاب وزارت کشور؛ بلکه با مجوز کمیسیون انجمن های علمی ایران وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تأسیس شد؛ لذا نمی تواند در نقش احزاب سیاسی به کنش گری بپردازد به همین دلیل کنش گری سیاسی در زمره مسئولیت ها و مأموریت های هیچ انجمن علمی و حتی انجمن علوم سیاسی ایران که پسوند سیاسی را هم به عنوان پشتوانه خود دارد پذیرفتنی نیست. لذا ائتلاف سازی های تشکیلاتی-حزبی و طرح شعارها و وعده های انتخاباتی و انتشار پوستر در شب برگزاری مجمع و انتخابات در پیشینه فعالیت انجمن های علمی بی سابقه، خارج از عرف و روال معمول و تعجب برانگیز است و جا دارد در فرصت مناسب دلایل، زمینه ها، بسترها و خاستگاهای این حرکت تأمل و بررسی شود! لذا، مشخصا برای اجتناب از فعالیت تشکیلاتی- حزبی، آن هم بصورت یک محفل محدود و بسته، وجود تنوع دانشگاهی در ترکیب منتخبین هیأت مدیره یک اصل و رویه بوده و یکی از کارکردهای حضور نماینده وزارت علوم در فرایند برگزاری مجمع و انتخابات هیأت مدیره، نظارت بر نحوه اجرای این اصل و تایید بر صحت و سلامت برگزاری انتخابات از همه ی جهات و از این ناحیه است. ملاحظه ای که در همه ادوار هفتگانه انتخابات هیأت مدیره انجمن لحاظ شده است.

سوم: آنتاگونیستی سازی فضای موجود به مثابه خطایی راهبردی در مناسبات انجمنی: همواره افراط و تفریط آسیب زا بوده و انسان ها را از واقعیت ها دور ساخته و مانع از دیدن حقایق می شود؛ بلکه در دراز مدت هزینه های همزیستی و مصالحه را سنگین و به فاصله ها و شکاف ها دامن زده و گاه التیام ناپذیر می سازد. تبدیل صحنه انتخابات انجمنی به کارزارهای تبلیغاتی آنتاگونیستی و آن هم از نوع سلبی با وعده و وعیدهای پوپولیستی در انجمن ها بشدت کم سابقه بوده؛ نه تنها نوعی خودزنی تلقی می شود؛ بلکه این سوال را متبادر به ذهن می سازد که دوستان چه تصوری از قبول مسئولیت در هیات مدیره یک انجمن علمی دارند که چنین می تازند و وعده می دهند. به همین دلیل کار انجمنی به مثابه کاری داوطلبانه، بدون دریافت های مالی مستلزم روحیه، اخلاق، منش  و روش مدارا جویانه است نه پرخاشگرانه و کدورت برانگیز! بدین لحاظ؛ بنظر می رسد تنها اطلاعات نظری و کتابخانه ای از فعالیت مدنی- انجمنی برای عضویت در هیأت مدیره بزرگترین نهاد علوم سیاسی کشور کفایت ننماید؛ بلکه مستلزم ارائه مصادیقی از تجربه عینی و رئال از کار موفق داوطلبانه از سوی دوستان است تا توانمندی و استمرار روحیه داوطلبانه کاندیداها باورپذیر باشد.

چهارم: ضرورت حضور نسل های مختلف علوم سیاسی کشور در ترکیب هیات مدیره و ساختار علمی و اجرایی انجمن: اگر حضور و مشارکت اساتید و بزرگان معمر موجب وزن و اعتبار انجمن می شود و هویت بخش است؛ حضور نسل جوان تر نیز می تواند به فعالیت های انجمن گستردگی و شتاب بخشد. مشارکت متوازن و معنادار هر یک از نسل ها به عنوان مکمل یکدیگر در ترکیب هیأت مدیره، علاوه بر انتقال دانش و تجارب علمی و نیز بهره گیری از ظرفیت های ارتباطی هر یک از نسل ها، تحقق اهداف و ماموریت های انجمن را امکان پذیرتر می سازد؛ همچنان که حضور و مشارکت زنان نیز  می تواند ضمن تلطیف فضای کاری، انجمن را کاراتر و موفق  ترگرداند.

http://drmaghsoudi.ir

 

  • مجتبی مقصودی
۱۸
تیر

 

سلسله یادداشت هایی در باره انتخابات جدید انجمن علوم سیاسی ایران(3)

نگاهی گذرا به ظرفیت های معطل مانده انجمن علوم سیاسی

 

مجتبی مقصودی

از بنیانگذاران و عضو هیات مدیره ادوار مختلف انجمن علوم سیاسی ایران

http://drmaghsoudi.ir

 

در وضعیت سنجی گذرا از سرمایه های علمی و اجتماعی انجمن علوم سیاسی ایران که محصول دو دهه فعالیت همه جانبه،گسترده و مستمر دست اندرکاران و اعضاء انجمن و کنشگران علمی این عرصه  بوده؛ اگرچه به موارد زیادی می توان اشاره کرد ولی نباید فراموش کرد که بسیاری از این ظرفیت ها یا از کار باز ایستاده و غیرفعالند و یا نیمه فعال بوده و نیازمند برنامه ریزی، کنترل و نظارت، بازبینی ساختاری و تمهید مشوق ها از سوی هیأت مدیره بعدی است.  د ر این یادداشت تنها به چهار نمونه از ظرفیت های معطل مانده اشاره می شود:

  • نمونه اول: عضویت بیش از  800 نفر از اعضاء هیأت علمی، فارغ التحصیلان، دانشجویان تحصیلات تکمیلی از رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل و رشته های مرتبط در انجمن  و نیز پراکندگی جغرافیایی و فراگیری اعضاء در کل کشور و مشارکت اعضایی از دورافتاده ترین مناطق که بالقوه به انجمن ظرفیت عظیمی را بخشیده؛ ولی انجمن نتوانسته است به درستی از تخصص ها و مزیت نسبی اعضاء استفاده نماید و یا نیاز اعضاء را احصاء و متناسب با آن برنامه ریزی، تعامل و یا حتی کارت عضویت برای اعضاء صادر نماید؛ لذا بسیاری از اعضایی که در این سال ها مدارک خود را هم ارسال کرده اند، تکلیف خود را در خصوص عضویت در انجمن نمی دانند.

 

  • نمونه دوم: وجود 6 شعبه استانی در خراسان،کرمان،کرمانشاه، ایلام، همدان و کهگیلویه و بویر احمد اگرچه برای انجمن دستاوردی ارزشمند و قابل اعتناء محسوب می شود ولی بسیاری از آنها در یکی- دوساله ی اخیر چه بصورت رئال و چه بصورت مجازی حتی یک رویداد علمی تعریف نکرده اند. بجز شعبه مشهد به عنوان فعال ترین شعبه استانی که این شعبه نیز در یک سال اخیر دچار کاهش جدّی در فعالیت های علمی شده اند؛ هیچیک از شعبات استانی بعضا دارای برنامه سالانه نبوده و عملکرد سالانه ای را هم به هیأت مدیره انجمن علوم سیاسی در تهران ارائه نداده اند.

 

  • نمونه سوم: از میان حدود  10 کمیته علمی انجمن از جمله کمیته زنان، تنظیم گری، روانشناسی سیاسی، سیاست اجتماعی و معلولیت، پدیدار شناسی  و روش شناسی و ... که برخی از آنها فعالیت های محدودی را در قالب یکی- دو برنامه در طول سال دنبال می کنند؛ بسیاری از کمیته های انجمن عملا تعطیل اند؛ در عوض جای خالی کمیته هایی که سابقا در زمره کمیته های فعال انجمن بوده اند نظیر کمیته جامعه‌شناسی سیاسی، دانشجویی، اطلاع‌رسانی، اقتصاد سیاسی، روابط بین‌الملل، مطالعات منطقه‌ای، سیاست خارجی و روش‌شناسی بشدت احساس می شود.

 

  • نمونه چهارم: برگزاری 16 دوره همایش سالانه در موضوعات مبتلابه و مهم کشور، نظام بین الملل و منطقه ای اگر چه از جمله دستاوردهای مهم و بخشی از هویت انجمن محسوب می شود ولی هنوز انجمن از داشتن دبیرخانه دائمی در این ارتباط بی بهره است و دانش و تجربه اندوخته شده بصورت انباشتی به برگزارکنندگان همایش ها در سال های بعد منتقل نشده و عملا دانش و تجربه ی موجود نه تنها باعث ارتقاء سطح کمی و کیفی همایش ها نشده؛ بلکه هرسال دیرهنگام همایش سالانه برنامه ریزی می شود. عدم وجود نقشه راه در خصوص همایش های سالانه به گونه ای که حتی متن کامل مقالات تعدادی از همایش ها ی سال های اخیر اصولا منتشر نشده و در دسترس نویسندگان مقالات و مخاطبان قرار نگرفته است و انتشارکتاب مجموعه مقالات همایش ها به عنوان یکی از مهمترین محصولات این رویداد مهم به بوته تعویق و فراموشی بیفتد.

 

http://drmaghsoudi.ir

 

 

  • مجتبی مقصودی
۱۴
تیر

سلسله یادداشت هایی در باره

انتخابات جدید انجمن علوم سیاسی ایران

اعضاء انجمن و موضوع حق عضویت

(2)

مجتبی مقصودی

از بنیانگذاران و عضو هیات مدیره ادوار مختلف انجمن علوم سیاسی ایران

http://drmaghsoudi.ir

 

انجمن علوم سیاسی ایران در حال حاضر با بیش از 800 عضو پیوسته و صاحب رأی از ظرفیت و پتانسیل بسیار بالایی برای گسترش فعالیت های علمی و انجمنی برخوردار است. این 800 عضو اعم از استاد، دانشجو و دانش آموخته در اقصی نقاط کشور و در همه ی دپارتمان های علوم سیاسی کشور اعم از دانشگاه های دولتی، آزاد اسلامی و پیام نور و دوایر دولتی و غیر دولتی حضور دارند و می توانند شبکه گسترده ای از فعالین دانش سیاست کشور را شکل دهند و در صورت مشارکت فراگیر انجمنی اعضاء، این نهاد می تواند نقش موثری در اثر بخشی فعالیت های علمی -آموزشی و مرجعیت علمی انجمن ایفاء نمایند.

موضوع میزان حق عضویت و نحوه وصول آن نیز از جمله مشکلاتی است که همواره نه تنها دامن گیر انجمن علوم سیاسی؛ بلکه قریب به اتفاق انجمن های علمی کشور است. در حال حاضر حق عضویت برای اعضاء پیوسته 50 هزار تومان و برای اعضاء دانشجویی 35 هزار تومان می باشد که با توجه به تورم لجام گسیخته این حق عضویت رقم قابل اعتنایی نیست و در سبد هزینه های انجمن مبلغ ناچیزی تلقی می شود.  در عین حال پیش بینی حق عضویت متناسب با شرایط تورمی و وصول آن می تواند بخش کوچکی از نیازهای مالی انجمن را تأمین نماید؛ حال آنکه انجمن در وصول حق عضویت به دلیل مشکلات اجرایی و نازل بودن مبلغ آن هیچگاه بصورت جدّی پیگیر وصول آن نبوده است و اقدامات محدود انجام گرفته نیز تاکنون قرین موفقیت نبوده است.

از طرفی هرگونه افزایش حق عضویت مستلزم تصمیم گیری در مجمع عمومی انجمن است و هیأت مدیره انجمن بدون مجوز و مصوبه مجمع عمومی و تأیید کمیسیون انجمن های علمی کشور و اداره ثبت اسناد اجازه افزایش حق عضویت را ندارند. مشخصا تاکنون به واسطه فرایند بورکراتیک-حقوقی و ثبتی اقدامی در این خصوص از سوی انجمن انجام نپذیرفته است. بدیهی است بهترین راه برای تمهید حق عضویت متناسب با وضعیت تورمی و هزینه ها در کشور، واگذاری صلاحیت و اختیار تعیین مبلغ حق عضویت به هیأت مدیره انجمن از طریق جلب نظر مساعد اعضاء در مجمع عمومی است که می باید در آینده هدف گذاری و برنامه ریزی شود.

بر اساس اساسنامه اکثر انجمن ها و از جمله انجمن علوم سیاسی ایران، عضویت افراد مشروط به پرداخت حق عضویت سالانه است و عدم پرداخت حق عضویت سالانه، افراد را از شمول عضویت انجمن خارج می سازد. البته هیچیک از مسئولین انجمن در طول مسئولیت خود از این مکانیزم بهره نبرده و حتی در موارد معدودی که به هر دلیلی برخی اعضاء از پرداخت حق عضویت ناتوان و یا استنکاف وزیدند؛ علیرغم نیازهای مالی انجمن؛ دست اندرکاران مانعی برای ادامه مشارکت انجمنی اعضاء فراهم نکردند.

در ارتباط با حق عضویت، برخی انجمن های علمی از جمله انجمن جامعه شناسی ایران معمولا زمان برگزاری مجمع عمومی و انتخابات را فرصت خوبی برای وصول حق عضویت های سه ساله دانسته و مکانیزم های در این خصوص پیش بینی می نمایند که البته انجمن علوم سیاسی هیچگاه این رویکرد را انتخاب نکرده است.

http://drmaghsoudi.ir

  • مجتبی مقصودی
۱۰
آبان

گزارش نشست علمی

"بررسی، تحلیل و آینده پژوهی اعتراضات 1401"

 

مقدمه

      به دنبال درگذشت مهسا امینی، از اواخر شهریور ماه تاکنون کشور شاهد اعتراضات و ناآرامی های گسترده ای است که در طول حیات جمهوری اسلامی به لحاظ گستردگی حضور نیروهای اجتماعی، مشارکت دیاسپورای ایرانی خارج از کشور و تطویل ناآرامی ها بی سابقه ارزیابی می شود.

      انجمن علوم سیاسی ایران در چارچوب مسئولیت حرفه ای و انجمنی و در راستای تحلیل، تبیین، آینده پژوهی و ارائه راه کارهای ملی سلسله نشست هایی را در این ارتباط پیش بینی و برنامه ریزی نموده است که اولین جلسه آن با حضور  7 استاد و صاحبنظر علوم سیاسی از دانشگاه های مختلف کشور برگزار شد و هر یک از  این صاحبنظران به بررسی ابعادی از این اعتراضات پرداختند. اولین نشست از سلسله نشست های انجمن در بررسی اعتراضات اخیر با مشارکت عالمانه و تخصصی دکتر ابوالفضل دلاوری، دکتر رُز فضلی، دکتر محمد جواد غلامرضا کاشی، دکتر محمد مهدی مجاهدی، دکتر سیمین حاجی پور، دکتر الهه کولایی و دکتر رضا نجف زاده با دبیر علمی دکتر مجتبی مقصودی در 28 مهر در دفتر انجمن علوم سیاسی ایران برگزار شد.

 گزارش اولین نشست از سلسله نشست های " بررسی، تحلیل و آینده پژوهی اعتراضات1401"  تقدیم کنشگران علمی اجتماعی، نهادهای تصمیم گیر و علاقمندان  می شود. امید است این نشست طلیعه بهتری برای فهم ریشه ای و عمیق تر این تحولات سیاسی- اجتماعی کشور گردد.

 

دکتر مجتبی مقصودی  

    در ابتدای نشست، دکتر مقصودی به عنوان دبیر علمی این جلسه ضمن خوشآمد گویی به سخنرانان و حاضرین جلسه و ابراز امیدواری از ثمر بخش بودن این نشست ها و استمرار چنین جلساتی به منظور بررسی جامع زوایای اعتراضات اخیر کشور، این ناآرامی ها را دارای ابعاد گسترده ای دانستند که از منظرها و زوایای مختلفی قابل تحلیل و بررسی است. ایشان ابراز امیدواری کردند که این جلسات بتواند به سوالات زیر در حد بضاعت و فرصت پاسخ دهد؛ هرچند بحث و بررسی همه ی ابعاد این تحولات در این مختصر نمی گنجد. علیهذا؛ پرسش های ده گانه ای را در این ارتباط برای همفکری در این نشست می توان مطرح کرد که امیدوارم سخنرانان در مورد این محورهای دهگانه ارائه طریق بفرمایند. این محورها و سوالات کلیدی عبارتند از:

  • نحوه تعریف، توصیف و نامگذاری وقایع و رخدادهای اخیر؛
  • ارائه و دستیابی به الگوی نظری و چارچوب مفهومی مناسب تحلیلی و تبینی اعتراضات؛
  • شناسایی ریشه ها، زمینه ها و علل اصلی و فرعی و عوامل شتاب زا در این بحران؛
  • وضعیت سنجی و وزن نیروهای اجتماعی و کنشگران سیاسی درگیر در این منازعه؛
  • بررسی و دسته بندی جنس و ماهیت انتظارات، مطالبات و تقاضاهای معترضین؛
  • نحوه ی مواجهه ی دولت و نهادهای حاکمیتی با تقاضاها و اعتراضات؛
  • مهمترین ویژگی ها، وجوه شاخص و برجسته رخدادها و نیز شناسایی شباهت ها و تفاوت ها با تحرکات مشابه در بعد از انقلاب بهمن 57؛
  • آینده پژوهی اعتراضات و پیش بینی تأثیر آن بر آینده نظام سیاسی، جامعه ملی و در سطح منطقه و جهان؛
  • درس ها و بایسته های اعتراضات اخیر؛
  • راه کارهای خروج از بحران و تأمین منافع ملی.

 

آدرس: منتشره در خبرگزاری خبرآنلاین و سایت انجمن علوم سیاسی ایران:

https://www.khabaronline.ir/news/1689503/%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%AC%D9%87-%D8%AD%D8%B0%D9%81-%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B1%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84

http://www.ipsa.ir/content/7/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/14530/           

و سایت ها، شبکه اطلاع رسانی و مطبوعاتی: روزنامه هم میهن، دنیای اقتصاد، جماران، خبربان و ویستا

ادامه نشست و سخنرانی مشارکت کنندگان علمی

  • مجتبی مقصودی
۱۸
مهر

 

اعتراضات شهریور و مهر 1401

و جایگاه ضعیف اتاق های فکر در نظام تصمیم سازی و تدبیر کشور

 

مجتبی مقصودی

 

   از اواخر جنگ تحمیلی، بدنبال تثبیت جمهوری اسلامی، همزمان با فاصله گرفتن از فضای احساسی و شعاری اوایل انقلاب و نیز آغاز دوران سازندگی و تنش زدایی؛ جامعه ایران شاهد شکل گیری و تأسیس برخی مراکز و موسسات مطالعاتی - راهبردی بوده است که البته با کمی تسامح می توان نام "اتاق های فکر نظام" را بر آنها نهاد. این اقدام تأسیسی مسئولین وقت کشور در راستای بهره گیری از توان کارشناسی بدنه علمی کشور انجام گردید تا از طریق طرح ها، نظرات و راهبردهای علمیِ کم هزینه حرکت نظام سیاسی بسوی عقلانیت در تصمیم گیری و تصمیم سازی و اجراء ، بهبود مناسبات خارجی و فرایند توسعه ملی تسریع بخشیده و از اتخاذ تصمیمات شتابزده و غیرکارشناسی اجتناب گردد.

مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی از جمله اولین مراکز راهبردی و مطالعاتی شناسنامه داری بودند که در اواخر دهه 1360 و اوایل دهه 1370 ه. ش تاسیس و فعالیت خود را آغاز کردند که البته در سال ها و دهه های بعد لیست بلند بالایی از مراکز و موسسات پژوهشی و راهبردی حکومتی حاکمیتی بصور و اشکال مختلف از جمله در وزارتخانه های کشور، دفاع و اطلاعات ... به این مجموعه افزوده شدند که منطقا می باید طرف مشورت نهادهای سیاستگذار و تصمیم گیر و مدیران اجرایی سطوح بالای نظام می بودند.

 در شرح وظایف و مأموریت های هر یک از این موسسات و مراکز، بطور مشخص به کارویژه ها و مسئولیت هایی اشاره شده است که در صورت تحقق و بهره گیری از راهبردهای کارشناسانه ی این اتاق های فکر از سوی مقامات و دست اندرکاران کشور، اولا می باید شاهد ارتقاء شاخص ها، بهبود وضعیت اقتصادی، تحقق برنامه های توسعه و رشد پایدار و متوازن می بودیم. در ثانی مناسبات کشور با دولت های همسایه، بازیگران منطقه ای، قدرت های جهانی و نظام بین الملل بهتر می بود و این همه هزینه اقتصادی به کشور و مردم تحمیل نمی شد. به علاوه برخی مسائل ساده اجتماعی فرهنگی تبدیل به بحران های سیاسی اجتماعی و حل آن تبدیل به تابو نمی شد و نهایتا نباید با ناآرامی ها و اعتراضاتی نظیر دی ماه 1396 و آبان 1398 و شهریور و مهر 1401 در این حجم، ابعاد و فراگیری مواجه می شدیم و علی النهایه در صورت اثر بخشی تبیین ها و پیشنهادات این مراکز نباید نهاد دولت به راحتی همه ی اعتراضات، تقاضاها و مطالبات به بیگانگان منتسب می کرد؛ بلکه باید نهاد دولت با قبول مسئولیت خود به دنبال چاره جویی و حل و فصل عقلایی، منصفانه و کرامت مدار آن برمی آمد و زنجیره مطالبات و ناآرامی ها را با تدبیر، مصالحه و تعامل رفع و قطع می کرد.

 با شرح مختصر داده شده که توضیح دقیق تر آن فراتر از یک یادداشت کوتاه نیازمند شرح و بسط است؛ متاسفانه اغلب مراکز و موسسات مطالعاتی راهبردی و اتاق های فکر در سطح کشور به دلایل متعددی از مسئولیت اولیه خویش برای کمک کارشناسانه، بیطرفانه، علمی و غیر ایدئولوژیک باز مانده و بیشتر نقش نمایشی و تأییدی یافته اند و در بهترین حالت و با فرض ایفای کامل وظایف و مأموریت های علمی و راهبردی، مسیر این اتاق های فکر با مسیر نظام سیاستگذاری و تدبیر کشور  و از جمله تحلیل و تبیین اعتراضات اخیر کاملا متفاوت بوده و پیشنهادات این مراکز و موسسات در زندگی مردم و عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ظهور و بروزی نیافته و عملا رویکرد و عملکرد نظام سیاستگذاری و تدبیر بر روی همان پاشنه می چرخد.

 برای خروج از چنین وضعیتی جا دارد نظام سیاسی به خودمختاری خود نسبت به نیروهای اجتماعی جامعه پایان داده و بدوا موضع و انتظارات خود را نسبت به این مراکز مطالعاتی مشخص نماید. چرا که نفس وجود این مراکز، اندیشکده ها، پژوهشکده ها، پژوهشگاه ها و یا هر نام شیک و  زیبای دیگر، انتظار آفرین بوده و عدم بهره گیری از ظرفیت های آنان باعث به هدر رفتن سرمایه های ملی، اجتماعی و فرهنگی شده و بیش از پیش بازخورد منفی جامعه و نخبگان را نسبت به این نهادها ایجاد می نماید. از طرفی بلاتکلیفی و بی توجهی به نظرات کارشناسان موجب سرخوردگی و بی انگیزگی این گروه نخبه خواهد شد و بیش از پیش دومینوی ناتوانی ساختارهای موجود در حل مشکلات و بحران کارآمدی و مشروعیت را رقم خواهد زد.   

 

آدرس لینک:

https://ipsan.ir/2022/10/10/%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6%d8%a7%d8%aa-%d8%b4%d9%87%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%b1-%d9%88-%d9%85%d9%87%d8%b1-1401-%d9%88-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%b6%d8%b9%db%8c%d9%81-%d8%a7%d8%aa/

 

  • مجتبی مقصودی
۲۷
ارديبهشت

 

بررسی انتقادی مطالعات قومی از منظر صلح

مجتبی مقصودی

فصلنامه مطالعات ملی

دوره 23، شماره 89 ، فروردین 1401، صفحه 81-97

 

چکیده 

 مطالعات قومی در سطح جهان و ایران در چند دهه اخیر رشد و گسترش فراوانی داشته است. متناظر با تجربه‌های فراوان و پرهزینه‌ی ناشی از مناقشات قومی در سطح نظام بین‌الملل و درون مرزهای ملی کشورها، در حوزه مطالعات قومی آثار و ادبیات گسترده‌ای خلق و بازتولید و توزیع گردیده است که بعضاً از پس‌زمینه‌ها و محتواهای مطالبه‌جو و ناهمگرا حکایت داشته است. با چنین پیش‌زمینه‌ای این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این پرسش کلیدی است که دانش مطالعات قومی چه نسبتی با صلح می‌یابد و آیا درمجموع ادبیات تولیدی و علمی این حوزه توانسته است فضای این عرصه را تلطیف نماید و با مفهوم صلح اعم از صلح در مفهوم کلاسیک و منفی آن و یا صلح در مفهوم مثبت و جدید ارتباط برقرار نماید؟

درحالی‌که جان‌مایه، جهت‌گیری و برآیند اصلی صلح معطوف به عفو و بخشش، گذشت و ایثار، گفتگو، مذاکره و چانه‌زنی، آشتی و سازش، رضایت، نرمش و دوستی و نهایتاً مصالحه است؛ هسته اصلی و روح حاکم بر پژوهش‌های قومی، تولید و صورت‌بندی ادبیات «تمایز» و «تفکیک» هویتی است.

ادبیات تولیدشده در این دانش با تکیه و تأکید بر «تنوع» به‌مثابه یک واقعیت؛ «شناسایی و تحقق مطالبات هویت‌های متکثر قومی» را وجهه همت خویش قرار داده است و در فضای متأثر از «رویکرد انتقادی به مدرنیسم» به‌ویژه «نحوه و فرایند دولت- ملت‌سازی»، «بدکارکردی‌های دولت‌های مدرن» و «گسترش ادبیات جهانی‌شدن» به لحاظ معنایی، مفهومی، نظری، رویکردی، روشی و معرفتی در سپهر اندیشه ورزی، غلبه گفتمانی و بعضاً همدلانه یافته و شاید در رویکردی انتقادی بتوان ادعا کرد که این ادبیات در مواردی در پناه طرح عدالت توزیعی و ترمیمی، تحرکات واگرایانه خشونت‌گرا را با نگاهی همدلانه مورد کنکاش و بررسی قرار می‌دهد و چه‌بسا نهاد و ساحت دولت – ملت به‌مثابه مهم‌ترین سازه‌ی سیاسی بشری را در قالب لفاظی‌های آرمان‌گرایانه دچار بحران مشروعیت و هویت ساخته است.

پژوهش پیش رو تلاش دارد با بهره‌گیری از روش کیفی – تفهمی به شیوه‌ای اکتشافی و مروری نسبت این مطالعات را با صلح مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد که در نوع خود نوآورانه می‌نماید.

  • مجتبی مقصودی
۲۶
فروردين

یادداشت صلح شماره ۴

نسبت سنجی هویت و صلح؛ به سوی هویت های منعطف و مصالحه جو

دکتر مجتبی مقصودی

دانشیار علوم سیاسی و بنیانگذار انجمن علمی مطالعات صلح ایران

 

در نخستین روزهای سال نو ، بزرگترین و مهمترین آرزوی هر انسان نوع دوستی، برقراری صلح و آرامش و دوستی در سراسر جهان است. این آرزو و امید برای ملت های خاورمیانه و کشورهای همسایه که در وضعیت های ناصلح به سر می برند و از هر سو صفیر گلوله و آتش و دود بلند است و آوارگان آن در کل جهان پراکنده اند و مردمان آن خسته از ستیزه های مدام و جنگ های بی پایان اند، بیش از پیش معنا می یابد.

در کنار این آرزو، واقعیتی انکار ناپذیر خودنمایی می کند و آن چرایی استمرار و بی پایانی منازعات و وضعیت های ناصلح در این منطقه است. اینکه عوامل و زمینه های گوناگونی اعم از داخلی و خارجی توضیح دهنده این چرایی است تردیدی نیست؛ ولی از میان همه آنها، یک دلیل مهم ناظر بر وجود هویت های سخت، غیرمنعطف و مصالحه ناپذیر در منطقه هست که رو در روی هم قرار داشته و بقای هویتی خود را در غیریت سازی و حذف نه تنها دیگری، بل دیگران می بینند.

در پس این واقعیت و ملاحظه ماجرا جویی های خانمانسوز عناصر افراطی و بنیادگرا، این پرسش کلیدی مطرح می شود که آیا بروز این همه جنگ طلبی متأثر از هویت این گروه هاست و آیا میان دو عنصر هویت و جنگ و یا هویت و صلح رابطه ای وجود دارد و می توان برخی هویت ها را هویت های صلح طلب و مداراگر و در مقابل، برخی هویت ها را هویت های جنگ طلب و نابردبار برشمرد؟

چه بسا پاسخ های گوناگونی برای این پرسش ها وجود داشته باشد و برخی رابطه و نسبت وثیقی میان این دو عنصر وجود نمی بینند، ولی اگر پاسخ مثبت باشد، که از قضا به زعم نگارنده این پاسخ هم مثبت و هم تغییرپذیر است، این رابطه از چه نوعی است؟ تک سویه، دوسویه، آمرانه، خطی، بخشی، فراگیر، زمانمند، مکانمند و متکثر و … و چرا می توان برخی هویت ها را بیشتر در دایره صلح طلبی و برخی از هویت ها را بیشتر در فضای ناصلح جستجو کرد؟

پاسخ بدین پرسش ها، نخست نیازمند گونه شناسی و شناخت بیشتر محتوا، جوهره، و به ویژه کارگزاران اصلی هویت ساز و صلح ساز است. در نوع شناسی هویتی، به انواع و اقسامی از هویت های فردی، جمعی، صنفی، جنسیتی، زبانی، قومی، دینی و مذهبی، سیاسی، محلی، ملی، منطقه ای و جهانی می توان اشاره کرد که برخی ذاتی و برخی عرضی هستند. آنچه در این یادداشت مد نظر هست، بیشتر هویت سیاسی ـ فرهنگی است که در عین ریشه دار بودن و پایایی و استمرار، از نوعی پویایی، دگردیسی، تطّور و تحول پذیری برخوردار است. به علاوه عنصر کلیدی فهم هر دو عنصر هویت و صلح را به ویژه باید در نتایج، قرائت ها، بروندادها و کارکردهای هر یک جستجو کرد و تنها نمی توان به ادعاها بسنده نمود.

مشکل از آنجا آغاز می شود که برخی از کارگزاران هویت های سیاسی-ـ فرهنگی می کوشند به یاری ابزارهای گوناگون، از جمله آموزش و رسانه و با تبلیغات و تکرار، هویت خویش و گروه هویتی خود را واقعی، تاریخی، خالص، ریشه دار و مثبت معرفی و در مقابل، با ایجاد فضای آنتاگونیستی، هویت های رقیب را جعلی و بی ریشه بازنمایی و برجسته سازی کنند و با دوگانه سازی های ساختگی و هیجانی و حتی وارونه نگاری های تاریخی، هویت های کاذب و متعصبی را رقم بزنند که خود را متمایز و برجسته تر از دیگران معرفی نمایند.

این کارگزاران در بستر فقر و جهل، با ترویج فضا و ادبیات مطلق انگارانه و تمسک به حقانیت های خودساخته ایدئولوژیک، شرعی، نژادی و با ایجاد فضای خرافه و نفرت پراکنی احساسی قومی، ملی، زبانی، دینی و مذهبی و با دور زدن فضای عقلانی و خردگرایانه، محمل جرقه بر خرمن خودبرتربینی های دو-ـ چند سویه شده و به آتش افروزی دست می یازند.

راه حل چنین وضعیت ناصلحی چیست و برای گذر از این وضعیت خانمانسوز چه باید کرد؟ به نظر می رسد همچنان که وضعیت های ناصلح محصول فقر، جهل، تعصب ورزی های افراطی، آگاهی های کاذب و موج سواری کاسبان و کارگزاران فکری-ـ اجرایی و منافع اقتصادی جنگ افروزان و فروشندگان جنگ افزارها بوده؛ به شکلی که در این عرصه صنعت جنگ را برپا داشته اند؛ کنشگران فکری صلح طلب نیز با ظرفیت سازی ها در حوزه صلح مثبت، با روشنگری و افشاگری همه انواع و اشکال ناصلح و اتحاد در سطوح مختلف جهانی، باید «صنعت صلح» را رقم بزنند تا افزون بر نوعی سبک زندگی، منافع ملموسی را به همراه داشته باشد.

در عرصه هویت سازی های صلح طلبانه و شکل دهی به هویت های مدارا جویانه در میان جامعه، مردم و گروه های اجتماعی، مسئولیت کنشگران صلح، به ویژه جامعه نخبگان، بسیار سنگین است. صلح سازی مستلزم تعهد جامعه نخبگان کشور به خلق محصولات و کالاهای نوآورانه متناظر با مفهوم و محتوای صلح است. هنرمندان با خلاقیت های هنری می توانند هنر را به خدمت صلح درآورند و با تولید آثار با محتوا و مضمون صلح خواهانه و صلح جویانه، با ترویج مدارا، گذشبت، ایثار، عفو، بخشش و گفتگو در عرصه تئاتر، سینما، موسیقی، ترانه، مجسمه سازی، گرافیک و غیره به عمومی سازی صلح در سطح اقشار و لایه های گوناگون جامعه بکوشند و به شکل دهی به هویت های مصالحه جو و منعطف کمک برسانند. در شکل دهی به هویت های مصالحه جو در کنار هنرمندان؛ شاعران و نویسندگان، پژوهشگران و دانشگاهیان و در یک کلام اصحاب قلم و گروه های مرجع نیز باید با خلاقیت های فکری و با سلاح قلم و بهره گیری از ابزارهای رسانه ای، ارتباطی، اطلاعاتی به تولید ادبیات علمی کمک نمایند و هویت های صلح جو را دستمایه خلاقیت های ادبی و علمی نمایند.

سایت انجمن علمی مطالعات صلح ایران

https://ipsan.ir/2022/01/25/%d9%86%d8%b3%d8%a8%d8%aa-%d8%b3%d9%86%d8%ac%db%8c-%d9%87%d9%88%db%8c%d8%aa-%d9%88-%d8%b5%d9%84%d8%ad%d8%9b-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d9%88%db%8c-%d9%87%d9%88%db%8c%d8%aa-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d9%86/

 

  • مجتبی مقصودی
۰۴
فروردين

مصالحه سیاسی و توسعه در ایران؛

بررسی چند گزاره ی نظری و انضمامی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

 

نویسنده

مجتبی مقصودی  

دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

 10.22034/IPSA.2022.4445.3861

 

چکیده:
پژوهش پیش رو ضمن تأکید بر توسعه به مثابه آرمانی ملی و فراگیر در سطح جهان، با طرح و تشریح نظریه‌ها و دیدگاه های معطوف به نسبت میان "مصالحه و مصالحه سیاسی" با "توسعه و توسعه ملی" به ویژه نظریاتی که مدعی اند توسعه در بستر صلح و جهان عاری از خشونت و جنگ محقق خواهد شد تلاش دارد نسبت میان مصالحه سیاسی و توسعه ملی در ایران را بازنمایی نموده، به ضرورت و بایسته های آن بپردازد.
در چارچوب ملاحظات نظری و رویکردی این اثر؛ جوامع و از جمله جامعه، نیروهای اجتماعی، نخبگان و نظام سیاسی در ایران برای رسیدن به توسعه ناچارند تا از میزان تعارضات و درگیری‌های درونی و بیرونی کاسته و توان و همت خود را در بستری مصالحه‌جویانه و آرامش طلبانه برای نیل به توسعه و پیشرفت تجمیع نمایند. بر اساس این الگو و در قالب روشی کیفی و گردآوری اسنادی- کتابخانه ای داده ها؛ مقاله به طرح 5 گزاره کلیدی که ناظر بر الزامات و بایسته های انضمامی و راهبردی برای دستیابی به مصالحه سیاسی و توسعه است می پردازد.
در وجوه ایجابی و سلبی؛ خروج از بدفهمی ها و کژفهمی ها نسبت به موضوع مصالحه، تبدیل گفتمان های سلبی به گفتمان های ایجابی و الگو بودگی، شناسایی حداکثری کنشگران، ظرفیت سازی برای توسعه نهادهای مدنی و آموزش شهروندی و گفتمان سازی درباره صلح، 5 گزاره ای است که نویسنده در این مقاله مورد دقت نظر قرار می دهد.

واژگان کلیدی: مصالحه، مصالحه سیاسی، صلح، توسعه، ایران

 

برای مطالعه متن کامل مقاله:

مقصودی, مجتبی. (1400). مصالحه سیاسی و توسعه در ایران؛ بررسی چند گزاره ی نظری و انضمامی. پژوهشنامه علوم سیاسی, 16(4), -. doi: 10.22034/ipsa.2022.4445.3861

  • مجتبی مقصودی
۰۴
فروردين

صلح ناپذیری در دانش سیاست و نهاد قدرت

نمره مردوی علوم سیاسی

مجتبی مقصودی

 

      در ترمینولوژی رشته های علوم اجتماعی بویژه جامعه شناسی و روانشناسی، اصطلاح جامعه پذیری یا  socialization  مفهومی کلیدی محسوب شده که در باره چیستی، ماهیت و کارکرد آن ادبیات نظری و تحقیقات کاربردی گسترده ای وجود دارد. موضوع مذکور در رشته علوم سیاسی، با ماهیت سیاسی با اصطلاح جامعه پذیری سیاسی Political socialization شاه کلید فهم و توضیح بسیاری از مباحث هست و در حال حاضر به موضوعی پرکاربرد در این رشته بدل گشته و عملا معیار سنجش پذیری برای درک تعلقات، باورها و ایستارهای سیاسی غالب در سطح جامعه است.

 نویسنده این یادداشت مدعی است نهاد قدرت و دانش سیاست در ایران پس از پیروزی انقلاب علیرغم مسئولیت اخلاقی، نهادی، حرفه ای و علمی بیش از آنکه مروج جامعه پذیری صلح در مناسبات انسانی، اجتماعی، محلی، منطقه ای و بین المللی و نیز در سطوح علمی و دانشگاهی باشند، متأثر از فضای سیاسی- ایدئولوژیک در ایران این دوران و نیز به دلیل بن مایه های ذهنی و پایگاه اجتماعی و فرهنگی رهبران نظام جدید خود یک طرف دعوا گردیده؛ بطوری که هم نهاد قدرت و جریانات سیاسی اصلی حاکم و هم نهاد رسمی دانش سیاست که از مجاری شورای انقلاب فرهنگی و وزارت علوم رسمیت می یابند، مروج جامعه پذیری ناصلح گردیده اند و بصور مختلف خشونت آشکار و نهانی را در روح و فکر جامعه ملی و جامعه علمی علوم سیاسی کشور وارد نموده اند که در طول چهار دهه اخیر کم بیش این مسیر پیگیری می شود. این نگرش در ادامه طرح بحث می نماید که بخش قابل توجهی از جامعه پذیری سیاسی پر اعوجاج را سیاستگذاران نظام با ریل گذاری های جهت دار بر روی وضعیت های ناصلح قرار داده اند که در طول این سال ها با هم افزایی های فراوان این جامعه پذیری ناصلح شرایط پایداری یافته و تثبیت شده است. به همین لحاظ خروج از این وضعیت نامساعد به وضعیت های صلح زمانبر و نیازمند سیاستگذاری های جدید در همه عرصه ها و از جمله در نظام آموزشی و رشته علوم سیاسی رسمی کشور است.

 در ادامه نویسنده این یادداشت بر این نکته تأکید دارد که علیرغم چهره ژانوسی سیاست یا دو چهرگی سیاست در وجه جنگ و صلح، دشمنی و دوستی، نابردباری و بردباری؛ از اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 تاکنون، صورتبندی سیاست، چه در وجه نظری و آموزشی به مثابه یک علم و چه در وجه انضمامی و کاربردی در عرصه سیاست ورزی همواره ترسیم گر، بازتاباننده، متولی و کارگزار ناصلح بوده است و از وجه دیگر این چهره ژانوسی یعنی صلح و مدارا و دوستی در دانش سیاست و نهاد قدرت کمتر نشانه ای وجود داشته است و معدود نشانه های کوچک صلح خواهی و مداراجویی نیز به تیر جفا و تهمت به زیر کشیده شده است و طراحان آن جاده صاف کن های خوش خیال ساده لوح و یا مغرضین در خدمت بیگانگان شناخته شدند.

جهت مطالعه متن کامل مقاله رجوع کنید به:

مجتبی مقصودی، نوروز 1401، صلح ناپذیری در دانش سیاست و نهاد قدرت(نمره مردودی علوم سیاسی)، سیاست نامه، سال ششم، شماره 21، صص 45-48.

  • مجتبی مقصودی